eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.5هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
158 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#توضیح_زیارت_عاشورا 7⃣ قسمت هفتم 💠 در نگاه اول به نظر می آید که لعن های زیارت عاشورا مربوط به قاتل
8⃣ قسمت هشتم 💠 دومین گروهی که لعن شده اند، افرادی هستند که هدفشان برکنار کردن اهل بیت از مقام و مرتبه ای بود که خداوند آنها را در آن مقام قرار داده بود. یعنی این افراد ملعون، امیرالمومنین و فرزندان ایشان (علیهم السلام) را از جانشینی رسول الله (علیه السلام) کنار گذاشتند. ﻭَ ﻟَﻌَﻦَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺃُﻣَّﺔً ﺩَﻓَﻌَﺘﻜُﻢ ﻋَﻦ ﻣَﻘَﺎﻣِﻜُﻢ ﻭَ ﺃَﺯَﺍﻟَﺘﻜُﻢ ﻋَﻦ ﻣَﺮَﺍﺗِﺒِﻜُﻢُ ﺍﻟَّﺘِﻰ ﺭَﺗَّﺒَﻜُﻢُ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻓِﻴﻬَﺎ. ﻭ ﺧﺪﺍ ﻟﻌﻨﺖ ﻛﻨﺪ ﺍﻣّﺘﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻘﺎم ﻭ ﻣﺮﺗﺒﻪ (خلاﻓﺖ) ﺧﻮﺩ ﻣﻨﻊ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺭﺗﺒﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ را ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. 💠 سومین گروهی که لعن می شوند، افرادی هستند که ائمه اطهار (یا و یارانش) را یکی پس از دیگری به قتل رساندند. ﻭَ ﻟَﻌَﻦَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺃُﻣَّﺔً ﻗَﺘَﻠَﺘﻜُﻢ. ﺧﺪﺍ ﻟﻌﻨﺖ ﻛﻨﺪ ﺍﻣّﺘﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ به قتل رساندند. 💠 چهارمین گروهی که مورد لعن قرار گرفتند، افرادی هستند که زمینه را برای قاتلین این انسانهای پاک فراهم کردند. ﻭَ ﻟَﻌَﻦَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺍﻟﻤُﻤَﻬِّﺪِﻳﻦَ ﻟَﻬُﻢ ﺑِﺎﻟﺘَّﻤﻜِﻴﻦِ ﻣِﻦ ﻗِﺘَﺎﻟِﻜُﻢ. ﻭ ﺧﺪﺍ ﻟﻌﻨﺖ ﻛﻨﺪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩﻣﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ سران ﻇﻠﻢ ﻭ ﺟﻮﺭ ﺑﺮﺍﻯ ﻗﺘﺎﻝ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺗﻤﻜﻴﻦ ﻭ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻛﺮﺩﻧﺪ. 💠 لذا اگر کمی دقت کنیم، متوجه می شویم که این لعن، از افرادی که با جهل یا هوای نفسشان زمینه را برای خانه نشینی و غصب خلافت امیرالمومنین فراهم کردند شروع شده و تا نسلهای بعد که زمینه ساز ظلم به اهل بیت و یا زمینه ساز شهادت آنها می شوند را شامل می گردد. ◀️ ادامه دارد.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
ادامه قسمت۱۷۹ از کتاب #دلتنگ‌نباش #شهید_روح‌الله_قربانے دیر رسیده بود. روح‌الله را برده بودند. هما
