eitaa logo
کانال قصه گویی لاله زار شهدا...🦋
175 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
54 فایل
💌یک عالمه حال خوب 🕊️🌷💌🌷🕊️ 💌آرامش با قصه و یاد شهدا🕊️🥀 💌نهج البلاغه و مباحث استاد شجاعی 💌 روایتگری شهدایی سفیران شهدا 🌷 ⚠️ توجه بفرمایید🔽 ❌⛔ارسال قصه و مطالب کانال بدون لینک⛔❌ ادمین کانال👇 @Khademshohada110
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  اداره آموزش آرمان رضوی
🔰 🌹مراسم وداع و بدرقه پیکر مطهر شهیده ممعصومه کرباسی (از شهدای محور مقاومت لبنان) 🔹چهارشنبه ۲ آبان همزمان با نماز مغرب و عشاء 🔸حرم مطهر رضوی، رواق امام خمینی(ره) 🌹شهیده معصومه کرباسی، شهروند ایرانی بود که روز ۲۸ مهر ماه با همسر لبنانی خود دکتر رضا عواضه، در شمال بیروت توسط رژیم اشغالگر صهیونیستی ترور شدند. 🕊روحش شاد راهش پر رهرو باد🌷 راه شهــــ🌹ــــیدان ادامه دارد...🕊🕊 📎 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از حسین ستوده۲
🍃🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🌺🍃 📢 ابرگروه براهین و قرارگاه عمار برگزار می‌کند: 🌹 «همراه با شهدا تا آسمان» 🌹 روایتی از عاشقانه های شهدایی با حضور همسر بزرگوار شهید مدافع حرم حاج محمد بلباسی "سرکار خانم محبوبه بلباسی" با اجرای مجری توانمندصدا وسیما وگوینده خبررادیو،سرکارخانم فاطمه زحمتکش 📆 دوشنبه ۱۴۰۳/۸/۷ ساعت ۲۱/۳۰ برگزاری مصاحبه مجازی در ابرگروه براهین برای عضویت در گروه‌ها کلمات آبی رنگ زیر را لمس کنید👇 جهادتبیین ابرگروه( براهین )پاسخگویی به شبهات‌مذهبی وسیاسی روز در ایتا http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521 🇮🇷گروه قرارگاه عمار
📣 روایتی از دیدار امروز خانواده شهیدان معصومه کرباسی با رهبر انقلاب رضا و معصومه هم دوست داشتند در این دیدار باشند... البته هستند! 🔺«مادرم مهندس کامپیوتر بود و پدرم دکترای این رشته را داشت. ضمناً پدر و مادرم علاقه خاصی به هم داشتند، آقا! حتی لحظه‌ی شهادت هم دستشون توی دست هم بود!» 🔺این جمله را مهدی هفده ساله در حالی که در نزدیک‌ترین فاصله با آقا ایستاده می‌گوید. 🔺 چطوری‌اش را مهدی برای حضرت آقا تعریف می‌کند: «پهپاد اسرائیلی در منطقه جونه آنها را شناسایی کرد و سه تا راکت به سمت ماشین آنها شلیک کرد که اصابت نکرد. پدرم زدند کنار. از ماشین پیاده شدند. دست مادرم را هم گرفتند و از ماشین پیاده کردند ولی پهپاد اونا رو دنبال کرد و الحمدلله، شکر خدا اونا رو شهید کردند!» 🔺مفاهیم عمیقی را که می‌گوید، شاید خیلی از هم سن و سال‌هایش نتوانند درک کنند: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها... آقاجان! قطعاً اگه خدا این توانمندی رو در ما نمی‌دید، ما رو به این امتحان بزرگ مبتلا نمی‌کرد.» 🔺آقا تأیید و اضافه می‌کنند که «اجر هم می‌دهد». مهدی به جای چفیه و انگشتر از آقا می‌خواهد که برای همه رزمنده‌های لبنان دعا کند. https://eitaa.com/jaarchi 📣 گسترده ترین شبکه خبری مردمی در ایتا
هدایت شده از کتابخانه صوتی
سید عزیز 1.mp3
27.91M
