eitaa logo
کمیته خادم الشهداء زنجان
516 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
8 فایل
کانال رسمی کمیته خادم الشهداء استان زنجان #گزارش_فعالیت_ها #اطلاعیه #اخبار #خادم_مثل_قاسم ارتباط با ما: ادمین اول @emadmogneh ادمین دوم @s_mersad
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد شهید مدافع حرم سید مصطفی صادقی که اخیرا پیکرش در سوریه پیدا شد... مقام معظم‌رهبری: «این جوان ها و این شهدا با فداکاری خود نشان دادند و اثبات کردند که مکتبشان یعنی اسلام و تشیّع یک مکتب انسان‌ساز و باعظمت و موفّق است و پیش خواهد رفت؛ حقّ اینها این‌قدر بزرگ و عظیم است ... حقیقتا‌ مایه‌ی افتخار است که انسان ببیند جوان هایی این‌جور روشن‌ضمیر، این‌جور آگاه، این‌جور فداکار، این‌جور شجاع، از سرزمین معنوی خود [دفاع میکنند] -بله، اینها از آب و خاک افغانستان یا ایران دفاع نمیکنند- از آب و خاک اسلام دفاع میکنند، از حقیقت و هویّت تشیّع دفاع می کنند، از حریم اهل‌بیت دفاع می کنند؛ اینها واقعا مایه‌ی افتخارند» یاعلی🌹 محمد صالح مشفقی پور 💎 @Moshfeghoun 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی لبخند نمی‌دیدیش به دیگران هم میگفت از صبح که بیدار میشید به همه لبخند بزنید، دلشون رو شاد کنید براتون حسنه مینویسند... 🕊🌹
وقتی بارون میباره پروانه ها استراحت میکنن تا بارون به بال هاشون آسیب نرسونه! میخوام بگم استراحت تو طوفان های زندگیت اصلا اشکالی نداره، تو دوباره مثل پروانه ها پرواز میکنی...
میگن نادر شاه داشت میرفت تو حمله ای که به هندوستان داشتن... نادر شاه معمولاً جلوتر از لشکر خودش حرکت می کرد به یه جایی رسید دید یه پسر بچه ای یه کتاب قرآن زیر بغلش کنار کوچه داره تند تند میره، نادرشاه ازش سوال کرد که پسر جان کجا میری؟! گفت: میرم مکتب درس قرآن دارم نادر گفتش که کجای قران را امروز درس دارید؟! اون پسر بچه گفت: سوره فتح نادر خیلی خوشحال شد که این یه فال خیری هست که امروز فتحه... یه سکه بهش داد بچه گفت: نه نمی خوام ممنونم نادر گفت: برا چی؟! گفت: برای اینکه من وقتی برم خونه مادرم منو دعوا میکنه...!! میگه این سکه رو از کجا آوردی؟! نادر گفت: خب بچه جان بگو نادر شاه بهت داده... میگه: مادرم اونوقت بیشتر منو میزنه میگه دروغ میگی اگه نادر بود یه کیسه طلا بهت میداد... نادر خیلی خوشش اومد از اسب اومد پایین گفت: دامنتو بگیر پر از اشرفی کرد... آدم بزرگ اینجوریه دیگه وقتی کسی بهش گمان خوب داشته باشه اونو خراب نمیکنه...!! اونوقت خدا گمان کسی رو خراب میکنه...؟!
سلام بر کسانی که گمان می کنن دنیا به آخر رسیده و دیگه راهی برای اونها باقی نمونده و نمی دونن که خدا بعد از هر سختی راه راحتی برای اونها باز کرده
گاهی دلم میخواهد پیش خدا باشم... سراغ نداری شب ها خدا کجاست؟!
توصیه به جوانان : با تقوا داشتن و حب امام حسین علیه السلام در دل، پیشرفت میکنید
خدایا تحمل سختی‌ها با من، آخرش با تو...♥️
هیچ وقت فکر نکن که امام زمان عجل الله کنارت نیست همه حرفا و شکایت‌ها رو به امام زمان بگو ... و این رو بدون که تا حرکت نکنی برکتی نمیاد سمتت... شهیدعلی‌اصغرشیردل🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نقشه‌های خدا همیشه از خواسته‌های ما قشنگتره بهش اعتماد کن...
