eitaa logo
خادم المهدی (عج)
54 دنبال‌کننده
36.2هزار عکس
20.2هزار ویدیو
206 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📜سیره عملی و اخلاقی آیت‌الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی 🔹 یکی از کتابهای ایشان رساله لقاءالله است. آیت‌الله فهری درباره‌ی این کتاب می‌فرماید: 🔸 این کتاب از آن رو که حقایق آن التقاطی نیست، بلکه نویسنده‌‌اش خود‌، سالک این راه و اهل وجدان و در عین حال فقیهی عالی قدر و متشرعی دور از تمایل به افراط و تفریط و ملتزم به صراط مستقیم اهل‌‌بیت علیهم‌السلام بوده، برای مبتدیان سلوک‌، آن قدر سودمند است که شاید تا مدت‌ها آنان را از استاد بی‌نیاز کند. 🔹 امام راحل نیز به مطالعه‌ی این کتاب سفارش می‌فرمودند: از علمای معاصر، کتب شیخ جلیل‌القدر عارف بالله حاج میرزا جواد آقا تبریزی را مطالعه کن. شاید ان‌شاالله تعالی از این نافرمانی و تاسف (و گمراهی) خارج شوی. 📚 کتاب قله‌نشینان، ص۶۹ 📒@sahifeh_Et
📜سیره عملی و اخلاقی آیت‌الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی 🔹 یکی از کتابهای ایشان رساله لقاءالله است. آیت‌الله فهری درباره‌ی این کتاب می‌فرماید: 🔸 این کتاب از آن رو که حقایق آن التقاطی نیست، بلکه نویسنده‌‌اش خود‌، سالک این راه و اهل وجدان و در عین حال فقیهی عالی قدر و متشرعی دور از تمایل به افراط و تفریط و ملتزم به صراط مستقیم اهل‌‌بیت علیهم‌السلام بوده، برای مبتدیان سلوک‌، آن قدر سودمند است که شاید تا مدت‌ها آنان را از استاد بی‌نیاز کند. 🔹 امام راحل نیز به مطالعه‌ی این کتاب سفارش می‌فرمودند: از علمای معاصر، کتب شیخ جلیل‌القدر عارف بالله حاج میرزا جواد آقا تبریزی را مطالعه کن. شاید ان‌شاالله تعالی از این نافرمانی و تاسف (و گمراهی) خارج شوی. 📚 کتاب قله‌نشینان، ص۶۹ 📒@sahifeh_Et
❇️ امام جماعت به الاغ احتیاج دارد ⚡️ آیت الله دستغیب(رحمه الله) نقل میکنند که: عالم کامل جناب حاج سید هاشم امام جماعت مسجد سردزدک نقل میکنند که: 🔹️ روزی پدرم در این مسجد میخواستند نماز جماعت بخوانند و من هم جزء جماعت بودم ،ناگاه مردی دهاتی وارد شد و از صفوف جماعت عبور کرد تا صف اول پشت سر پدرم قرار گرفت. 🔹️ مؤمنین از اینکه یک نفر دهاتی در محلی که باید جای اهل فضل باشد قرار گرفته سخت ناراحت شدند، او اعتنایی نکرد ، نماز جماعت تشکیل شد ، مرد دهاتی در رکعت دوم در حالت قنوت قصد فرادی کرد و نمازش را تمام کرد، همانجا نشست و سفره ای که به همراه داشت باز نمود و شروع به خوردن نان کرد ، چون نماز تمام شد مردم از هر طرف به او انتقاد کردند و اعتراض نمودند و او هیچ نمیگفت، پدرم متوجه مردم شد گفت چه خبر است، گفتند امروز این مرد دهاتی جاهل به مسأله آمده صف اول پشت سر شما اقتداء کرده آنگاه وسط نماز قصد فرادی کرده و بعد نان هم میخورد. 🔹️ پدرم به آن شخص گفت چرا چنین کردی در جواب گفت سبب آن را آهسته به خودت بگویم یا در جمع بگویم پدرم گفت در جمع بگو ، 🔹️ گفت:من وارد مسجد شدم به امید اینکه از فیض نماز جماعت بهره ببرم، چون اقتداء کردم اواسط حمد دیدم شما از نماز بیرون رفتید و در این خیال واقع شدید ، من پیر شده ام و از آمدن به مسجد عاجزم الاغی لازم دارم به میدان الاغ فروش ها رفتید و خری را انتخاب کردید، در رکعت دوم در خیال تدارک خوراک الاغ و تعیین جای او بودید ، که دیدم بیش از این سزاوار نیست و نمیتوانم با شما باشم و نماز خود را تمام کردم ،این را گفت و سفره اش را پیچید و رفت. 🔹️ پدرم بر سر خود زد و ناله نمود و گفت این مرد بزرگی است او را بیابید که مرا به او حاجتی است مردم رفتند ولی هرچه گشتند،دیگر مرد را نیافتند. 📚 داستان های شگفت/ص ۱۱۶/آیت الله دستغیب https://eitaa.com/joinchat/3346071849Ccef539ba16 ╰━✧❁🍃🕊🌸🕊🍃✧❁━╯
❇️ برکت امام علی علیه‌السلام 🪔 آیةالله شیخ حسنعلی نجابت می‌فرمود: 🥀 آقای قاضی زمانی طالب مطلب خاصی بودند، اما آن چنان که می‌خواستند فتح باب بر ایشان حاصل نمی‌شد. از هر دری وارد می‌شدند، نتیجه نمی‌گرفتند، تا این که برای برآورده شدن آن خواسته، قصیده بلند و بسیار عالی در مدح امیر المومنین علیه‌السلام انشاء فرمودند و به تمام معنا در آن مطلب خاص که می‌خواستند، فتح باب بر ایشان رخ داد. https://eitaa.com/joinchat/3346071849Ccef539ba16 ╰━✧❁🍃🕊🌸🕊🍃✧❁━╯
⬅️ مرحوم شاکر در لمعات آورده که روزی استاد اعظم شیخ انصاری(قدّس سرّه) بالای منبر برای درس می‌فرمودند. در ضمن سخن به مناسبتی فرمودند: من در ایام خود در خدمت حاج ملا احمد نراقی و شریف العلماء و شیخ علی کاشف الغطاء چنان بر ذهن و ادراک خود مغرور بودم که هرگاه در مطلبی تعمّق می‌کردم و چیزی ادراک می‌نمودم هرگاه مخالف آن را از اساتید خود استماع می کردم اعتناء به او نمی کردم بلکه گوش به تمام کردن بیانات ایشان نمی‌دادم ولی حالا به گونه ای شده ام که وقتی کمترین شاگردی از شاگردان خودم سخنی می گوید به او گوش می‌دهم و متّهم می سازم ذهن خود را تا آن شاگرد مطلب خود را تمام نماید؛ زیرا که تجربه کرده‌ام و بسیاری از افکار خود را باطل یافتم به واسطه سخنی که از مبتدی شنیدم. 📚 کشکول ابن العلم، ج2 ص 202