eitaa logo
خاطرات خشک و خیس
89 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
630 ویدیو
62 فایل
🔺 فعالیت در حوزه فرهنگی ( شهداء و....) ارتباط با ادمین @Alireza139731
مشاهده در ایتا
دانلود
1_16361916.mp3
5.84M
است یادی کنیم از زندگانِ عشق، 🎤 ❣تا دلم یاد میکنه ⚜اشک چشمامـ😢 منو رسوا میکنه @ravianfath
365-day-365-diary.pdf
30.06M
📚 برای مطالعه 👌«کتاب ۳۶۵ خاطره برای ۳۶۵ روز» 🔹هر روز یک خاطره از یک ، بخوانیم و جانمان را معطر و ذهنمان را منوّر کنیم. 🎁هدیه به روح شهدای والا مقام، صلوات می‌فرستیم. 📎پیوند دریافت در پایگاه: http://dl.nomov.ir/maharati/farhangi/m-f-136.pdf 🌏 آدرس پایگاه: 🌐www.nomov.ir
اومد بهم گفت : " میشہ ساعت ۴ صبح بیدارم ڪنی تا داروهام رو بخورم ؟ " ساعت ۴ صبح بیدارش ڪردم ، تشڪر ڪرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون ... بیست الی بیست و پنج دقیقہ گذشت ، اما نیومد ... نگرانش شدم ؛ رفتم دنبالش و دیدم یہ قبر ڪنده و توش نماز شب می خونہ و زار زار گریہ می ڪنہ ! بهش گفتم : " مرد حسابی تو ڪه منو نصف جون ڪردی ! می خواستی نماز شب بخونی چرا بہ دروغ گفتی مریضم و می خوام داروهام رو بخورم ؟! " برگشت و گفت : " خدا شاهده من مریضم ، چشمای من مریضہ ، دلم مریضہ ، من ۱۶ سالمہ ! چشام مریضہ ! چون توی این ۱۷ سال امام زمان عج رو ندیده ... دلم مریضہ ! بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار ڪنم ... گوشام مریضہ ! هنوز نتونستم یہ صدای الهی بشنوم ... " ✍ « ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻬﯿﺪ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻧﯽ » را یاد کنیم با ذکر صلوات
بعضیا میگن; اصن رفاقت با شهـدا چه معنـی میده؟!🤨 چرا بایـد دوست شهـید انتخاب کنیـم؟!🧐 باید عرض کنم خدمتشون ڪ; زغال‌های خاموش را کنار زغال‌های روشن می‌گذارند تا روشن شود!! چون اثر دارد پس دوستی را انتخاب کنید که به شما انرژی و معنویت ببخشد...وچه دوستـی بهتـر از ؟!
شهید یوسف قربانی شهیدی که دردنیا هیچکس را نداشت و برای آب نامه‌ می‌نوشت 🔹محل تولد: زنجان تاریخ تولد: ۱۳۴۵ تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ نام عملیات: کربلای۵ منطقه عملیاتی: شلمچه 🔹در ۶ ماهگی پدر، در ۶ سالگی مادر و در ۸ سالگی مادربزرگش و برادرش را در تصادف از دست داد؛ زمانی هم که شهید شد، غریبانه دفنش کردند 🔹چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از هم‌رزمان خبرنگارش از او پرسید: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داد: غواص یعنی مرغابی امام زمان (عج) 🔹 نامه برای آب... هم‌رزم یوسف می‌گوید: هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد! با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز. 🔹یک روز گفتم یوسف جان برای کی نامه می‌نویسی؟ نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ 🔹دست مرا گرفت، قدم‌زنان کنار ساحل اروند بُرد، نامه را از جیبش درآورد، و داخل آب انداخت! چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم، کسی را ندارم. 🔻به یادش، در گروه‌ها ارسال کنیم تا سیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهر این شهید عزیز هدیه شود.
🔸حکایت یک نامه ی عاشقانه... به بهانه ی وفات همسر شهید صیاد شیرازی می گفت: خجالت می کشم؛ خیلی در حق خانواده ام کوتاهی کردم؛ کمتر پدری کردم؛ فرصتش کم بود، وگرنه خیلی دلم می خواست... یه روز هم دیدم درب خونه رو می زنند. پیک نامه آورده بود. قلبم ریخت که نکنه علی شهید شده باشه. پاکت رو که باز کردم، دیدم یه انگشتر عقیق برایم فرستاده؛ و روی یه برگه هم نوشته: به پاس صبرها و تحمل های تو... 👤خاطره ای از زندگی سپهبد شهید علی صیاد شیرازی 📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس؛ وابسته به بنیاد حفظ آثار/ راوی: همسر شهید خاکریز خاطرات ۷۰ 📎 📎 📎 📎