﷽
عاشقــــ❤️ـــانههای امام سجاد علیهالسلام
✨
✨
✨
هر سحر مهمان دعای ابوحمزه...
#🌙ماه عاشقی های بی ملاحظه است
#🌙ماه مناجات
# 🌙ماه بندگی
🔰جلسه زیارت عاشورای خواهران خادم الزهرا(س) استان همدان
🆔 @khaharankhademozahra
4_5976589958960383336.mp3
7.56M
🌙 #مناجات ویژه #ماه_رمضان
🍃با هق هقم بسمت تو یا رب دعا کنم
🍃تا درد توبههای شکسته دوا کنم
🎤 #مهدی_رسولی
🌙سخن نگاشت | امتحان الهی
🔻 امتحان الهی برای این نیست که خدا ما را بشناسد
🌸 پيامک ويژه سحرهای ماه مبارک رمضان؛ هر روز در👇
@Khamenei_ir
💠دعاى روز بیستم وپنجم ماه مبارک رمضان💠
🔹️بسم الله الرحمن الرحیم
اللهُمَّ اجعَلنِی فِیهِ مُحِبّا لِاولِیائکَ وَ مُعادِیا لِاعدائِک مُستَنّا بِسُنَّهِ خاتَمِ انبِیائکَ یا عاصِم قُلُوبِ النِّبیِّینَ
🔹️خدایا! امروز مرا دوست دار اولیائت قرار بده و دشمن دشمنانت کن و پیرو سنت خاتم رسل بدار، ای نگهدار دل های پیغمبران
@dars_akhlaq (25).mp3
3.93M
📢 #کلیپ_صوتی
💐🎙 دعا و شرح آیت الله #مجتهدی تهرانی (ره)
💢 دعا و شرح بمناست ماه مبارک رمضان ( روز بیست و پنجم )
✅ کم حجم بسیار مفید و فوق العاده، اصلا حرف نداره👌👌
💢 #ماه_رمضان_المبارک
═══✼🍃🌹🍃✼══
@khaharankhademozahra
#جمعیت_انقلابی
🇯🇴فلسطین هرگز تو را فراموش نخواهد کرد.همان فلسطینی که تو از آن دفاع کردی!
🇯🇴لن تنساك فلسطين التي دافعت عنها!
🇯🇴Palestine will not forget you.
The Palestine that you defended
#شهید_القدس 🇯🇴
#قدس_خونبهایت 🇯🇴
#نشر_دهید_به_نیت_فرج
🚩 جلسه زیارت عاشورای خواهران خادم الزهرا(س) استان همدان
🆔 @khaharankhademozahra
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_نوزدهم
💠 سری به نشانه منفی تکان داد و از #وحشت چشمانم به شوهرم شک کرده بود که دوباره پی سعد را گرفت :«الان همسرتون کجاست؟ میخواید باهاش تماس بگیرید؟»
شش ماه پیش سعد موبایلم را گرفته بود و خجالت میکشیدم اقرار کنم اکنون عازم #ترکیه و در راه پیوستن به #ارتش_آزاد است که باز حرف را به هوای حرم کشیدم :«اونا میخواستن همه رو بکشن...»
💠 فهمیده بود پای من هم در میان بوده و نمیخواست خودم را پیش رفیقش رسوا کنم که بلافاصله کلامم را شکست :«هیچ غلطی نتونستن بکنن!»
جوان از آینه به صورتم نگاهی گذرا کرد، به اینهمه آشفتگیام شک کرده بود و مصطفی میخواست آبرویم را بخرد که با متانت ادامه داد :«از چند وقت پیش که #وهابیها به بهانه تظاهرات قاطی مردم شدن، ما خودمون یه گروه تشکیل دادیم تا از حرم #سیده_سکینه (علیهاالسلام) دفاع کنیم. امشب آماده بودیم و تا دست به اسلحه شدن، غلافشون کردیم!»
💠 و هنوز خاری در چشمش مانده بود که دستی به موهایش کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، خبر داد :«فقط اون نامرد و زنش فرار کردن!»
یادم مانده بود از #اهل_سنت است، باورم نمیشد برای دفاع از مقدسات #شیعیان وارد میدان شده باشد و از تصور تعرض به حرم، حال رفیقش به هم ریخته بود که با کلماتش قد علم کرد :«درسته ما #شیعههای داریا چارتا خونواده بیشتر نیستیم، اما مگه مرده باشیم که دستشون به #حرم برسه!»
💠 و گمان کرده بود من هم از اهل سنت هستم که با شیرینزبانی ادامه داد :«خیال کردن میتونن با این کارا بین ما و شما #سُنیها اختلاف بندازن! از وقتی میبینن برادرای اهل سنت هم اومدن کمک ما #شیعهها، وحشیتر شدن!»
اینهمه درد و وحشت جانم را گرفته بود و مصطفی تلخی حالم را با نگاهش میچشید که حرف رفیقش را نیمه گذاشت :«یه لحظه نگهدار سیدحسن!» طوری کلاف کلام از دستش پرید که نگاهش میخ صورت مصطفی ماند و بلافاصله ماشین را متوقف کرد، از نگاه سنگین مصطفی فهمید باید تنهایمان بگذارد که در ماشین را باز کرد و با مهربانی بهانه چید :«من میرم یه چیزی بگیرم بخوریم!»
