eitaa logo
قرارگاه‌خادم‌الشهدای‌استان‌فارس
2.3هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
خواهران آیدی ادمین: 🆔 @khademoshahid8
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 | 🔹 برگزاری هیئت هفتگی خادم الشهدا همراه با ختم سوره انعام (۰۲/۶/۱۹) @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹 برگزاری جلسه گفتمان جمعی از خادمین و بسیجیان با موضوع «مشکلات منطقه از نظر حجاب» با همکاری پایگاه حضرت مریم سلام‌الله‌علیها (۰۲/۶/۱۷) 🔹 برگزاری محفل انس با قرآن کریم ویژه نونهالان در روستای محمدقاسمی بیرم (۰۲/۶/۱۴) 🔹 برگزاری روضه خانگی و سفره صلوات در روستای محمدقاسمی بیرم (۰۲/۶/۱۶) 🔹 برپایی خیمه کودکان ویژه کودکان زائر در موکب شهرستان @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹 برگزاری کلاس ویژه خادمین با موضوع «طعم شیرین خدا» (۰۲/۶/۱۸) @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹 پخت و توزیع شله‌زرد همزمان با ماه صفر در جیان (۰۲/۶/۲۰) @Khademinshohada_Fars 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃 🍃🍃 🍃 ⏰️ 📚 ⭕️ قسمت ۸ 🏷 ورزش باستانی 🔻راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸️بارها ميديدم ابراهيم، با بچه هائي که نه ظاهر مذهبي داشــتند و نه به دنبال مسائل ديني بودند رفيق ميشــد. آنها را جذب ورزش ميکرد و به مرور به مسجد و هيئت مي كشاند. يکي از آنها خيلي از بقيه بدتر بود. هميشــه از خوردن مشروب و کارهاي خلافش مي گفت! اصلاً چيزي از دين نمي دانســت. نه نماز و نه روزه، به هيچ چيــز هم اهميت نميداد. حتي ميگفت: تا حالا هيچ جلســه مذهبي يا هيئت نرفته ام. به ابراهيم گفتم: آقا ابرام اينها کي هستند دنبال خودت مي ياري!؟ با تعجب پرسيد: چطور، چي شده؟! گفتم: ديشــب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شــد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت ميکرد. از مظلوميت امام حسين (ع) وکارهاي يزيد ميگفت. اين پسرهم خيره خيره و با عصبانيت گوش ميکرد. وقتي چراغ ها خاموش شد. به جاي اينکه اشك بريزه، مرتب فحش هاي ناجور به يزيد ميداد!! ابراهيم داشت با تعجب گوش ميکرد. يكدفعه زد زير خنده. بعد هم گفت: عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين (ع) که رفيق بشه تغيير ميكنه. ما هم اگر اين بچه ها رو مذهبي کنيم هنر کرديم. دوستي ابراهيم با اين پسر به جايي رسيد که همه كارهاي اشتباهش را کنار گذاشت. او يکي از بچه هاي خوب ورزشکار شد. چند ماه بعد و در يکي از روزهاي عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش يک جعبه شيريني خريد و پخش کرد. بعدگفت: رفقا من مديون همه شما هستم، من مديون آقا ابرام هستم. از خدا خيلي ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الآن کجا بودم و... . مــا هم بــا تعجب نگاهش ميکرديم. بــا بچه ها آمديم بيــرون، توي راه به کارهاي ابراهيم دقت ميکردم. چقــدر زيبا يکي يکي بچه ها را جــذب ورزش ميکرد، بعد هم آنها را به مسجد و هيئت مي کشاند و به قول خودش مي انداخت تو دامن امام حسين (ع) ياد حديث پيامبر به اميرالمؤمنين (ع) افتادم كه فرمودند: 《 يا علي، اگر يک نفر به واسطه تو هدايت شود از آنچه آفتاب بر آن ميتابد بالاتر است.》 ادامه دارد... @Khademinshohada_Fars 🌱
14.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤🕊 آرام می‌گیرد دلم در بارگاهت ای مشهد تو جان پناه اهل عالم @Khademinshohada_Fars 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃 🍃🍃 🍃 ⏰️ 📚 ⭕️ قسمت ۹ 🏷 ورزش باستانی 🔻راوی : جمعی از دوستان شهید از ديگــر کارهائي که در مجموعه ورزش باســتاني انجام مي شــد اين بود که بچه ها به صورت گروهــي به زورخانه هاي ديگر مي رفتند و آنجا ورزش مي ِ کردند. يک شب ماه رمضان ما به زورخانه اي در کرج رفتيم.آن شب را فراموش نمي کنم. ابراهيم شعر ميخواند. دعا ميخواند و ورزش ميکرد. مدتي طولاني بود که ابراهيم در كنار گود مشغول شناي زورخانه اي بود. چند سري بچه هاي داخل گود عوض شدند، اما ابراهيم همچنان مشغول شنا بود. اصلاً به کسي توجه نمي کرد. پيرمردي در بالاي ســكو نشســته بود و به ورزش بچه ها نگاه ميکرد. پيش من آمد. ابراهيم را نشان داد و با ناراحتي گفت: آقا، اين جوان كيه؟! با تعجب گفتم: چطور مگه!؟ گفت: من كه وارد شدم، ايشان داشت شنا ميرفت. من با تســبيح، شنا رفتنش را شمردم. تا الآن هفت دور تسبيح رفته يعني هفتصد تا شنا ! تو رو خدا بيارش بالا الآن حالش به هم ميخوره . وقتی ورزش تمام شد ابراهيم اصلاً احساس خستگي نمي کرد. انگار نه انگار که چهار ساعت شنا رفته! البته ابراهيم اين کارها را براي قوي شــدن انجام ميداد. هميشــه ميگفت: بــراي خدمت به خدا و بندگانش، بايد بدني قوي داشــته باشــيم. مرتب دعا مي کردكه : خدايا بدنم را براي خدمت كردن به خودت قوي كن. ابراهيم در همان ايام يك جفت ميل و سنگ بسيار سنگين براي خودش تهيه کرد. حسابي سرزبان ها افتاده و انگشت نما شده بود. اما بعد از مدتي ديگر جلوي بچه ها چنين کارهائي را انجام نداد! مي گفت: اين کارها عامل غرور انسان می شه. ميگفت: مردم به دنبال اين هســتند كه چه کســي قوي تر از بقيه است. من اگر جلوي ديگران ورزش هاي سنگين را انجام دهم باعث ضايع شدن رفقايم ميشوم. در واقع خودم را مطرح کرده ام و اين کار اشتباه است. بعد از آن وقتي مياندار ورزش بود و ميديد که شــخصي خسته شده وکم آورده، سريع ورزش را عوض ميکرد. اما بدن قوي ابراهيم يکبار قدرتش را نشــان داد و آن ، زماني بود که ســيد حســين طحامي قهرمان کشــتي جهــان و يکي از ارادتمندان حاج حســن به زورخانه آمده بود و با بچه ها ورزش ميکرد. 🔸️ادامه دارد... @Khademinshohada_Fars 🌱