eitaa logo
بی پرده خوان | محمد خادم
466 دنبال‌کننده
122 عکس
61 ویدیو
4 فایل
اشعار و نوشته های محمد خادم
مشاهده در ایتا
دانلود
دست هایم به زخم عادت داشت و به دست پدر شباهت داشت دست بابا اگرچه خالی بود قدر یک آسمان سخاوت داشت. دشت بود و چقدر آرامش کوه بود و چقدر هیبت داشت پدرم روضه خوان نبود ولی در دلش روضه بی نهایت داشت تا صدایی نگفته بود حسین بغض او نای استقامت داشت خانه از چشم او‌حسینیه بود خانه با اشک او طراوت داشت مشقِ نام حسین بود و حسین هر چه پیشانی پدر خط داشت (ع) @khadempoet
یک لحظ بعدِ لحظه ی روییدنیم ما یک عمر قبلِ ثانیه ی چیدنیم ما دنبال راز هستی خود دست و پا زدیم فهمیده ایم، غرق نفهمیدنیم ما مرگ آمد و گرسنه، دهانش به خنده رفت خوشحال شد که در خور بلعیدنیم ما آغوش باز کرد که ما را بغل کند غافل، که در حصارِ نگنجیدنیم ما ما با سلاح شعر به مقصود می رسیم چون بعدِ مرگ نیز به جنگیدیم ما @khadempoet
هم دلبر و دلاور و دلدار مرتضی هم سرور و سر آمد و سردار مرتضی جان ِ گرو گذاشته در لیلت المبیت دلواپسیِ امنیت ِ غار مرتضی در سجده هاش گفته: انا عبدک الذّلیل در جنگهاش صفدر و قهّار مرتضی هر جا که ایستاده چه سجاده و چه جنگ دارد به بندگی تو اصرار مرتضی انگار کار کرده ترازو ترازتر وقتی گذشته از سرِ بازار مرتضی هر جا گره به کار می افتاد ، جبرییل می‌گفت یا محمد ، بگذار مرتضی... دیوار ِدینِ حق و در ِ شهر ِ علم بود اما چه دید از در و دیوار مرتضی؟ در کربلا به هر طرفی میکنم نگاه تکرار توست حیدر کرار ، مرتضی (ع) (ع) (ع) @khadempoet
برای دست هایم به زخم عادت داشت و به دست پدر شباهت داشت دست بابا اگرچه خالی بود قدر یک آسمان سخاوت داشت. دشت بود و چقدر آرامش کوه بود و چقدر هیبت داشت پدرم روضه خوان نبود ولی در دلش روضه بی نهایت داشت تا صدایی نگفته بود حسین بغض او نای استقامت داشت خانه از چشم او‌حسینیه بود خانه با اشک او طراوت داشت مشقِ نام حسین بود و حسین هر چه پیشانی پدر خط داشت @eitaa.com/khadempoet
یا حسین (ع) نگاه در کتاب می‌کنی حسین هر آیه را حساب می‌کنی حسین همین که رو به ماه می‌کنی حسن(ع) همین که رو به آب می‌کنی حسین تو با سه بار نام آتشینِ خود چقدر دل که آب می‌کنی حسین تو با سه بار نام آتشینِ خود چقدر دل کباب می‌کنی حسین تو با سه بار نام آتشین خود چقدر انقلاب می‌کنی حسین خدا اگر جواب می‌دهی که شکر ولی اگر جواب می‌کنی؛ حسین گمان کنم که گاه گاه در بهشت رسول را خطاب می‌کنی حسین دلِ همیشه شاعرم از این به بعد ردیف انتخاب می‌کنی حسین کجا به میهمانیِ که دعوتی؟ که اینچنین شتاب می‌کنی حسین @khadempoet
برای جناب سلمان(ع)، عزیز اهل بیت از همان آغاز با خود بوی باران داشتی رد شدی از سنگ های راه جریان داشتی   طفل بودی که عدالت از بلادت رفته بود خاطری مخدوش از خانزاده و خان داشتی در پیِ یک نقطه ی روشن تر از آتشکده از تمام دخمه‌ها پای گریزان داشتی بانگ ناقوس کلیسا، بوی عیسی جذبه داشت دل که دادی ماه ها مأوا به زندان داشتی در پی آزادگی حتی غلامی کرده ای شد که جا در  دکّه ی برده فروشان داشتی آخرش چشمت به دیدار محمّد(ص) باز شد سالها در سایه ی آن سرو سامان داشتی عده ای تردیدشان خندق به دور شهر کند تو به تیغ حیدر کرّار ایمان داشتی فاش می گفتی نماز و روزه ات عشقِ علی است در اذانت هم به عشق حیدر اذعان داشتی با وجود تو علی احساس تنهایی نکرد بسکه میدان دار بودی بسکه میدان داشتی بعدها همراه مولا زیر تابوت زنی سینه سوزان، شانه لرزان، چشم گریان داشتی خوش به احوالت که بعد از "مَنْ یَمُتْ" را دیده ای بر کفن از مرتضی یک شعر مهمان داشتی مالِ اهل البیت بودی پس چه فرقی می کند که سجل از رامهرمز یا سپاهان داشتی؟ کیست در اندازه ی "سلمان ُ منّا"؟ هیچکس. کاش ای تاریخ مثل او فراوان داشتی @khadempoet
غزلم تا به پایتان برسد واژه باید از آسمان برسد واژه باید جسورتر باشد تا در این قصه قهرمان برسد قصه بی قهرمان چه تکراریست قهرمان کاش ناگهان برسد شاعری بیت بیت بالا رفت تا به اینجایِ داستان برسد، تکیه داده به کعبه فریادی که می آید به دادمان برسد شعر دنبال قهرمانش رفت رفت شاید به جمکران برسد.