💠 دیگر منتظر پاسخ ما نماند و به سرعت از ماشین پیاده شد. حالا در این خلوت با بلایی که سعد سرش آورده بود بیشتر از حضورش #شرم میکردم که ساکت در خودم فرو رفتم. از درد سر و پهلو چشمانم را در هم کشیده بودم و دندانهایم را به هم فشار میدادم تا نالهام بلند نشود که لطافت لحنش پلکم را گشود :«خواهرم!»
چشمم را باز کردم و دیدم کمی به سمت عقب چرخیده است، چشمانش همچنان سر به زیر و نگاهش به نرمی میلرزید. شالم نامرتب به سرم پیچیده بود، چادر روی شانهام افتاده و لباسم همه غرق گِل بود که از اینهمه درماندگیام #خجالت کشیدم.
💠 خون پیشانیام بند آمده و همین خط خشک خون روی گونهام برای آتش زدن دلش کافی بود که حرارت نفسش را حس کردم :«خواهرم به من بگید چی شده! والله کمکتون میکنم!» در برابر محبت بیریا و پاکش، دست و پایم را گم کرده و او بیکسیام را حس میکرد که بیپرده پرسید :«امشب جایی رو دارید برید؟»
و من امشب از #جهنم مرگ و کنیزی آن پیرمرد وهابی فرار کرده بودم و دیگر از در و دیوار این شهر میترسیدم که مقابل چشمانش به گریه افتادم.
💠 چانهام از شدت گریه به لرزه افتاده و او از دیدن این حالم طاقتش تمام شده بود که در ماشین را به ضرب باز کرد و پیاده شد. دور خودش میچرخید و آتش #غیرتش در خنکای این شب پاییزی خاموش نمیشد که کتش را درآورد و دوباره به سمت ماشین برگشت.
روی صندلی نشست و اینبار کامل به سمتم چرخید، صورت سفیدش از ناراحتی گل انداخته بود، رگ پیشانیاش از خون پُرشده و میخواست حرف دلش را بزند که به جای چشمانم به دستان لرزانم خیره ماند و با صدایی گرفته گواهی داد :«وقتی داشتن منو میرسوندن بیمارستان، تو همون حالی که حس میکردم دارم میمیرم، فقط به شما فکر میکردم! شب پیشش #خنجر رو از رو گلوتون برداشته بودم و میترسیدم همسرتون...»
💠 و نشد حرفش را تمام کند، یک لحظه نگاهش به سمت چشمانم آمد و دوباره #نجیبانه قدم پس کشید، به اندازه یک نفس ساکت ماند و زیر لب زمزمه کرد :«#خدا رو شکر میکنم هر بلایی سرتون اورده، هنوز زندهاید!»
هجوم گریه گلویم را پُر کرده و بهجای هر جوابی #مظلومانه نگاهش میکردم که جگرش بیشتر آتش گرفت و صورتش خیس عرق شد.
💠 رفیقش به سمت ماشین برگشته و دلش میخواست پای دردهای مانده بر دلم بنشیند که با دست اشاره کرد منتظر بماند و رو به صورتم اصرار کرد :«امشب تو #حرم چی کار داشتید خواهرم؟ همسرتون خواست بیاید اونجا؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
اطلاعیه📢📢📢
🥀مرحله دوم رزمایش خدمت مومنانه
بحول و قوه الهی و با عنایات و توجهات بی بدیل حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه
و دعای رهبر و مولای فرزانه و یگانه یمان
حضرت امام خامنه ای
🌺🌺🌺
انجام شد...
😌خداقوت به همه دوستان و عزیرانی که در تمام این روزهای رزمایش
در تلاش و جهاد بودند
🌺🌱🌺🌱🌺🌱
و هزاران دعای خیر و نورانی
تقدیم به همراهان و عزیزان هیاتی و عاشقان اهلبیت و منتظران و بیقراران ظهور
که با تمام اخلاص و صداقت آنچه برکت و هدیه ی خالصانه بود را در این رزمایش بزرگ تقدیم کردند ...
برکاتی که رسید با دقت نظر و توجه مضاعف در تهیه و خرید و توزیع برای بیش از
《۱۸۰ خانواده》
صرف شد.
بسته هایی کامل همراه با هدیه معنوی و فرهنگی و هدیه ویژه روزه اولی ها و کودکان عزیز با نهایت عزت و کرامت
🥀🌱
جزییات این رزمایش و گزارش مستند آن به زودی تقدیم نگاههای گرانقدر شما خواهد شد...
الحمدالله رب العالمین
🔴دولت جوان حزباللّهی علاج مشکلات کشور است
♦️رهبرمعظم انقلاب، امروز در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکلهای دانشجویی: دولت جوان حزباللّهی #علاج مشکلات کشور است. البتّه معنیاش این نیست که مثلاً رئیس این دولت یک جوان سیودوساله باشد؛ بلکه یعنی دولتِ سرِپا، بانشاط، آماده و در سنینِ کار و تلاش باشد.
♦️ پرچم آرمانخواهی و مطالبهگری را زمین نگذارید. مطالبه طبعاً با اعتراض همراه است، امّا نگذارید این اعتراض، اعتراض به نظامِ اسلامی تلقّی شود؛ جدّاً مانع شوید که دشمن این اعتراض را اعتراض به نظام تلقّی یا القا کند. مطالبهگری را با ارائهی پیشنهاد و راهِحلّ قابلِ قبول همراه کنید. ۹۸/۲/۲۸
🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