eitaa logo
راویان فتح وخادم الشهداء همدان
651 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
191 فایل
🌷 "خدمت به شهید،خدمت به نبی اکرم (صل الله وعلیه واله وسلم) است." امام خمینی (رحمته علیه) 🔴کانال خادم الشهداء /راویان فتح استان همدان 🔺اعزام خادمین و زائرین به مناطق راهیان نور و فعالیت در حوزه شهدا ⁦✌️⁩ارتباط : @ravianfath
مشاهده در ایتا
دانلود
شکستن نَفْس | 🦋پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی لباس‌ها را داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود! از آن روز به بعد این‌گونه به باشگاه می‌آمد! بچه‌ها می‌گفتند: بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی؟! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فرم، آخه این چه لباس‌هایی که می‌پوشی؟! 🦋ابراهیم به حرفهای آنها اهمیت نمی‌داد. به دوستانش هم توصیه می‌کرد که: اگر ورزش برای خدا باشه، می‌شه عبادت. اما اگر به هر نیت دیگه‌ای باشه ضرر می‌کنین.✌️ 🌹 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد: ۲/۱ @khademsho
❆﷽❆ سلام دوستان✋ هستم😊 دراول اردیبهشت سال 1336درمحله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیااومدم🌸حالا میخوام از خودم براتون بگم😊چهارمین فرزند خانواده بودم با این حال پدرم به من علاقه خاصی داشت.😍من نیز منزلت پدرم را بدرستی شناخته بودم. پدری که باشغل بقالی توانسته بود فرزندانش را یه بهترین نحو تربیت کند😇در سن نوجوانی بودم که طعم تلخ یتیمی را چشیدم😔 .از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگیم را پیش بردم. دوران دبستان به مدرسه طالقانی میرفتم!دبیرستان هم در مدارس ابوریحان و کریم خان!!😊 سال۵۵ بود که تونستیم دیپلم ادبی بگیرم😊 از همان سال مطالعات غیر درسی را هم شروع کردم🌸 حضورم درهیئت جوانان وحدت اسلامی😊 وهمراهی وشاگردی استادی نظیر علامه محمد تقی جعفری بسیاردر رشد شخصیتیم موثر بود. در دوران پیروزی انقلاب شجاعت های بسیاری از خودم نشان دادم☺️همزمان با تحصیل به کار در بازار تهران مشغول بودم 🏃پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شدم همچون معلمی فداکار به تربیت فرزندان این مرز وبوم مشغول شدم😍‍ راستی اهل ورزش بودم😇با ورزش پهلوانی یعنی ورزش باستانی شروع کردم دروالیبال وکشتی بی نظیر بودم😃 هرگز در هیچ میدانی پاپس نکشیدم ومردانه می ایستادم.پائيز سال شصت و يك بار ديگر  عازم مناطق عملياتي شديم. اين بار نَقلهمه مجالس توسل هاي مم به حضرت زهرا (س) بود، هر جا مي رفتيم حرف از ابراهيم بود. به منطقه سوماركه رفتيم و به هر سنگري كه سر مي زديم از من مي خواستن كه براي اونها مداحي كنم و از حضرت  زهرا (س) بخونم. 💞در عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ماه ۱۳۶۱ در فکه پنج روز به همراه بچه های گردان کمیل و حنظله در کانال های فکه با بچه ها های مظلوم کردان کمیل، مقاومت کردیم ولی تسلیم نشدیم.✊ تا اینکه سرانجام در ٢٢بهمن سال ۶١ بعد فرستادن باقی مونده بچه ها به عقب ، با خدای خودم، تنهای تنها شدم💕 🌹من همیشه ازخدا میخواستم گمنام باشم🌹 اے شـــღــید گمنام!! ما گمنام ترین گمنامان عالم امکانیم پس اے شـــღــید!! برایمان حمدے بخوان که تو زنده اے و ما مرد. 🌷شهدای گمنام
