eitaa logo
🥀کُمیته ی خادمین شهدای خواهر استان البرز
523 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
25 فایل
ارتباط با خط مقدم:📝 @Md654321 #خادم‌الشهدا فقط یک مدال بر روی سینه نیست! یک هدف و راه است
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الشهدا والصدیقین
مَن‌دُعآي‌فَرج‌میخوآنَم‌بیـآآقـا؎ِمَن! @khademinkhaharalborz18🍃
ما شما را رها نکرده‌ایم و از یاد شما غافل نیستیم .. _امام‌زمان(عج) وقتی خود آقا داره میگه چه اصراری داری بگی فراموش شدی...؟ @khademinkhaharalborz18
💠احادیث مهدوی💠 🔸 امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف : آگاه و متوجه باشید که در هیچ حالتی، زمین خالی از حجت خداوند نخواهد بود، یا به طور ظاهر و آشکار و یا به طور مخفی و پنهان. 📚 بحارالانوار/ج53/ص191 🔸 ابو حمزه مى گوید: خدمت امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: آیا زمین بدون وجود امام باقى مى ماند؟ فرمود: اگر زمین بى امام گردد فرو خواهد رفت. 📚 اصول کافى/ج1/ص334 ╭•••─────♡─────•••╮ @khademinkhaharalborz18 ╰•••─────♡─────••╯
😂❤️🍃 سرهنگ عراقی🇮🇶 گفت: برای صدام صلوات بفرستید بلند شدم با صدای بلند داد زدم سرکرده این‌ها بمیرد صلوات😎 طوفان صلوات برخواست😂 "قائد الرئیس صدام حسین عمرش هرچه کوتاه تر باد صلوات"😃 سرهنگ با لبخند گفت: بسیار خوب است همین طور صلوات بفرستید عدنان خیرالله با آل و عیالش نابود باد صلوات🤭 طه یاسین زیر ماشین له شود صلوات طوفان صلوات بود که راه افتاد...😂 در حدود یک ساعت نفرین کردیم و صلوات فرستادیم😐😂 🌱|@khademinkhaharalborz18
☘️ ارزش حجاب 🍃امام خمینی (ره) درباره ارزش می فرماید: حجاب اسلامی یعنی حجاب وقار، حجاب شخصیت، ساخته من فقیه نیست; این نص صریح قرآن است. آن قدری که قرآن مجید بیان کرده، نه ما می توانیم از آن حدود (محدوده) خارج شویم و نه زنانی که معتقد به این کتاب بزرگ آسمانی هستند. بنابراین، حجاب، پاسخی است به ندای فطرت، نشانِ تمدن و فرهنگ اسلامی است، فزونی بخش حرمت زنان و مایه سلامت جسم و آرامش روان جامعه است و رعایت پوشش اسلامی در قالب دو اصل (پوشیدگی) و (سادگی)، آثار و نتایج مهمی از لحاظ فردی و اجتماعی در بر دارد. در مخزن شرف، گهری جز حجاب نیست شمشیر دیده را سپری جز حجاب نیست @khademinkhaharalborz18
بعضی از گـناهـان یه‌جوري‌‌بین‌مون عادي‌شدن، که‌تا به‌طرف‌میگی‌،چرااینکارو انجام‌میدی !؟ میگه : «همـه»‌انجام‌میدن،حالابرامن‌عیبه ... ! این‌خیلی‌چیزخطرناکیه ...! به‌این‌افرادباید‌‌گفت : اون‌دنیا‌دیگه‌، «همــه» قرارنیست ‌بجای توبرن‌ جهنم، تو خودت بایدبری ..! یادمون‌نره : خودمون‌مسئول‌‌کارهایی‌ که ‌انجام‌میدیم‌ ، هستیم... پس بابهانه ، خودمونو فریب‌ندیـم ..! _[•🖤 ‌‌‌‌‌⇣•]__________ •✨↝.✿● @khademinkhaharalborz18 🥀
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚🕊.. تــــم شــــهید مــــــحمدرضا دهــــــــــقان @khademinkhaharalborz18
🥀کُمیته ی خادمین شهدای خواهر استان البرز
💚🕊.. تــــم شــــهید مــــــحمدرضا دهــــــــــقان @khademinkhaharalborz18
°° بهش گفتم: پسرم حالا می‌موندی بعد از تمام‌‌ شدن دانشگاهت می‌رفتی محمدرضا گفت: مادر،صدایِ "هل من ناصر ینصرنی" امام‌حسین(ع) رو الان دارم می‌شنوم بعد شما میگین دوسال دیگه برم..؟! شاید اون‌ موقع دیگه محمد‌رضایِ الان نبودم..! آخرین باری که تماس گرفت گفت: مادر دعا کن شهید بشم.. مادر جواب داد: برایِ شهید شدن باید اخلاص داشته‌ باشی گفت: این‌ دفعه واقعا دلم رو خالص کردم و هیچ دلبستگی ندارم..! @khademinkhaharalborz18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷 ✍ با تمام قامتم روی سنگ راه پله زمین خوردم... احساس کردم تمام استخوان هایم در هم شکست و دیگر ذکری جز نام حضرت زینب(س) به لب هایم نمیآمد🤲😭 که حضرت را با نفسهایم صدا میزدم و میدیدم خون دهانم روی زمین خط انداخته است... دلم میخواست خودم از جا بلند شوم.. و امانم نمیدادند که از پشت پیراهنم را کشیدند و بلندم کردند... شانه ام را وحشیانه فشار میدادند.. تا زودتر پایین روم، برای دیدن هر پله به چشمانم التماس میکردم.. 🤲 و باز پایم برای رفتن به حجله ابوجعده پیش نمیرفت.. که از پیچ پله دیدم روی مبل کنار اتاق نشسته و با موبایلش با کسی حرف میزند... مسیر حمله به سمت حرم را بررسی میکردند.. و تا نگاهش به من افتاد، چشمانش مثل دو چاه از آتش شعله کشید و از جا بلند شد... کریه تر از آن شب نگاهم میکرد و به گمانم در همین یک سال به قدری خون خورده بود که صورتش از پشت همان ریش و سبیل خاکستری مثل سگ شده بود... تماسش را قطع کرد.. و انگار برای جویدن حنجره ام آماده میشد.. که دندانهایش را به هم میسایید و با نعره ای سرم خراب شد _پس از وهابیهای افغانستانی؟! جریان خون به زحمت خودش را در رگهایم میکشاند، قلبم از تپش ایستاده و نفسم بیصدا در سینه مانده بود..😰😭 و او طوری عربده کشید که روح از بدنم رفت _یا حرف میزنی یا همینجا ریز ریزت میکنم!😡😡 و همان تهدیدش برای کشتن دل من کافی بود.. که چاقوی کوچکی را از جیب شلوارش بیرون کشید، هنوز چند پله مانده بود تا به قتلگاهم برسم.. و او از همانجا با تیزی زبان جهنمی اش جانم را گرفت _آخرین جایی که میبرّم زبونته! کاری باهات میکنم به حرف بیای! قلبم از وحشت...😭😭😭😭 ادامه دارد..... نویسنده: فاطمه ولی نژاد 🌹 @khademinkhaharalborz18 🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