پدرش می‌گوید: «روح‌الله با دوستانش به مزار شهدای مدافع حرم در حرم امام زاده محمد می‌رود و می‌گوید مرا کنار این‌ها دفن کنید. دوستانش می‌خندند و می‌گویند حالا شهادت کجا بود؟ می‌خواهی بروی سوریه؟ او دیگر حرفی نمی‌زند. چهار روز بعد پیکرش همان جایی که گفته بود به خاک سپرده شد.» #خاطرات_شهدا #شهیدروح_الله_عجمیان @khademinkhaharalborz18

پیکر روح‌الله در حالی روی دست مردم تشییع شد که شرکت‌کنندگان می‌گفتند تنها دفعه‌ای است که در این مراسمات حاضر می‌شویم و اشک می‌ریزیم بدون اینکه هنوز روضه‌خوان چیزی خوانده باشد. سرانجام پیکر این سرباز مکتب روح‌الله همانجایی دفن می‌شود که خودش وصیت کرده بود. #خاطرات_شهدا #شهیدروح_الله_عجمیان @khademinkhaharalborz18

ساعت یک و نیم ظهر... دقایقی در اتوبان تهران، کرج بین روح الله و اغتشاشاگران می‌گذرد که اگر فیلمی از آن پخش نمی‌شد قابل باور نبود که همه آن وقایع واقعاً رخ داده است. به این بخش ماجرا که می‌رسیم گویی قرار است روضه‌ای خوانده شود؛ در فیلم دیده می‌شود پیکر روح الله از زیر یک کامیون توسط اغتشاش گران روی زمین کشیده می‌شود. لباسی بر تن او نمانده. یکی پای روح الله را کشیده و پیکر غرق به خونش را روی زمین می‌کشد در حالی که زیر پیراهن او در بدنش تکه تکه شده. دیگری چاقو به دست سعی می‌کند از بقیه جا نماند و چند بار تیزی را بر بدن جوان بسیجی فرو می‌برد. یکی دیگر وقتی دست خود را خالی می‌بیند شروع می‌کند به پیکر نیمه جان روح الله لگد بزند تا هر طور شده او نیز افتخاری برای خود کسب کند. ماجرا از آنچه نوشته شد بسیار دردناک‌تر و تأسف‌بارتر است. #خاطرات_شهدا #شهیدروح_الله_عجمیان @khademinkhaharalborz18

ساعت دو و نیم بعد از ظهر است... بالاخره با کمک دیگر دوستان روح‌الله جماعتی که قساوت‌شان به حیوانات درنده طعنه می‌زند پراکنده می‌شوند. یکی از دوستانش آنچه را که دیده اینطور روایت می‌کند: «دست‌هایش را مثل صلیب بازکرده بودند، و نیمه برهنه روی آسفالت رها بود. صدایش کردم، جوابی نشنیدم اما هنوز شهید نشده بود. آمبولانس رسید. راننده گفت با این شلوار نظامی نمی‌توانیم مجروح را به جایی برسانیم. اگر اغتشاشگران بفهمند که مجروح نظامی است، سد راهمان می‌شوند و شاید هم به او آسیب بیشتری برسانند.‌ به هر زحمتی بود شلوار نظامی را بیرون آوردیم. راننده راست می‌گفت؛ در طول مسیر اغتشاشگران بارها به آمبولانس سنگ زدند، جلویمان را گرفتند و داخل آمبولانس را بررسی کردند تا نکند مجروح، نظامی باشد. در مسیر بیمارستان بودیم که روح الله شهید شد.» وقتی خبر آنچه بر پسر گذشته را به مادر می‌دهند می‌گوید: «روح‌الله برای خدا شهید شد. ما رهبر و انقلاب را تنها نخواهیم گذاشت.» پدرش نیز در دادگاه وقتی عاملان شهادت روح‌الله آن روز با جزئیات تعریف می‌کنند می‌گوید: «بنده از دادگاه مجازات قطعی این افراد را درخواست می‌کنم و می‌خواهم این افراد در محل شهادت پسرم مجازات شوند. باید بگویند چرا چنین کار‌هایی را انجام داده‌اند.» #خاطرات_شهدا #شهیدروح_الله_عجمیان @khademinkhaharalborz18

🌹 ششــم ارديبهشت ۱۳۳۳ در شهرستان ســاوجبالغ متولد شد. پدرش اكبر، كشاورزی مي‌كرد و مادرش همائی خانم نام داشــت. تا پايان دوره ابتدايي درس خوند. نگهبان بانك ســپه بود. بعد ازدواج كرد و صاحب يك پســر و يك دختر شد. بيست و هشــتم تير ۱۳۶۰ در كرج توسط سارقين مسلح به شهادت رسيد🥲 #خاطرات_شهدا #شهید_جانعلی_آغشته @khademinkhaharalborz18

🌹 ششــم ارديبهشت ۱۳۳۳ در شهرستان ســاوجبالغ متولد شد. پدرش اكبر، كشاورزی مي‌كرد و مادرش همائی خانم نام داشــت. تا پايان دوره ابتدايي درس خوند. نگهبان بانك ســپه بود. بعد ازدواج كرد و صاحب يك پســر و يك دختر شد. بيست و هشــتم تير ۱۳۶۰ در كرج توسط سارقين مسلح به شهادت رسيد🥲 #خاطرات_شهدا #شهید_جانعلی_آغشته @khademinkhaharalborz18

