#کاروان_حضرت_زینب_سلاماللهعلیها...
▪️بعد از شهادت مظلومانه سیدحسین و یارانش در هویزه، رفتوآمدها به خانه شهید علمالهدی زیاد شد. چون سیدحسین شاگردان زیادی داشت و نهجالبلاغه، قرآن و دروس تاریخ اسلام آموزش میداد، هر روز خواهران بسیجی به صورت دستهجمعی با اتوبوس به خانه آنها میآمدند و مراسم زیارت عاشورا و نوحهخوانی برگزار میکردند. شبها هم بعد از نماز مغرب و عشاء برادران بسیجی مراسم تلاوت قرآن و ختم انعام داشتند.
▪️روزی مادر شهید از خانمهایی که در این مدت مرتب به او سر می زدند پرسید شما این برنامه سرکشی و دلجویی را برای همه خانوادههای شهدا اجرا میکنید؟ گفتند نه، چون پسر شما حق استادی به گردن ما دارد ما وظیفه خود میدانیم که به شما سر بزنیم. همانجا مادر شهید از آنها خواست تا این برنامه را برای همه خانوادههای شهدا اجرا کنند.
▪️از فردای آن روز مادر شهید علمالهدی با خانمهای هیئت در آن شرایطسخت زیر آتش توپوخمپاره برای همدردی با خانوادههای شهدا از این خانهی شهید به آن خانه شهید میرفتند. رفته رفته تعداد مادران شهدا زیاد شده و تبدیل به یک کاروان شدند. و اسم این حرکتشان را هم کاروان حضرت زینب (س) گذاشتند. مادر شهید علمالهدی درباره انتخاب این نام میگفت: "پسران ما کار حسینی کردند و ما هم باید کار زینبی کنیم" اغلب خانوادههای شهدا در اهواز مادر شهید را میشناختند و منتظر آمدن کاروان این بانوان بودند.
هدیه به روح تمام مادران زینبی شهدا
بالاخص مادر شهید سیدحسین علمالهدی
"مرحومه سیده بتول جزایری» صلوات
چهره اش ما را
به یادِ حبیب بن مظاهر
می اندازد . . .
#حبیب_لشکر_روحالله
#پیرمردان_دفاعمقدس
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا
سلام بر کسانی که گمان میکنند دنیا به آخر رسیده و دیگر راهی برای آنها باقی نمانده،
و نمیدانند که خدا بعد از هر سختی راهِ راحتی برای آنها فراخ نموده...
هر وقت از همهی دنیا ناراحت بودی و فکر کردی این دیگه تهشه، یادت بیوفته خدا بعضی وقتا میندازتت ته چاه که عزیز مصرت کنه...
جا نزن فقط بهش تکیه کن!!🌷
#خاطرات_شهید
●سال اول دبیرستان بیماری عجیبی گرفت. دکترها بعداز یک ماه بستری شدن گفتند:رضا فلج شده.کم کم فلج شدنش از پاها به بالا قلب رسیده و جانش را میگیرد.بعداز قطع امید پزشکان گفتم هیچکس مصیبت زده تر از حضرت زینب س نیست.
●نذرعمه سادات کردم.تارضاخوب شود برای خودشان.
یک روز درکمال ناباوری دیدم رضا دست به دیوار گرفت و راه رفت.ان روز زینب کبری س پسرم را شفا داد وامروز رضا فدائی زینب س شد.
#شهید_رضا_کارگر_برزی
#سالروز_ولادت
@khademshohada_znj🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلت که گرفت...🥲
با کسی درد و دل کن که آسمونی باشه..
این زمینی ها در کار خودشان هم مانده اند...
#شهید_احمد_کاظمی
@khademshohada_znj🕊🕊
#شهدای_حسینی
●دوسال پیش شب پنجم محرم بود حسین گفت میای بریم هیات ؟ دعوتم کردن باید برم بخونم...گفتم بریم
با خودم فک کردم شاید یه هیات بزرگ و معروفیه که یه شب محرم رو وقت میذاره و میره اونجا ..وقتی رسیدیم جلوی هیات به ما گفتن هنوز شروع نشده..حسین گفت مشکلی نداره ما منتظر میمونیم تا شروع شه ...نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد ...