هدایت شده از شعر هیأت
علیه‌السلام 🔹آن روز...🔹 آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد باید شروع فصل خوب داستان باشد روزی که پیدا می‌شود خورشید پشت ابر باید که بارانی‌ترین روز جهان باشد مردی که ده قرن است با عشق و عطش زنده‌ست باید نه خیلی پیر نه خیلی جوان باشد با خود تصور می‌کنم گاهی نگاهش را چشمی که بی‌اندازه باید مهربان باشد یک روز می‌آید که این‌ها خواب و رؤیا نیست و خوش به حال هر کسی که آن زمان باشد بی‌بی که جان می‌داد بالا را نشان می‌داد شاید خبرهای خوشی در آسمان باشد بی‌بی که پای دار هی این آخری می‌گفت این آخرین قالیچه نذر جمکران باشد... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3387@ShereHeyat
16.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوباره آخر این سررسید برگشته دوباره اول درد است، عید برگشته پدر که صبح پیِ نان به جنگ دنیا رفت دوباره شام نخورده، شهید برگشته @khadempoet
بی پرده خوان | محمد خادم
#🤍 💠آهای... #ضامن هفت آسمان، مرا دریاب... . •شعرخوانی محمد خادم در وصف ضامن آهو، امام رضا(ع) . . . .
متن رباعی و غزل خوانده شده در این کلیپ رباعی: دیوار و در خانه مرا خانه مرا می فهمد سرمای عجیب کوچه، ها می فهمد این حالِ از اصفهان چه بیزارم را آنکس که نرفته کربلا می‌فهمد ‍ ‍ (ع) به شیشه های اتاقم دوباره "ها" کردم و از نوشتن اسمت بر آن حیا کردم به روی شیشه کشیدم شبیه یک گنبد به پای شیشه نشستم رضا رضا کردم در این اتاق که از هر طرف به دیوار است تو را برای رهایی خود صدا کردم آهای ضامن هفت آسمان! مرا دریاب که من فقط به هوای تو بال وا کردم همین که بوی تو پیچیده در نفسهایم به پر کشیدنِ در خویش اکتفا کردم نگاه کردم و بر شیشه جای گنبد نیست به شیشه های اتاقم دوباره ها کردم
اندازه اش لبخندها در پیش داریم هر قدر هم و بلا در پیش داریم هر کس که رو به تو کند پشتش به دریاست ای عشق اصلا ما تو را در در پیش داریم حاشا که بر این گُرده گردی جا بگیرد زخم از غریب و آشنا در پیش داریم حیران نشو پشت و پناه ما حسین( ع) است حتی اگر صد کربلا در پیش داریم سر بند یا زهرا(س) و رمز یا ابالفضل(ع) فخر انا ابن المرتضی در پیش داریم یا مرگ یا آزادگی، رأی من این است خیر است آری  آنچه ما در پیش داریم دنیا نگاهش بر جهان آرایی ماست برخیز خرمشهرها در پیش داریم. 🇵🇸 @khadempoet
16.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوباره آخر این سررسید برگشته دوباره اول درد است، عید برگشته پدر که صبح پیِ نان به جنگ دنیا رفت دوباره شام نخورده، شهید برگشته @khadempoet