🕊 شهید سیدمصطفی میرشاکی به یاد برادرش «شهید سیدجواد میرشاکی» نوشته بود: "روزها از پی هم می‌گذرند و فراموش می‌ شوند اما ای برادركم ؛ ای كه تو را از همه چيز غيراز هدفم بيشتر دوست دارم هیچ چیزی تو را از ياد من بيرون نمی‌برد.." #خاطرات_شهدا #شهید_سید_مصطفی_میرشاکی @khademinkhaharalborz18

🌸 بغداد بودیم، می‌خواستیم با هم بریم بیرون، به من گفت: وضعیت حجاب در بغداد چطوره؟ گفتم: خوب نیست، مثل تهرانه. گفت: باید چشممون را از نامحرم حفظ کنیم تا توفیق شهادت را از دست ندیم. بعد چفیه‌اش را انداخت روی سر و صورتش. در کل مدتی که در بغداد بودیم همین‌طور بود. تا این‌که از شهر خارج شدیم و راهی نجف شدیم.... #خاطرات_شهدا #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@khademinkhaharalborz18

🌱 یکی از همرزمانش برای من تعریف می کرد که رضا و همرزمانش چند بار به خاک عراق یورش بردند و سنگر ها را گرفتند و جنگ تن به تن داشتند. حدود سه چهار بار این کار را انجام دادند. برای بار چهارم که این کار را انجام دادند حدود چهل نفر بودند که رفتند توی خاک عراق و تمام سنگر ها را گرفتند برگشتند. می گفت حدود سه چهار بار این کارو انجام داده بودند. تا اینکه در آخرین حمله مخفیانه عراقی ها منتظرشان بودند. عراقی ها آنها را به توپ می بندند و آن عده از رزمندگان که از خاکریز بودند به شدت زخمی و یا شهید می شوند و آن عده از رزمندگانی که هنوز از خاکریز عبور نکرده بودند بر می گردند. رضا هم جز رزمندگانی بوده که از خاکریز عبور کرده و زخمی می شود یکی از رزمندگان خود را به رضا می رساند . باران نم نم در حال باریدن بوده که او به رضا می رسد. رضا را به شدت زخمی پیدا میکند. دو پایش قطع شده و خون زیادی ازش رفته بود و همچنان ذکر یا صاحب الزمان بر لبانش بود. تا اینکه رضا زیر نم نم بارانی که رحمت الهی ست به ارزویش و اجابت دعایش می رسد ☺️ #خاطرات_شهدا #شهید_رضا_اقا_حسینی @khademinkhaharalborz18

🌹❤️ فریده آقا بابایی در سال 1347 در خانواده مذهبی در روستای کلاردشت مرزن آباد متولد شد و رحمت را به زندگی پدر و مادر هدیه کرد. بعد از اتمام تحصیلات متوسطه به پدرش گفته بود در بالا خدا و در پایین خدمت به خلق خدا را می خواهم، پس اجازه دهید دانشگاه برم تا پزشک شم و به مردم خدمت کنم. دانشجوی پزشکی دانشگاه تبریز شد مؤدب به آداب بندگی و متعهد به اخلاق اسلامی، هم دم تنهاییش آیه قرآن بود و شیفته انجام تکالیف شرعی، به حجاب عشق می ورزید و روزی به پدر گفته بود می ترسم از روزی که دختران و زنان مسلمان به حجاب، این هدیه خداوندی به زن بی توجهی نمایند😔 #خاطرات_شهدا #شهیده_فریده_آقا_بابایی @khademinkhaharalborz18

✨🦋 در کنکور سراسری در رشته مورد علاقه‌اش یعنی شیمی در دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شد؛ چندی نگذشت که در دانشگاه به ماری کوری معروف شد و این به دلیل نبوغ خاصیت بود که در شیمی از خود نشان می‌داد، در دوران دانشجویی به عنوان دانشجوی برتر انتخاب و برای ادامه تحصیل در بهترین دانشگاه‌های دنیا بورسیه شد، اما به این علت که هدایا و بورسیه تحصیلی را خواهر شاه پهلوی در یک جشن تحویل می‌داد، به‌خاطر اختلاف سطح بینش اسلامی و سیاسی خاص خود از رفتن خودداری کرد و قید بورسیه را زد.😊 #خاطرات_شهدا #شهیده_زهرا_زندی_زاده ‎‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@khademinkhaharalborz18

📚 مبادا خاطرات خانواده شهدا از دست برود خاطرات والدین و همسران شهدای دفاع مقدّس، مثل جواهر قیمتی در دسترس ما است که اگر غفلت کنیم، از دست ما خواهد رفت، کما اینکه بسیاری از والدین شهدا از دنیا رفته‌اند؛ بسیاری از آنها دچار فراموشی شده‌اند. #خاطرات_شهدا #رهبر_انقلاب @khademinkhaharalborz18