🌀 قسمت اول پادپخش «سید عزیز» 🎧 زندگینامه مجاهد کبیر شهید سید حسن نصرالله 🎙 عطا یاوری 🔻 قسمت اول: ایام نوجوانی و طلبگی سید حسن نصرالله 🔹 دوران کودکی و نوجوانی 🔹 عشق به طلبگی 🔹فعالیت در جنبش امل 🔹مهاجرت به نجف برای تحصیل 🔹 معمم شدن به دست شهید صدر 🔹 آشنایی با سید عباس موسوی 🔹بازگشت به لبنان و ازدواج 📻 تولید در رادیو مناهج 👇 @Manahejj_Radio
هدایت شده از کتابخانه صوتی
سید عزیز2..mp3
39.87M
🌀 قسمت دوم پادپخش «سید عزیز» 🎧 زندگینامه مجاهد کبیر شهید سید حسن نصرالله 🎙 عطا یاوری 🔻 این قسمت: دوران دبیرکلی نصرالله 🔹 ماجرای تأسیس حزب الله؛ 🔹 اولین دبیرکل حزب الله چرا اخراج شد و سرنوشت عجیبش چه بود؟! 🔹 سیدعباس موسوی و نقش پررنگ همسر مجاهد سیدعباس! 🔹انتخاب سید حسن به عنوان دبیرکل چطور صورت گرفت؟! 🔹 شهید سید هادی نصرالله و ماجرای شهادتش! 🔹 جنگ سی و سه روزه چطور شروع شد؟! 🔹برخی از ویژگی‌های شخصیتی سید عزیز. 📻 تولید در رادیو مناهج 👇 @Manahejj_Radio
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بازی محبوب این روزای کودکان غزه؛ شبیه "فرمانده سنوار" شدنه ‌‎‌‌࿐჻ᭂ⸙ فرماندهانی که رفتند و آرمانی که برای نسل جدید باقی گذاشتند. 🌷 🇮🇷🇵🇸🇱🇧 @shahiddaneshgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳۰۱ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحاتِ پایان کتاب 🔶️ 💠 مستندات شهید 📄 یادداشت‌های شهید 1⃣1⃣ یادداشت یازدهم اگر شخصیت آدم توی خانواده شکل بگیره، فرد توی جامعه راحت‌تره؛ ولی دیگه انعطاف‌پذیر نیست؛ اما نوع شخصیت‌هایی که توی جامعه شکل می‌گیرن، بستگی داره به کسانی که دوروبر آدم‌ها هستن. معمولاً توی جامعه، جای مناسبی برای رشد شخصیت وجود نداره. ________________________ 📄 شهید عباس دانشگر یادداشت‌های سوم تا یازدهم را در سررسید سال ۱۳۹۴ و در ایران به رشتۀ تحریر درآورده است. 📗 ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.41M
💥❤️‍🔥می دونی کجا دلم سوخت؟ ➖چرا این همه شهید داریم میدهیم؟ ➖کی اسرائیل نابود میشه ؟ ➖الگوی یحیی برای ما ➖تکلیف شرعی ما برای جبهه مقاومت 🇮🇷🇵🇸🇱🇧 @shahiddaneshgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
MENSH078.mp3
1.28M
شهدایی محمد حسین حدادیان 🕊️🌷 نبٱ ✨ ویژگی تلاوت روزانه این سوره توفیق زیارت خانه خدا 🕋 در همان سال هست✨ کانال اصلی شهید🔰 کانال رسمی شهید مدافع ولایت و امنیت محمد حسین حدادیان https://eitaa.com/shahidhadadian74 🌷 ولادت : ۲۳ دی ۷۴ 🌷 شهادت : ۱ اسفند ۹۶ 🌷خیابان پاسداران تهران توسط دراویش داعشی صفت. https://www.aparat.com/shahidhadadian74 درپناه قرآن واهل بیت علیه السلام✨✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆 روضه خوانی حاج محمود کریمی 💢 پایان برنامه با روضه خوانی حاج محمود کریمی برای حضرت ابوالفضل (ع) @Nehzatmedia
هدایت شده از پرورستان
فقط گفت «پشیمانتان می کنیم» ۲۸ سفارتخانه اسراییل تعطیل شد فروشگاههاشون خالی شد پناهگاه‌هاشون پر شد و همه دنیا مات و منتظر اشاره‌ی فرزند حیدر شدن إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ همانا پروردگارت در كمين‌گاه است. @parvarestan_ir
هدایت شده از پرورستان