🔸بارها می‌دیدم ابراهیم با بچه‌هایی که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند، رفیق می‌شد. آن ها را جذب ورزش می‌کرد و به مرور به مسجد و هیئت می‌کشاند. 🔸یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود؛ همیشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش می‌گفت! اصلاً چیزی از دین نمی‌دانست؛ نه نماز و نه روزه. به هیچ چیز هم اهمیت نمی‌داد. حتی می‌گفت تا حالا هیچ جلسه مذهبی یا هیئت نرفته‌ام. 🔸به ابراهیم گفتم: آقا ابراهیم، اینها کی هستند دنبال خودت می آری؟ با تعجب پرسید: چطور؟ چی شده؟ گفتم: دیشب این پسر پشت سر شما وارد هیئت شد؛ بعد هم آمد و کنار من نشست. حاج آقا صحبت می‌کرد از مظلومیت و کارهای یزید می‌گفت و این پسر هم خیره خیره و با عصبانیت گوش می‌کرد. وقتی چراغ‌ها خاموش شد، به جای این که اشک بریزد مرتب فحش‌های ناجور به یزید می‌داد. 🔹ابراهیم داشت با تعجب گوش می‌کرد و یک دفعه زد زیر خنده. بعد هم گفت: «عیبی نداره! این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نکرده، مطمئن باش با امام حسین علیه السلام که رفیق بشه تغییر می‌کنه؛ ما هم اگر این بچه‌ها را مذهبی کنیم هنر کردیم.» 💗دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همه کارهای اشتباهش را کنار گذاشت، یکی از بچه‌های خوب ورزشکار شد.
🔸بارها می‌دیدم ابراهیم با بچه‌هایی که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند، رفیق می‌شد. آن ها را جذب ورزش می‌کرد و به مرور به مسجد و هیئت می‌کشاند. 🔸یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود؛ همیشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش می‌گفت! اصلاً چیزی از دین نمی‌دانست؛ نه نماز و نه روزه. به هیچ چیز هم اهمیت نمی‌داد. حتی می‌گفت تا حالا هیچ جلسه مذهبی یا هیئت نرفته‌ام. 🔸به ابراهیم گفتم: آقا ابراهیم، اینها کی هستند دنبال خودت می آری؟ با تعجب پرسید: چطور؟ چی شده؟ گفتم: دیشب این پسر پشت سر شما وارد هیئت شد؛ بعد هم آمد و کنار من نشست. حاج آقا صحبت می‌کرد از مظلومیت و کارهای یزید می‌گفت و این پسر هم خیره خیره و با عصبانیت گوش می‌کرد. وقتی چراغ‌ها خاموش شد، به جای این که اشک بریزد مرتب فحش‌های ناجور به یزید می‌داد. 🔹ابراهیم داشت با تعجب گوش می‌کرد و یک دفعه زد زیر خنده. بعد هم گفت: «عیبی نداره! این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نکرده، مطمئن باش با امام حسین علیه السلام که رفیق بشه تغییر می‌کنه؛ ما هم اگر این بچه‌ها را مذهبی کنیم هنر کردیم.» 💗دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همه کارهای اشتباهش را کنار گذاشت، یکی از بچه‌های خوب ورزشکار شد.
شهادت حضرت زهرا - ابراهیم هادی.mp3
2.95M
| 🎙 شما صدای ابراهیم هادی را می‌شنوید ▪️صوت مداحی شهید هادی در عزای حضرت زهرا (س) 🔻مداح بود. صدای زیبایی داشت. در منطقه برای رزمندگان مداحی می کرد؛ بیشتر برای حضرت زهرا(س). یک بار مسئله ای پیش آمد که گفت: «دیگر نمی خوانم. دیگر مداحی نمی کنم»؛ اما فردای آن روز دوباره شروع کرد به مداحی! حضرت زهرا(س) را در خواب دیده بود. فرموده بودند: «نگو نمی خوانم. ما تو را دوست داریم. هر کس گفت بخوان، تو هم بخوان». اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🆔 @Rahianenoor_News