هادیان نورخواهران شهرستان آرادان
خدایا لحظه ای مارو به حال خودمان وا مگذار ....🤲 تاشرمنده خانواده های شهدا و خون آنهانشویم ...😔🥀
#تلنگر
🍂🍂می دونی کی ازچشم #خدا میوفتیم؟؟!!
🍁اونموقع که #امام_زمان
🍁به خاطر *گناه* ما سرشو
🍁بندازه پایین..
🍁ولی ما...
🍂🍂انگار نه انگار...😔😔
🎙 #حـاج_حسین_یکتـــا :
شهدا وسط عملیات
#ولایت_پذیری رو تمرین کردند
🍂و ما الان #وسط معبریم
در یک پیچ مهـــم تاریخی🗓 !
🌾هر کس از #حضرت_زهــرا(س)
طلب کمک کنه؛ خانــــم دستش رو
خواهد گرفت👌 !
🍂وسط این همه #انحــراف و شبهه و
حرف و حدیث نباید کُپـی کنیم
درست #توســـل📿 کنید ؛ سیل و
طوفانے که اومده همه رو میبره !
🌾مگر اینکه #خــدا به کسی نظر کنه.
#شھــدا وسط معبر کم نیاورند
و اقتدا به #ارباب کردند !
راست گفتند: به #امام_زمان دوستت
داریم و عمل کردند به حرفشون
🍂 نکنه ما کم بیاریم تو #عملیـات !
حرف ، سر و صدا نمیخرن❌ !
#عمـــــل میخـــــــــرن !
💟 خیلی از کارها را انسان خیال میکند
برای #خدا انجام داده.
بعد یک خرده که خودش با انصاف دقّت میکند،
میبیند داخلش قاطی دارد.
«وَ اَستَغفِرُکَ مِمّا اَرَدتُ بِه وَجهَکَ فَخالَطَنی ما لَیسَ لَک.»
خدایا من #استغفار میکنم از آن عملی که
خواستم برای #تو آن را انجام بدهم؛
این دعا یکی از دعاهای بین #نافلهیصبح
و فریضهی صبح است که میگوید
امّا در بین آن «فَخالَطَنی ما لَیسَ لَک»،
یک انگیزه و نیّت #غیرخدایی وارد شد!
خیلی از کارهای ما اینجوری است.
#مقاممعظمرهبری🌷🌸🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببین #خدا چقد قشنگ می بخشه...
استاد #پناهیان
#ماه_رمضان
#امام_زمان
#خادمین_الشهدا_خواهران_شهرستان_آرادان
هادیان نورخواهران شهرستان آرادان
:
🍃چند ساعتی میشد که حالِ بدِ مادر، بدتر شده بود و فاطمه، ساکت تر از همیشه گوشه ای از اتاق کِز کرده بود. زانُوانِ کوچکش را در بغل میفشرد و چشم هایش مدام پر و خالی میشد😓
🍃مادر گاهی چشمانش را باز میکرد و با بی حالی #اسما را صدا میزد و اسما سراسیمه کنار بانو مینشست تا هرآنچه میخواهند، مهیا کند.
🍃بار آخر گوشه چشمی به زهرای کوچک میانداخت و در گوش اسما صحبت میکرد. آنقدر گفت و گفت تا قطره اشکی از چشمانِ اسما بر تار و پود بستر فرو رفت. بعد از سفارشاتِ لازم، فاطمه را صدا زد و دخترک با بغضی که #جان میگرفت کنار #مادر نشست🥺
🍃خدیجه آرام تن نحیف دخترکش را در آغوش کشید و با خود فکر کرد، گل که تابِ فشار #در_و_دیوار ندارد، چطور بدن نحیف دخترکش پشت در تحمل خواهد کرد؟ و همین بهانه ای شد تا دخترک را محکم به خود بفشارد.
🍃فاطمه اما احساس عجیبی داشت. غمی بزرگ #قلبِ کوچکش را میفشرد. سرش بیحرکت ماند و این یعنی سینه مادر تکان نمیخورد.!😞
🍃از آغوش مادر بیرون آمد و خیره به اسما که هق هق خود را خفه میکرد پرسید : اسما، مادرم دیگر بیدار نمیشود؟ و مبهوت به سمتِ اتاقی که پدر در آن #نماز میخواند، قدم برداشت.
درآغوش پدر پنهان شد...
🍃حضورفاطمه، در آغوش پدر، بند از دلِ #رسول_الله پاره کرد و دریافت یارِ باوفای روز و شبهای بندگی اش به دیدارِ #معبود شتافته. #خدیجه را در عبای خود پیچید. عبایی که شبهای بسیار، عطر نماز شب هایش را به آغوش کشیده بود😭
🍃جانش را که میانِ خاک میگذاشت، تمامِ لحظاتِ بودن خدیجه(س) را مرور میکرد، "بزرگ بانویی که تمامِ مال و ثروت خود را برای #خدا و در راهِ خدا هدیه کرده بود. بانویی که مادرِ فاطمه بود و تاوانِ عشقِ بی نظیرش به #محمد(ص) تنهایی و سختی کشیدن در شعب ابی طالب شد." و حالا رسول الله به سختی دلِ از جانِ خود میکَند...💔
🍃به خانه که باز میگشت با خود اندیشید، زین پس #دنیا بدونِ خدیجه(ص) همچون گور، سرد و تاریک خواهد بود. و پیامبر از دلبرش، تنها #فاطمه را به یادگار داشت که عجیب گرما بخشِ قلبِ خسته پدر بود...
🍃محمد(ص) همراهِ خدیجه(س) نیمی از #روح و قلب و جانش را به آغوش خاک سپرده بود.
🥀به مناسبت سالروز #وفات جانسوز اُمُ المومنین؛ #حضرت_خدیجه_کبری(س)
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
📅تاریخ انتشار : ۲ اردیبهشت ۱۴۰۰