💢شرط قبولی اعمال ماه رمضان .... اگر ما ماه رمضانى را گذرانديم، شبهاى إحيايى را گذرانديم، روزه‏هاى متوالى را گذرانديم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان احساس كرديم كه بر شهوات خودمان بيش از پيش از ماه رمضان مسلّط هستيم. 🔷 بر عصبانيت خودمان از سابق بيشتر مسلّط هستيم، بر چشم خودمان بيشتر مسلّط هستيم، بر زبان خودمان بيشتر مسلّط هستيم، بر اعضا و جوارح خودمان بيشتر مسلّط هستيم. 🔷 و بالاخره بر نفس خودمان بيشتر مسلّط هستيم و مى‏توانيم جلو نفس امّاره را بگيريم، اين علامت قبولى روزه ماست. 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @parvarestan_ir
1_1166993994
4.69M
شب جمعه بیاد تمامی شهدا واموات که سالهای سال این ذکر بر لبانشان جاری بود. بیادشهید محمد حسین حدادیان که در سحر گاه روز شهادت خانم حضرت زهرا توسط فرقه صوفیه دراویش گنابادی مظلومانه بشهادت رسیدن. 📌جهت عضویت در کانال کلیک کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/2122383386C93164d6ab3 @shahidhadadian74
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقت دلتنگی💔 شهدایی محمد حسین حدادیان🕊️🥀 کانال اصلی شهید🔰 کانال رسمی شهید مدافع ولایت و امنیت محمد حسین حدادیان https://eitaa.com/shahidhadadian74 🌷 ولادت : ۲۳ دی ۷۴ 🌷 شهادت : ۱ اسفند ۹۶ 🌷خیابان پاسداران تهران توسط دراویش داعشی صفت. https://www.aparat.com/shahidhadadian74 کانال قصه گویی لاله زار شهدا
Mahmoud Karimi - Bala Boland Baba Giso Kamand Baba [SevilMusic].mp3
14.03M
تازه جوون بابا... 🦋 دردت به جون بابا..😭💔 از من مگه دل بریدی... 💔😭 حال پدرمگه ندیدی؟؟!! حالا کی بشه عصای دست بابا...😭 اگه بری تو این غریبی...😭😭 یا حسین....🦋 آرزوی صبری جمیل برای خانواده محترم شهدا🥀 وقت دلتنگی💔 شهدایی🌹 محمد حسین حدادیان🌹 کانال اصلی شهید🔰 کانال رسمی شهید مدافع ولایت و امنیت محمد حسین حدادیان https://eitaa.com/shahidhadadian74 🌷 ولادت : ۲۳ دی ۷۴ 🌷 شهادت : ۱ اسفند ۹۶ 🌷خیابان پاسداران تهران توسط دراویش داعشی صفت. https://www.aparat.com/shahidhadadian74 کانال قصه گویی لاله زار شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹خلاصه ای از زندگی خادم الحسین شهید محمدحسین حدادیان و جوانان بعد از شهادت شهید https://eitaa.com/shahidhadadian74
روایت‌هایی زنانه از قلب لبنان و در دل جنگ روایت‌هایی بی‌واسطه، به قلم📝 خانم رقیه کریمی نویسنده و مترجم جبهه مقاومت، برگزیده اولین دوره و داور دومین دوره دوسالانه جایزه ادبی شهید محمدحسین حدادیان 🍃جنگ به روستای ما آمد 🍃 قسمت اول از صبح همه فهميده بوديم كه امروز شبيه روزهاي ديگر نیست.