eitaa logo
کمیته خادم الشهداء زنجان
473 دنبال‌کننده
5هزار عکس
2هزار ویدیو
9 فایل
کانال رسمی کمیته خادم الشهداء استان زنجان #گزارش_فعالیت_ها #اطلاعیه #اخبار #خادم_مثل_قاسم ارتباط با ما: ادمین اول @emadmogneh ادمین دوم @s_mersad
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 هدیه ای معنوی برای برادر شهیدمان به مناسبت ❣برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله. ❣و به نیت حاجت روایی همه شما عزیزان . 👈 ختم صد صلوات 👈 یک سوره یس 👈 یک زیارت عاشورا ( هر کدوم را دوست داشتید میتونید برای شهید انجام بدید 👆) هدیه به روح پاک و مطهر🕊 🌹 سالروز شهادتت مبارک💔🕯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در نزدیکی منزل مرحوم شاه آبادی دکتری بود به نام ایوب که برای دخترانش معلم موسیقی آورده بود و صدای موسیقی بلند بود، به گونه ای که از صدای آن ها، همسایه ها ناراحت بودند.  ایشان برای دکتر پیغام فرستاد و از او خواست از این کار دست بردارد، اما دکتر جواب داده بود من این کار را ترک نمی کنم و شما هر اقدامی که می خواهید بکنید. مرحوم شاه آبادی تا روز جمعه صبر کردند و آن گاه در جلسه روز جمعه که در مسجد تشکیل  شده بود، به مردم گفتند: خوب است از این به بعد هر کس از این خیابان عبور می کند چون به مطب این دکتر رسید، داخل مطب شده  و سلام کند و آن گاه با نرمی و خوشرویی از او بخواهد آن عمل خلاف خود را ترک کند. از آن پس، هر کس از جلو مطب عبور می کرد، برای انجام وظیفه ی شرعی خود، داخل مطب می شد و سلام کرده،  موضوع را با زبان خوش در میان می گذاشت و خارج می شد. چند روز به این منوال گذشت و دکتر هر روز با صدها مراجعه کننده مواجه می شد که همگی یک مطلب را به او  تذکر می داند، وی دید اگر بخواهد به لجاجت خود ادامه دهد، نه تنها باید مطب خود را تعطیل کند، بلکه مجبور است از آن خیابان هم کوچ کند.  از این رو دست از ایجاد مزاحمت برداشته، جلسه ی آموزش دخترانش را تعطیل کرد. در یکی از روزها که آیت الله شاه آبادی به طرف مسجد در حرکت بود، دکتر را دید که به طرف او می آید، وقتی نزدیک شد گفت: آقای شاه آبادی، من گمان می کردم شما به مراجع قانونی و محاکم قضایی مراجعه می کنید که من به سادگی می توانستم جواب آن ها را بدهم و هرگز درباره ی این روش مردمی فکر نکرده بودم. «گر  به   دنیا   آمر و  ناهی  شوی   صاحب   روح  خدا خواهی شوی»
برادران! فرمانده‌ی اصلی ما ؛ خدا و امام زمان (عج) است اصل آنها هستند و ما موقت هستیم وظیفه ما مقاومت تا آخرین نفس و اطاعت از فرماندهی است... @khademshohada_znj🕊🕊
اگه جای شهید بودی چیکار میکردی؟! با نوچه هایش از کوچه ای رد می شد، دید سیدی شال سبز به کمر بسته با کمی اثاثیه در کوچه نشسته. از او پرسید: چرا اینجا نشسته ای؟ سید گفت: صاحب خانه ام جوابم کرده. طیب به نوچه هایش گفت وانت بیاورند اثاث ها را داخل وانت ریختند و به خانه ای نوساز بردند که طیب برای خودش ساخته بود ولی هنوز در آن ننشسته بود. طیب به سید گفت شناسنامه ات را بیاور و خانه را به نامش کرد. وقتی کلید خانه را به سید می داد، گفت: از مادرت حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله بخواه که خانه ای در آن دنیا برایم فراهم کنه... 🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
