_ ...ابراهیم بلند شد و گفت: " لباساتون
روعوض کنین و بیاین توی گود".
خودش هم آمد وسط گود. آن شب
ابراهیم در یک دور ورزش دعای
توسل رو با بچهها زمزمه کرد
و بعد هم از سوزدل برای آن بچه دعا کرد
آن مرد هم با بچهاش در گوشهای
نشسته بود و گریه میکرد.
یکی دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش
گفت: "بچهها روز جمعه ناهار دعوت شدین"
با تعجب پرسیدم: کجا !؟
گفت:" همان بنده خدا که با بچه مریض
آمده بود. همان آقا دعوت کرده.
بعد ادامه داد: الحمدلله بچهاش مشکلی
نداره، دکتر هم گفته بچهات خوب شده.
برا همین همه ما رو ناهار دعوت کرده"...
#ادامه_دارد #برادرم_ابراهیم🌹
با ما همراه باش👇
@GYMFORALL🏅