eitaa logo
هادیان نورخواهران شهرستان سرخه
145 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
240 ویدیو
3 فایل
آنجائی که یاد شهادت، یاد و ذکر شهیدان، تمجید از عظمت شهیدان وجود دارد، هر انسانی، هر دلی احساس عظمت و استغنای از غیر خدا میکند. ۱۳۹۰/۱۲/۱۰ (حضرت عشق)
مشاهده در ایتا
دانلود
9.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹 خاطره ای شنیدنی از آقای علی اکبر رائفی پور درباره شهید عباس دانشگر دیدنی👌 ببینید و اگر اشکی جاری شد ،ما رو هم بی نصیب نذارید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
به نیابت از اقااباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام و خانم فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها وهدیه 🎁🎁به رفیق شهیدمون «عج»... ❤️تعداد صلوات هایی که هدیه🎁 میفرمایید را جهت ثبت برای بنده ارسال بفرمایید👇 @KHEDMAT_TA_SHAHADATT ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ....... 💚💫
دست نوشته شهید مدافع حرم شهید عباس دانشگر در روز اعزام برای همسرش: فاطمه جان! عزیزم! دوستت دارم! دعا می‌کنم امتحاناتت را به‌خوبی پشت سر بگذاری و حالت هر روز از دیروز بهتر باشد! من هم به یادت خواهم بود، امیدوارم تو هم مرا یاد کنی! امیدوارم فاصلۀ جسم‌هایمان، قلب‌هایمان را به هم نزدیک‌تر سازد تا بتوانیم عاشق شدن را پیدا کنیم. شنیدی می‌گویند زنده‌بودن فاصله گهواره تا گور است و زندگی کردن فاصله زمین تا آسمان؟ امیدوارم هر روز آسمانی‌تر شوی! تو هم مرا دعا کن. خداوند قلب‌هایمان را به رنگ خود درآورد و پاکمان کند ۱۳۹۵/۲/۲ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📗 بخشی از کتاب: 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 شهید عباس دانشگر در شب تولدش ، در همچین روز و شبی.... هفته‌ای که در پیش است هفته‌ی عید است... و امشب تولدم! شبِ هجدهمین روز اردیبهشت. تولد بیست و سه سالگی‌ام را در شیخ نجارم! تولد، هیچ‌گاه شادمانم نکرده. این‌جور شب‌ها بیش‌تر فکری‌ام می‌کند. تولد، یعنی هشدار این که یکسالِ دیگر از عمر را باخته‌ام؛ هشدار این که قدری دیگر به مرگ نزدیک شده‌ام؛ اصلا آدمیزاد از وقتی به دنیا می‌آید دارد می‌میرد، دارد می‌رود به سوی مرگ... اما یکسال بزرگ‌تر شده‌ام و باید خلوت کنم و ببینم آیا نزدیک‌تر هم شده‌ام؟ به اهدافم، به آرمان‌هایم، به خدایم... و آیا دورتر شده‌ام؟ از عادت‌های ره‌زن، از هرآن‌چه که بوده‌ام و باید بشوم... خدایا! مرا دردآشنا کن... فاطمه صدایش را برایم هدیه فرستاده. دوست داشت که اولین تولدِ پس از عقدمان را کنارش می‌بودم. آتش دلتنگی‌ام را با عکس‌هایی که برایم می‌فرستد، فرومی‌نشانم.... تولدت مبارک 📔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بسم رب الشهدا ✍...برادر شهیدم عباس جان سلام ♡تولدت مبارک♡ امروز سالگرد زمینی شدنت است روزی که به دنیا آمدی و دنیا را با آمدنت و بودنت و رفتنت هدیه به دوست داران و عاشقان خود و راهت دادی عباس جان اگر از احوال مارا بپرسی باکی نیست مگر دوری و نبودن شما .شمایی که اگر در زمان حیات همراهت نبودیم اگر تورا نمیشناختیم اما با نبودنت راه حیات واقعی و ابدی را یادمان دادی عباس جان تا لحظه ای که بدانیم نگاه پر مهرت همراه ماست به هیچ عنوان از پا نمی ایستیم و ادامه دهندگان راهت و آینده خواهیم بود شاید این ویژگی را شما به ما هدیه دادی آخر من هم مثل تو (سکون را دوست ندارم) برادرم ما خاکیان بیش از هر وقت دیگری محتاج دعا و نگاه شما افلاکیان هستیم . کلنا عباسک یا زینب (سلام‌الله علیها) والسلام 💫 💐 ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 این روزها سالروز شهادت هست ... 🔷 نام خانطومان را شنیده اید؟ ۱۶ اردیبهشت سالروز شهادت ۱۳ تن از پرستوهای استان مازندران در کربلای خانطومان سوریه است. ♦️کلیپ دو دقیقه ای از مکالمه بیسیم شهید حسین مشتاقی از شهرستان نکا و شهید سیدرضا طاهر از روستای هریکنده بابل 🔸شهید آوینی: «دیدم كه جنگ بر پا شده بود تا از این خاک دروازه‌ای به كربلا باز شود و مردترین مردان در حسرت قافله‌ عشق نمانند... و چنین شد.» شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🌹
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ دوست شهيد ایام سالگرد شهادت عباس بود. آن ایام در دانشگاه آزاد اسلامی شهرستان بناب در آذربایجان شرقی مشغول تحصیل بودم من برای آشنایی بیشتر دانشجویان با سبک زندگی شهید عباس در فضای مجازی فعالیت می‌کردم. یک شب در عالم رویا دیدم که عباس در ساختمانی بزرگ حضور دارد به جمعی که من هم جزوشان بودم گفت سالگرد شهادتم است زياد مهمان داریم کلید اتاق‌ها را جدا کنید و اسم همه را بنویسید مهمان ها از شهرهای دور می‌آیند از آن‌ها خوب پذیرایی کنید و به هرکدامشان یک اتاق جداگانه برای استراحت بدهید. چند روزی که از این خواب گذشت با پدر شهید تماس گرفتم و خوابم را تعریف کردم پدر شهید برای من از شور مراسم عباس گفت که از دور و نزدیک خود را به سمنان رسانده بودند. عباس به مهمان‌های مراسم سالگردش توجه داشت.
راوی مادربزرگ شهید مادربزرگ شهید میگفت: ماه ها صبر کردم بیاد به خوابم بعداز یه مدت اومد بهش گفتم: چرا دیر کردی مادر؟ گفت ببخشید داشتن بازپرسی میکردن گفتم:بازپرسی؟؟ گفت:مامان! حواست به نماز صبح ت باشه !!