‌ تا ديروز جنگ فقط در مناطق مرزی بود و مردم زندگی عادی شان را می کردند. بچه ها مدرسه می رفتند. مردها سر کار. زن ها قهوه حاضر می کردند و شب ها شب نشینی بود و اخبار جنگ. فقط روستاهای مرزی خالی شده بود و مردم جای روری نرفته بودند. مثلا از روستای میس الجبل یا خیام رفته بودند دیر قانون یا نبطیه. اما حالا صدای جنگنده ها و بمباران یک لحظه قطع نمیشد. منتظر بودیم که شاید آرامتر بشود. نشد. با هر انفجار خانه ما انگار که دینامیت زیر پایه هایش گذاشته باشی می لرزید و انفجارها تمامی نداشت. حالا شوهرم هم تلفنش را جواب نمی داد و من نمی دانستم که باید چکار بکنم. از پنجره بیرون را نگاه کردم هر کس که می توانست برود زندگی اش را برداشته بود و می رفت. شوهرم جواب نمیداد. مشغول تلفن بودم كه دختر کوچکم چهار دست و پا رفت روی بالکن خانه و با انفجاری بزرگ نزدیک خانه ما صدای جیغش بلند شد. تمام شیشه ها ریخته بود و با وحشت بدون اینکه به فکر شیشه های شکسته باشم دویدم روی بالکن و محکم بغلش کردم. قلبش مثل گنجشکی کوچک می زد و وحشت زده نگاهم می کرد. فقط دعا می کردم که سالم باشد و دستم را که از صورتش بر می دارم خونی نباشد. حتی متوجه نشدم که شیشه پاهایم را بریده. تمام بالکن و سالن خانه جای پای خونی شده بود. دوباره زنگ زدم به شوهرم. نمی دانستم باید چکار کنم. من بودم و چهار دختر بچه کوچک و خواهرهایی که شوهرهایشان در جبهه بودند. همه نگاه ها به من بود. دوباره زنگ زدم اینبار جواب داد. گفت خودمان را برسانیم تا شهر صور . گفت آنجا منتظرمان است. حالا باید هر چه که لازم بود بر می داشتم. این وقت هاست که می فهمی خیلی چیزهایی که برایت روزی مهم بوده است دیگر مهم نیست. اینکه دوست داشتی رنگ اتاقت صورتی باشد یا کرمی. پرده های سالن چه شکلی باشد. حالا فرقی نمی کرد دیگر. حالا که قرار بود همه چیز را پشت سرت بگذاری و بروی. حالا که قرار بود شاید همه چیز بماند زیر آوار. چند تکه لباس برای بچه ها. چند لقمه نان و پنیر. چیز دیگری هم می خواستیم؟ حتى آب را هم فراموش كرديم. ذهنم یاری نمی کرد. چادرهايمان را سر كرديم آخرین لحظه که می خواستیم سوار ماشین بشویم دیدم خواهر بزرگترم نیست. به سرعت به خانه برگشتم و صدایش زدم‌ - منال ... نشسته بود توی اتاق و گریه می کرد. می گفت نمی آید. می گفت اینجا خانه ماست. چرا باید خانه هایمان را رها کنیم. می گفت می خواهد همینجا بمیرد. در جنوب. نه اینکه حرف هایش را نمی فهمیدم. می فهمیدم. من هم عاشق جنوب و سكوتش بودم. همانقدر كه عاشق ضاحيه و شلوغي هايش. شاید اگر وضع بهتری بود می نشستم کنارش و با هم گریه می کردیم. اما حالا وقتش نبود. صدای انفجار دیگری بلند شد و دود و گرد و خاک خانه را برداشت داد زدم اینبار - اینجا موندن تو چه کمکی به مقاومت می کنه؟‌ فکر می کردی مقاومت خوشحال میشه جنازه تو از زیر آوار بیرون بیاید؟ خواست حرفی بزند. نگذاشتم. می دانستم که می خواهد راضی ام کند که بماند. داد زدم - جون بقيه رو به خطر ننداز . چادرت رو سرت کن ... باید بریم ... همین حالا اینبار حرفی نزد. با گریه راه افتاد . دلم می خواست بغلش کنم. دلم می خواست با هم بنشینیم و گریه کنیم. برای خانه ای که شاید تا ساعتی بعد دیگر نبود. خانه اي كه دوستش داشتم. برای روستایی که داشت خالی می شد. اما حالا وقت این حرف ها نبود. باید خودمان را به صور می رساندیم. شوهرم آنجا منتظر بود ... ادامه دارد ... راوی : زنی از روستاهای جنوب لبنان https://t.me/jshmhh13399 https://eitaa.com/jashh2 https://eitaa.com/shahidhadadian74
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا