eitaa logo
خادمین شهدا هرمزگان(خواهران)
1.3هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
560 ویدیو
19 فایل
این کانال به واحد خواهران کمیته مرکزی خادمین استان هرمزگان اختصاص دارد و اخبار و اطلاعات مربوط به خادمی در این کانال بار گزاری می شود... . @Khahar_khadem_hrm
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔸از دل هزاران شهید عبور کردی؛ در ایستگاه‌های ... لختی درنگ کردی و برایت کردند و گریستی! به تو گفتند که همچنان جاری است! از عاشورای ۶۱ هجری تا امروز و فردا و... شاید بارها و بارها به هر کدام از قدمگاه‌های شهیدان که می‌رسیدی، با خود می‌گفتی کاش مرا نیز به خیل راهی بود و حسرت می‌خوردی که چرا از قافله جا مانده ای!! آری زمان ما را از قافله دور داشته است اما هنوز می‌توان آن گونه که سید شهیدان اهل قلم خواست، بخواهیم: "کربلا ما را نیز در خیل شهیدان بپذیر" به شهر باز می‌گردی! دلت برای همین بیابان‌ها می‌گیرد... برای خاک... برای نخل... برای خاکریز... برای جاده ای که هنوز رد ها بر آن جا مانده بود... برای هایی که زنگ زده بودند! و برای مردانی که سال‌ها بود در ملکوت گم شده بودند... اولش می خواهی زار بزنی و کنی تازه با رفقایت مانوس شده بودی، تازه را شناخته بودی، تازه فهمیده بودی که هر چه هست، در و در این بیابانهاست... به خود می آیی، سبکبار می شوی اما چیزی را جا گذاشته ای، شاید رد پایت را شاید را... شاید آرزوهای دور و درازت را و شاید را... روزهایی است که تو هم مثل شهیدان پر از نور زیسته ای، روزهایی است که به مرگ خندیده‌ای ، روزهایی است که در سرزمین های زیسته ای... روزهایی است که در زیارت اولیاء الله بوده ای و خیلی چیزها آموخته ای که نباید فراموششان کنی! چنانچه زینب(سلام الله علیها) کربلا را فراموش نکرد... . 🕊کمیته خادمین هرمزگان🕊 @khademineshohadahormozgan
. 💭 🔻 وقتی در حسینیه مستقر شدیم قرار شد برای زیارت غسل کنیم و آماده شویم، اما دیدم شهید دژله رفت و کبوتری خرید، واقعیتش من که هم‌سن و سال او بودم خوشم نیامد و در دل گفتم ما از جنوب و به عشق امام رضا (علیه السلام ) راهی مشهد شده‌ایم تو رفته‌ای کبوتر خریده‌ای و کبوتربازی می‌کنی؟! . 🔹 جالب آنکه محمد، این کبوتر را در داخل یک کارتن در حسینیه نگاه می‌داشت و در طول آن پنج روز هر وقت حرم می‌رفتیم آن را با خود می‌آورد تا شب آخر که در صحن گوهرشاد که پاتوقمان بود، جمع شدیم و مداح دعای وداع می‌خواند و می‌گفت بسیاری از این دست‌هایی که بالا آمده چند روز دیگر پرخون می‌شود و واقعاً هم‌چنین شد و ما 400 رزمنده گریه می‌کردیم، دیدم محمد در همان حال با کبوتر حرف می‌زند، فهمیدم ماجرا چیز دیگری است ... 🔸 بعد از روضه دیدم محمد، کبوتر را پر داد! وقت خداحافظی رفتم از دلش دربیاورم و پرسیدم قصه کبوتر چه بود؟ گفت: من بار اول است که به مشهد می‌آیم و می‌دانم بار آخری هم هست که زائر امام رضا(علیه السلام) می‌شوم این کبوتر را خریدم و به او گفتم آب و غذا و خانه و مرگت در این حرم است فقط هرروز به نیت من یک‌بار دور گنبد بگرد! . 🔹 این قبیل راز و نیازها و انس و الفت‌ها نشان می‌داد بچه‌های رزمنده چه انس و سر و سرّی با امام رضا(علیه السلام ) داشتند؛ من آداب زیارت امام رضا(علیه السلام) را از محمد یاد گرفتم. . 📝 راوی سردار محمد احمدیان . 🌷 . 🕊واحد خواهران کمیته خادمین شهدا استان هرمزگان🕊 🆔 @Khaharan_khademin_hrm