●وقتی داخل هیات شدیم جا خوردم ، دیدم کلا سه چهار نفر نشستن و یک نفر مشغول قران خوندنه ...بعد از قرائت قران حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه ...چشم هاشو بسته بود و میخوند به جمعیت و ... هم هیچ کاری نداشت..برگشتنی گفتم حاج حسین شما میدونستی اینجا انقد خلوته ؟گفت بله من هرسال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم ..گاهی تو این مجالس خلوت که معروفم نیستن یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه ..
📎 پ ن :ذاکرالحسین جایت میان هیئت خالیست برخیز و باز برای ما ،
ڪمی از ارباب بخــوان ...
#ذاکر_با_اخلاص🌷
#شهید_حسین_معز_غلامی
💌 اگر دنیا با شما نبود، شکر نعمت کنید و به خاطر خدا صبر کنید.
لحظهای از خدا غافل نباشید و ذکر خدا بگوید و امام زمان (عج) را دعا کنید.
دنیا محل گذار است، دل به دنیا نبندید و برای آخرت توشه جمع کنید.
#وصیتنامه
شهید سید رحمان هاشمی🌹
آرمان که مریض شده بود، بردمش پیش دکتر؛ تا فهمید دکتر خانم است و می خواهد آرمان را معاینه کند، گفت من نمی آیم. گفتم: پسرم این خانم، دکتر هستند می خواهند فقط معاینه ات بکنند. گفت: نه پدر جان! طبق فتوای حضرت آقا تا وقتی که می شود به پزشک مَحرم مراجعه کرد، نباید پیش پزشک نامحرم رفت...
#شهید_آرمان_علی_وردی
°
چنـد وقتـیستــ ڪه مـا
از دیـدن خنـدههـای دلـربایت
رجـزهـای حیدریت
و #شجاعت_عباسیت
محـروم شدیـم
و تـو چنـد وقتـیست
در قهقهـهی مستانـهات
"عنـد ربهـم یرزقـون" شـدی . . .
.
#سردارشهیدم
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#مجید_قربانخانی
تا پیش از سفر #کربلا خیلی پسر شری بود ، همیشه #چاقو در جیبش بود ، #خالکوبی هم داشت.
وقتی از سفر #کربلا برگشت #مادرش ازش پرسیده بود چه چیزی از #امام_حسین_ع خواستی؟!
#مجید گفته بود یه نگاه به گنبد #امام_حسین_ع کردم و یه نگاه به گنبد #حضرت_عباس_ع انداختم و گفتم آدمم کنید .
سه چهار ماه قبل رفتن به #سوریه به کلی #متحول شد ، بعد از اون همیشه در حال #دعا و #گریه بود. نمازهایش را اول وقت می خواند .
خودش همیشه می گفت نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده که دوست دارم همیشه #دعا بخوانم و #گریه کنم و در حال #عبادت باشم.
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم
#ماه_خون_و_قیام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلزار بین المللی کرمان و عاشقانی که هر روز به رسم ادب تجدید بیعت میکنند با سیدالشهداء مقاومت سپهبد حاج قاسم سلیمانی
#خاطرات_شهید
●زمستان سال۶۴درتهران زندگی میکردیم. اسماعیل دقایقی برای گرفتن برنج کوپنی می بایست مسیری راطی کند که جز ماشین های دارای مجوز نمی توانستند از آن محدوده عبور کنند.
●اوازناحیه پاهم ناراحتی داشت وحمل یک کیسه برنج باآن مسافت تقریبا یک کیلومتری برایش زجرآور بود.
ازاوخواستم باخودروسپاه برودکه نپذیرفت،گفتم:حال شما خوب نیست وپاهایت درد دارد!
●گفت:اگرخواستی همینطور پیاده میروم وگرنه نمیروم.
اوکیسه۲۵کیلویی برنج را روی دوشش نهاد و یک نایلون هم پرازچیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد،اماحاضرنشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند...
✍راوی:همسرشهید
#شهید_اسماعیل_دقایقی