eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.5هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
158 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
📓رمان امنیتی رفیق #قسمت22 *** حانان با دستمالی پارچه‌ای عرق از پیشانی‌اش گرفت و پرسید: - این دور
📓رمان امنیتی رفیق حانان گفت: - کدوم غذاش بهتره؟ عباس شانه بالا انداخت: - نمی‌دونم. من تاحالا این‌جا نیومدم؛ ولی به بریونی‌هاش معروفه. حانان دو پرس غذا سفارش داد و روی میز خم شد: می‌خوام یکم درباره خودت بدونم. - درباره من؟ - آره. یه پیشنهاد خوب برات دارم. کارِت هم بدنیست. چند سالته؟ - بیست و پنج سال آقا. - دانشگاه هم رفتی؟ عباس تکیه داد به صندلی و آه کشید: - من فوق‌لیسانس آی‌تی دارم؛ ولی کار پیدا نمی‌شه که آقا. این آقازاده‌ها همه‌شون با پارتی کار پیدا می‌کنن، سر ماهایی که جون کندیم و نفر اول دانشگاه شدیم بی‌کلاه مونده و اومدیم مسافرکشی. - پس بچه درس‌خون هم هستی؟ - بودم آقا؛ ولی بخاطر خرج و مخارج زندگی بی‌خیالش شدم. - ازدواج کردی؟ - نه بابا. کی به یکی مثل من زن می‌ده آخه؟ - اگه کاری که می‌گم رو درست انجام بدی انقدر گیرت می‌آد که زندگیت سر و سامون بگیره. عباس محجوبانه لبخند زد: - خدا از بزرگی کمتون نکنه آقا. حالا چه کاری هست؟ و به ساعتش نگاه کرد. وقت اذان شده بود. حانان از جا بلند شد و گفت: - اگه می‌خوای بیا بریم دستامون رو بشوریم. کم‌کم غذا رو می‌آرن. بعدش برات توضیح می‌دم. عباس از خدا خواسته از جا بلند شد و رفت که تجدید وضو کند. حانان؛ اما، زود نشست پشت میز و عباس نخواست حانان را معطل بگذارد. شک می‌کرد. نشست پشت میز و گفت: - خب، نگفتین کاری که می‌خواید چیه؟ حانان با دستمال دستانش را خشک کرد و بشقابش را جلوتر کشید: - کار خاصی نیست. من فردا از ایران می‌رم؛ ولی یه آشنایی دارم، باید کار اون رو راه بندازی. تو کوچه پس کوچه‌های شهر رو خوب بلدی. می‌خوام دوستم هرجا خواست بره، تو ببری و بیاریش. نگران پولش هم نباش. امشب دو میلیون تومن برات می‌ریزم که خیالت بابت پول و اینا راحت باشه. بازم اگه خواستی هم به دوستم بگو، برات می‌ریزه. عباس که چشمش از بزرگی مبلغ گرد شده بود، با ذوقی آشکار گفت: - دو میلیون آقا؟ من تاحالا دو میلیون تومن یه جا ندیدم توی زندگیم! حانان که مطمئن شده بود عباس حاضر است برای پول هرکاری بکند، لبخند زد: - اگه درست کار کنی بیشتر از اینم گیرت می‌آد. یادمه گفتی مادرت مریضه، آره؟ عباس با تاسف سر تکان داد: - آره... خرج و مخارج خواهر و برادرای کوچیک‌ترم هم روی دوش منه. دوست دارم یه کاری گیر بیارم که بیشتر پول ازش دربیاد... حالا این دوستتون رو باید کجا ببرم و بیارم؟ ادامه دارد...
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان #قسمت22 📡 ابعاد فروپاشی خانواده در برنامه‌های ماهواره‌ای 7⃣1⃣سانسورهای
📡 ابعاد فروپاشی خانواده در برنامه‌های ماهواره‌ای 8⃣1⃣سر رشته به دست کیست؟ 🔸آشنایی با متولّیان شبکه‌های ماهواره‌ای📡، می‌تواند هشدار در بارۀ این شبکه‌ها را تأثیرگذارتر کند. تسخیر رسانه‌های جهان، از تفکّرات اصلی صهیونیسم👹 است. 🔹در حال حاضر، بیش از نود درصد رسانه‌های جمعی در اختیار صهیونیست‌هاست و یا در مسیر اهداف آنها گام بر می‌دارند. 🔸راه‌اندازی یک شبکۀ ماهواره‌ای برای پخش فیلم و سریال📽، هزینۀ بالایی دارد؛ هزینۀ خرید امتیاز، خرید تجهیزات، ادارۀ یک مجموعۀ نیروی انسانی و ... . چرا دنیای غرب برای ما فارسی‌زبانان، این قدر هزینه می‌کند؟ آیا ما را دوست دارد و برای ما دل سوزانده؟......... 🔹فکر می‌کنم نگاهی به گذشته‌های نه چندان دور، بتواند کسانی که خود را به خواب نزده‌اند، بیدار کند. مگر همین چند سال پیش نبود که فاجعه‌ای انسانی را در دلِ اروپای شرقی، یعنی بوسنی هرزگوین به راه انداختند؛اینها اگر به مسلمانان علاقه داشتند، هشت هزار نفر را در صربرنیتسا در عرض چند روز نمی‌کُشتند و نسل‌کشی به راه نمی‌انداختند. اینها اگر علاقه‌ای به مسلمانان داشتند، اجازه نمی‌دانند به پشتیبانی آنها در میانمار، این فجایع به بار بیاید و سر بچّه‌ و بزرگ را از تن جدا کنند و انسان‌ها را زنده زنده در آتش🔥 بسوزانند. 🔸اینها اگر برای ایران و مردم آن دل می‌سوزاندند، در زمان جنگ، خانه‌هایشان را روی سرشان هوار نمی‌کردند. اگر مردم ایران برایشان عزیز بودند، حدود سیصد هزار نفر از جوانان و مردان و زنان 👱👩این مرز و بوم را به خاک و خون نمی‌کشیدند. باور کنید اگر همین حالا هم احتمال می‌دادند که می‌توانند به ایران حملۀ نظامی کنند، لحظه‌ای در این تصمیم، تردید نمی‌کردند. از آن جایی که یقین دارند نمی‌توانند در جنگ نظامی پیروز شوند، این گزینه را انتخاب نمی‌کنند. 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان، ص 109-112