#لبیک_یا_خامنه‌ای   #للقدس_الشريف #بصیرتی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @khademinkhaharalborz18   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

کارگر فصلی بود. با همان دست های گچی، کارت را داد و گفت: سهم من رو از امنیت بکش و بده مردم غزه و لبنان که سپر ایران و اسلام شدند!! @khademinkhaharalborz18

ممکنه همین الان برات نوشته باشن:) یک سال دیگر شهید می‌شود...🕊 #شهیدانه @khademinkhaharalborz18

گناه یعنی چی ؟ خدا از چیری که برای من ضرر داشته باشه ناراحت میشه؟💚 #استاد_پناهیان @khademinkhaharalborz18

ویدیویی‌ که بی‌اختیار اشکِ شما رو در میاره : #مدافعان_حرم @khademinkhaharalborz18

آخرین کاری خانوم حضرت زهرا سلام الله علیها تو این دنیا کرده نماز خونده... یه وقت اون دنیا شرمنده حضرت زهرا نشی بچه هیئتی!!! #نماز_اول_وقت @khademinkhaharalborz18

گاهی رنج و زحمت ِ زنده نگاه‌ داشتن خون شهید از خود شهادت کمتر نیست..!' ـــــــــــــ ــــ . #شهدا @khademinkhaharalborz18

شهید مهدی زین الدین: هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید آنها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می کنند🌱 @khademinkhaharalborz18

#لبیک_یا_خامنه‌ای   #للقدس_الشريف #بصیرتی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @khademinkhaharalborz18   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

﷽ 📸 #گزارش_تصویری | #خیمه_شهدا 🍂مـراسـم قــرارعــاشــقـے 🔖 ارزش شهدای امنیت را از اهمیت و ارزش امنیت میشود فهمید» 🥀به نیابت از شهدای والامقام مدافع امنیت 💌 به همت جمعی از خادمین شهدا 🗓 به تاریخ ۱۴٠۳/۸/۱٠ 🌷گلزار شهدای گمنام مصلی هشتگرد #کمیته‌خادمین‌شهداشهرستان‌ساوجبلاغ #واحدخواهران #بیسیمچی @khadem_koolebar

#باهم_کتاب_بخوانیم #سرباز_کوچک_امام قسمتی از متن کتاب: داشتم راهم را کج می‌کردم که برگردم که یک مرتبه چشمم به اتاقی افتاد که با همهٔ اتاق‌ها فرق داشت. رفتم تو. اولین چیزی که توجهم را به خودش جلب کرد میز آرایش زنانه‌ای بود که گوشهٔ اتاق قرار داشت! جلوی آینه پر بود از اسپری و ادکلن و لوازم آرایش زنانه. پای میز توالت چند تا اسباب‌بازی افتاده بود. نگاهم را کشاندم روی تخت‌خواب دونفره‌ای که در اتاق بود. روی تخت یک تفنگ پلاستیکی و یک عروسک و یک پستانک افتاده بود. کنار تخت روی زمین هم یک پوشک خیس بچه بود که معلوم بود زمان زیادی از تعویضش نمی‌گذرد! داشتم از تعجب شاخ درمی‌آوردم. نمی‌دانستم مگر چقدر به پیروزی‌هایشان امیدوار بوده‌اند که جرأت کرده‌اند زن و بچه‌شان را با خودشان بیاورند اینجا. @khademinkhaharalborz18