به هوای حرمش میگذرد ایامم کوه دردم که کند نام رضا آرامم...💚 پ،ن ؛ دل کندن کار این دل نیست اما جسمم راهی جاده های شهر و دلم رو نزدت به امانت میذارم خودت پاکش و زیر خاک تنهامون نذار...💔 نمیدونم بازم قسمتون میشه پابوس شما تو حرمتون زائر بشیم یانه... اما خودت تنهامون نذار یا ضامن آهو ضامنم شو.‌‌..🥀
به هوای حرمش میگذرد ایامم کوه دردم که کند نام رضا آرامم...💚 پ،ن ؛ دل کندن کار این دل نیست اما جسمم راهی جاده های شهر و دلم رو نزدت به امانت میذارم خودت پاکش و زیر خاک تنهامون نذار...💔 نمیدونم بازم قسمتون میشه پابوس شما زائر حرمتون بشیم یانه... اما خودت تنهامون نذار یا ضامن آهو ضامنم شو.‌‌..🥀
گاهی دلم بهانه ی غیر منتظره ای میگیرد ... بهانه ی خیره شدن به ایوان حرم‌ 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌دونم سخته... -زاده شادی روحش صلوات🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✾ ﷽✾ اینبار اگر رقیہ گریان گردد زینب ز جسارتے گردد بر خیل یزیدیان زجان مے تازیم تا عبرت جن و انس و شیطان گردد
برای اجاره‌ی خانه‌ی مشترک، مقداری پول داشت؛ خانه‌ی بزرگ و نوسازی در منطقه‌ی خوبی از شهر پیدا کردیم. وقتی پسندیدیم و از خانه خارج شدیم، گوشی آقا حمید زنگ خورد. وقتی تلفن‌شان تمام شد، گفت «یکی از دوستانم دنبال خانه است و پولش کافی نیست. قبول می‌کنی مقداری از پولمان را به آن‌ها بدهیم؟» قبول کردم و نصف پول پیش خانه‌مان را به آن‌ها دادیم. نهایتاً یک خانه‌ی ۴۰ متری و قدیمی را در محله‌ای پایین شهر اجاره کردیم. سال بعد که به طبقه‌ی بالای همان خانه نقل مکان کردیم، از سقفش آب وارد خانه می‌شد... اگرچه رفاه و آسایش دنیایی‌مان در آن خانه کم بود، اما آرامش و ایمانی که از نگاه خدا و امام زمان عجل الله نصیبمان می‌شد، بسیار دلچسب بود. حقوق اندک آقا حمید برکت زیادی داشت. من در آن خانه‌ی ۴۰ متری، به‌شدت خوشبخت بودم. 🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلوات خاصه امام حسن عسکری علیه السلام 🖤 اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرِّ التَّقِيِّ، الصَّادِقِ الْوَفِيِّ، النُّورِ الْمُضِيءِ، خازِنِ عِلْمِكَ، وَالْمُذَكِّرِ بِتَوْحِيدِكَ، وَوَلِيِّ أَمْرِكَ، وَخَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ الْهُداةِ الرَّاشِدِينَ، وَالْحُجَّةِ عَلَىٰ أَهْلِ الدُّنْيا، فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيائِكَ وَحُجَجِكَ وَأَوْلادِ رُسُلِكَ يَا إِلٰهَ الْعالَمِينَ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 چهار دختر و سه پسر داشتم ،اما باز باردار بودم و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشتم . دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه ایی گذاشتم ،همان شب خواب دیدم بیرون خانه همهمه و شلوغ است ، درب خانه را هم کسی می زند . در را باز کردم ، دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد . نوزادی در آغوش داشت ، رو به من کرد و گفت : این بچه را قبول می کنی ؟ گفتم : نه، من خودم بچه زیاد دارم ! آن آقا فرمود : حتی اگر علی اصغر امام حسین باشد؟! بعد هم نوزاد رادر آغوشم گذاشت و رو چرخاند و رفت . صدا زدم : آقا شما که هستید ؟ فرمود : علی ابن الحسین ، امام سجاد! هراسان از خواب پریدم و رفتم سراغ داروها، دیدم ظرف دارو خالی است ! صبح رفتم خدمت شهید آیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم آقا فرمود : شما صاحب پسری می شوید که بین شانه هایش نشانه ای است ، آن رانگه دار . آخرین پسرم روز میلاد امام سجاد (ع ) به دنیا آمد، نامش را علی اصغر گذاشتم ، در حالی که بین دو شانه اش جای یک دست بود !! علی اصغرم بزرگ شد و در عملیات محرم در روز شهادت امام سجاد(ع)، در تیپ امام سجاد (ع) شهید شد... راوی :مادر_شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شعر خوانی شهید در وصف حال خود و دوستانش باید گذشـت از این، دنیا به آسـانی باید مهیا شد، از بهر قربانی... سرانجام معشوقه به سامان شد و پس از رشادت های فراوان و چند بار مجروحیت های گوناگون، جانباز سرافراز مرتضی عطایی در ۲۱ شهریور ماه سال ۱۳۹۵ و همزمان با روز عرفه در منطقه لاذقیه به مقام رفیع شهادت نائل آمد و به یاران شهیدش پیوست. 🌷
▫️«محمد مجیدزاده» فرزند شهید «محمدتقی مجیدزاده» که در کنار یادمان شهدای گمنام «شلمچه» برای دانش‌آموزان سخن می‌گفت،توضیح داد: ▫️ پدرم یک بار در سال 63 به مناطق درگیری کردستان در شهر «بانه» رفت و با نیروهای حزب «کومله» درگیر شد و به اسارت آنها درآمد. آنها پدرم را پس از گذشت حدود سه تا چهار ماه از اسارتش، در فصل زمستان و در برف‌ سنگین کردستان و بدون لباس و کفش رها کردند. ▫️پدرم پاسدار بود و در مدت اسارتش به هیچ وجه این مسئله را بازگو نکرد چون اگر ضدانقلاب پاسدار بودندش را می‌فهمیدند قطعا به طور معمول که سر پاسداران را می‌بریدند سر او را نیز از تنش جدا می‌کردند. ‌✍ راوی فرزندشهید 🌷 ▫️مسئولیت: فرمانده گروهان ادوات ▫️تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۰۲/۰۳ ▫️تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱۱/۱۸ 📎وی در بهمن‌ماه 1366 و در منطقه «ماووت» که یکی از مناطق مرزی عراق با غرب کشور است به درجه رفیع شهادت نائل آمد .
✋🏻 پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش پسری اشک فشان است به حال پدرش پدری جام شهادت به لبش بوسه زده پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش (ع)🥀 🥀