آدمایی که نمیفهمن درد میدن به آدمایی که میفهمن! و غمگین ترین قسمت داستان همینه... پ،ن؛ آدمای نفهم زندگیتون رو جدی نگیرید😉
اگر مستمندی را میدید؛ هرچه داشت می بخشید فکر نمی کرد شاید یک ساعت بعد خودش به آن نیاز داشته باشد. گاهی یک روز کلی با نیسانش کار می کرد اما روز بعد پول بنزینش را از من می گرفت! ته و توی کارش را که در می آوردی می فهمیدی کل پولش را بخشیده است... @khademshohada_znj🕊🕊
🌸 🔹: 🌺- کتاب‌های شهید چمران را مطالعه کرده بود. از شخصیت او الهام گرفته بود. - با آن روح بلند پرواز می‌کرد می‌گفت: می‌روم هر قدر از دستم بربیاید در مقابل اسرائیل بایستم. همیشه این دغدغه را داشت. - در مورد کارهایش به هیچ‌کس چیزی نمی‌گفت. در دست‌نوشته‌هایش هم هست که نوشته «حفظ اسرار مهم است». - در قم طلبه بود. می‌دیدی از قم برگشته. آهسته از دیوار پایین می‌آمد و تا صبح در آستانه می‌خوابید که سروصدا نشود. صبح بیدار می‌شدیم می‌دیدیم برای اینکه در زده و ما را بدخواب نکند، همانجا خوابیده است. 🔹: 🌺- از دوازده سالگی با کتاب‌ها مأنوس بود. آن موقع هم به اخبار گوش می‌کرد. می‌دیدی محکم روی پایش می‌زد و می‌گفت: «و الله! امام الآن ناراحت است. این‌ها را می‌شنود ناراحت می‌شود». چنان می‌زد که واقعاً دل آدم کباب می‌شد. خیلی بچه‌ی پاکی بود. - هرقدر اصرار کردم پسرم نرو، من نمی‌توانم تحمل بکنم، گفت: «تحمل می‌کنی. مادرم زهرا چگونه تحمل کرد!» موقع رفتن هم به من گفت: «مگر خون من رنگین‌تر از خون حسین است؟» مادرش برایش بمیرد! این را به من گفت و خداحافظی کرد و رفت. پ.ن: قسمت‌هایی از مصاحبه منتشرنشده با پدر و مادر شهید👆 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @khademshohada_znj🕊🕊
🌷🕊 🤲خدایا ابتدای صبـح که رزق بندگانت راتقسیم میکنی میشود رزق من امروز رفاقتی باشد از جنس شهـیدان🕊️ باعطـر شهـادت🌷 @khademshohada_znj🕊🕊
﷽ 🔸 جلسه روضه هفتگی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به یاد شهید 📜 سخنران: حجت‌الاسلام نقیلو 🎙 بانوای: 🗓 پنجشنبه ۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۲۰:۳۰ 📍گلزار شهدای پایین، حسینیه شهدا قرارگاه بین الملل شهید منتظری هیئت‌ثارالله‌زنجان (رهروان‌امام‌وشهدا) [ @mahdirasuli_ir ] [ @sarallah_zanjan ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میشه چفیه‌تون رو بدید؟ دو روز دیگه کنکور دارم استرس دارم رهبرانقلاب: استرس نداشته باش، قبول میشی😍
📜 وصیت نامه مشتـرک دو شهید : مزاری بی نام و نشان ؛ مثل 🌱 ۱ــ شهید محمد حسین میرشکاری🌹 چند خطی از وصیت نـامه: بخدا دلم پر ميزند براى قبرستان بقيع  آخر تا چه حد مظلوميت، و به همين منظور از شما ميخواهم  که اگر جسدم به دستان رسيد قبرم را درست نکنيد و  خاکي بگذاريد..🌿 ۲ــ شهید محمود فخار🌹 چند خطی از وصیت نـامه: قبر حقیر به یاد مظلومیت چهار امام در بقیع گلی و بی نام و نشان در میان شهدا جای دهید شاید این بتواند مظلومیت شیعه را اثبات و از گناهان حقیر بکاهد... شهدای کربلای۵