پیشکش به جناب وهب و مادر بزرگوارش
رجز اگر کلماتش تنیده در غضب است
سلاح واژه ی محبوب جنگ در عرب است
دقیق میشنوم ضرب گرز بر سپری است
دقیق می چشم و جنگ زهر با رطب است
اگر به صفحه ي آیات وحی تکیه زند
به بی قراری تبت یدا ابی لهب است
اگر پیِ پدرش گشته ای بدان که رجز
به چشمهای علی در نبرد منتسب است
بدان که گاه رجز گریه ای به گهواره است
که در هوای به میدان زدن به تاب و تب است
نگاه میکنم و صبح، صبح عاشوراست
و اولین رجز کربلا خودِ وهب است
وهب که تازه مسلمان و کار کشته ی عشق
وهب که سینه ی او از حسین لب به لب است
به پیرِ پینه به پیشانی عدو فهماند
که با تمام عباداتش از وهب عقب است
حسین واجب عینی است ، هر عمل بی او
حرام کردن عمر است، اگر چه مستحب است
همینکه دید غریبانه خیمه کم سو شد
گریست، گریه برای حسین اسم شب است
چه صبح اول صبحی شهادتش را خواست
چه ناشتا بدنی خون خویش را طلبه است
سرش سلاح شد و دست مادرش افتاد
از این مبارزه عالم هنوز در عجب است
چه داده بود به راه خدا که پس نگرفت
چقدر مادر این مرد اصیل و با ادب است
#محمد_خادم
#اربعین
#امام_حسین
#شعر
#وهب