ادامه قسمت۱۸۰ از کتاب شب به خانه برگشت. مدتی که روح‌الله ماموریت بود، خیلی سر به سر زینب می‌گذاشت. میگفت« روح‌الله یا با تابوت برمیگرده یا با ویلچر. خیالت راحت!» زینب چشم غره می رفت و حسین می‌خندید. همه دور هم نشسته بودند. تلویزیون نگاه می کردند که تلفن زنگ خورد. فاطمه گوشی را جواب داد و گفت:« بابا بیا عمو با شما کار داره.» یک لحظه قلب زینب فروریخت. حسین برگشت به زینب نگاه کرد و با خنده گفت: « دیگه تمومه...» زینب با این حرف حسین بیشتر ترسید. حسین خندید و برگشت سمت تلویزیون اما یک لحظه دلش ریخت. پدر لباسهایش را پوشید و هنوز از در خانه بیرون نرفته، زینب و خانم فروتن با نگرانی پرسیدند:« کجا میری؟ چی شده؟» _ هیچی، چی میخواستید بشه؟! دارم میرم خونه داداش، الان میام. کمی از رفتن آقای فروتن نگذشته بود که دوباره تلفن خانه زنگ خورد. عموی زینب بود. زینب با نگرانی پرسید:« عمو چیزی شده؟ بابام الان امد پیش شما.» _ نه عمو جان، حال مامان بزرگ یه کم بد شده، گفتم بابات بیاد با هم ببریمش دکتر. زینب این را که شنید، کمی آرام شد. نشست جلوی تلویزیون شروع کرد به صلوات فرستادن. چند دقیقه بعد آقای فروتن با حسین تماس گرفت و گفت:« بدون اینکه مامان اینا بفهمن، آروم بیا خونه عمو اینا کارت دارم.» حسین فهمید که اتفاقی افتاده. جوری صحبت کرد که انگار دارد با دوستش حرف می‌زد. تلفن را که قطع کرد، گفت:« مامان من یه لحظه برم پایین، حسام دوستم اومده کارم داره.» این را گفت و از خانه زد بیرون. زینب با خودش گفت: ببین چه کارا میکنن. حالا میدونن من مسافر دارم، ممکنه نگران بشم. تا خانه عمویش راهی نبود. حسین تا خانه آنها دوید. به شهادت فکر نمی‌کرد. نمی توانست فکر کند. با خود گفت: حتما مجروح شده. باید بریم بیاریمش. در که به رویش باز شد، با چشمان گریان اهالی خانه مواجه شد. نفسش در سینه حبس شد. به پدرش نگاه کرد و پرسید:« چی شده؟ شهید شده؟» گریه پدرش همه چیز را به او فهماند. حسین گفت:« شاید تشابه اسمی باشه، شاید اشتباه باشه. بریم سر کارش ببینم چه خبره.» [هر روز با
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
ادامه قسمت۱۸۰ از کتاب #دلتنگ‌نباش #شهید_روح‌الله_قربانے شب به خانه برگشت. مدتی که روح‌الله ماموریت
ادامه قسمت۱۸۱ از کتاب با این حرف حسین همه آماده شدند که بروند. وقتی رسیدند، زنگ زدند به کسی که آمار شهدا را اعلام می کرد. گفتند:« دوتا شهید ایرانی داریم: شهید روح الله قربانی و شهید قدیر سرلک.» با شنیدن اسم روح الله امید همه ناامید شد. حسین پدرش نگاه کرد و گفت:« من الان نمیام خونه. نمیتونم خودم رو نگه دارم. میرم یه سر کهف الشهدا.» پدرش سرش را تکان داد و با عموی زینب برگشتند خانه. حسین هنوز به کهف نرسیده بود که یاد تلفن مهران افتاد. سریع با او تماس گرفت« خیلی بی وجدانی مهران.» _ چی شده حسین؟ _ خودتو رو به اون راه نزن. _ کی بهت خبر داد؟ _ مهم نیست کی خبر داد، تو چرا چیزی نگفتی؟ مهران با صدای بغض آلودی گفت:« پس درسته حسین.» مهران با اینکه از چند جا آمار موثق گرفته بود، باز دلش نمی خواست خبر را باور کند. حسین به کهف رسید، رضا را دید. از دیدنش تعجب کرد. با دیدن او بغلش کرد و هر دو شروع به گریه کردند. میان گریه ها رضا گفت: « میدونستم میایی اینجا. سه ساعته اینجا منتظرتم. به خود روح الله توسل کردم. گفتم اگه برای مراسما کاری از دست ما بر میاد، من رو به تو وصل کنه.» آن شب کمی برنامه ها را با هم هماهنگ کردند و حسین به خانه برگشت. خیلی دیر وقت بود و همه خواب بودند. حالش خیلی سنگین بود. انگار میان هوا و زمین قدم برمی‌داشت. پشت در اتاق زینب ایستاد. نگران حالش بود. آرام زیر لب گفت: امشب راحت بخواب آبجی که از فردا دیگه خواب راحت به چشمت نمیاد. بغض کرده بود. دلش شور میزد. مدام با خود می گفت: کی میخواد به زینب بگه؟ خدایا خودت رحم کن. با خودش تمرین می‌کرد که چه طور او را آرام کند و چطوری دلداری اش بدهد. صبح که زینب از خواب بیدار شد، پدرش را در خانه دید، با تعجب پرسید:« بابا چرا سرکار نرفتی؟» _ میرم حالا، فعلا زوده. زینب چیزی نگفت. وضو گرفت و به نماز ایستاد. حاضر شده بود که سرکارش برود. دید گوشی روح‌الله زنگ‌ میخورد. حسین سریع گوشی را قطع کرد. [هر روز با
27.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ﷽ ‌ • ‌ [ نزار دیرشه... ]✨ بانوای: 🎙 تولید شده در موسسه رسانه ای و فرهنگی ویژه محرم ۱۴۴۳🏴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
کَیفَ الموت عِندَک؟ اَحلی مِنَ العَسَــــل! ‹‌ کربلاۍ ایران ›
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#حاج‌جوادغفاریان 『 نماهنگ؛ شیرین‌تر از عسل ...🖤'』
دعایِ دیشب تو زود مستجاب شده یتیمِ خانه‌ی ما خانه‌ام خراب شده غریب هستی و آهِ غریب می‌گیرد دعای قلبِ شکسته عجیب می‌گیرد سبک شدی و رویِ دستهای منی چقدر شکل جوانیِ مجتبای منی بگو چکار کنم داغِ بی حسابت را نگفتمت که نگیر از رُخَت نقابت را فرشته‌ها به کنارت از  آه می‌سوزند به ما نگاه کن ای بی‌گناه می‌سوزند به رویِ خاک چرا چاک چاک می‌مانی بغل که می‌کنمت رویِ خاک می‌مانی بهم نریز نبینم غمِ خزانِ تو را یتیمِ من چه کنم داغ بی‌امانِ تو را بگو عمو ، نه از این سینه بر نمی‌آید چگونه جا بزنم چند استخوان تو را چقدر نعل بهم ریخت نوجوانِ مرا بگو چگونه مرتب کنم دهان تو را... حسن لطفی ۴۰۰/۰۵/۲۳ •🥀•
1_1125671853.pdf
1.75M
✅دانلود کتاب | ۷۲ سخن عاشورایی 🟢 رهبر انقلاب: «توصیه من به خواهران و دختران عزیزم این است که معلومات و آگاهی‌هایتان را بیشتر کنید.» ۱۳۷۵/۰۶/۲۸ 🔸 کتاب مذکور در ۲۹۶ صفحه منتشر شده و شامل موضوعات زیر در بیان رهبر انقلاب است: - تحلیل تاریخ اسلام از بعثت تا عاشورا - حسینی بودن؛ تنها راه سعادت - عوامل انحطاط جامعه‌ی اسلامی - کربلا؛ الگوی امتحان شده و همیشگی ما - ارزش والای شهادت - اهمیّت و نقش مجاهدت حضرت زینب(س) و امام سجّاد(ع) - نهضت عاشورا؛ پشتوانه‌ی انقلاب اسلامی
چنان پروازی، ای پربسته! کردی که جا در گلشن رضوان گرفتی به هر لبخند تو، جان می گرفتم ولی زین خنده از من، جان گرفتی 🍃🥀🥀یا حضرت علی اصغر حسین علیه السلام
حرم عشق كربلا ست و چگونه در بند خاک بماند آنكه پرواز آموخته‌ است و راه كربلا می‌شناسد و چگونه از جان نگذرد آن كس كه می‌داند جان بهای دیدار است؟!