eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.5هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
158 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
11.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی مردم اروپا دفعه اول اسم امام رضا علیه السلام رو میشنون! السلام علیک ایها الامام رئوف ❤️❤️
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹قسمت شصت و هفتم فکر کردند یکی از مهره های مهم نظامی ایران را به دام انداخته اند. در حالی که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند، پشت سر هم به عربی جملاتی می گفتند و من با کنجکاوی حرکات و حرف‌های آنها را گوش می دادم و دوروبرم را می پاییدم اما هرچه بیشتر گوش می دادم کمتر می فهمیدم. کلمه ی بنات الخمینی و ژنرال را در هر جمله و عبارتی می شنیدم. بلافاصله بی‌سیم زدند و خبر را ارسال کردند. از جواد پرسیدم: چی داره میگه؟ گفت: می گه ما دو ژنرال زن ایرانی را اسیر کرده‌ایم. گفتم :ما مددکار هلال احمریم. نظامی بعثی کلمه ی هلال احمر را فهمید و گفت: هلال احمر بنات الخمینی رو به خواهر بهرامی کرد و پرسید: شنو اسمچ؟ (اسمت چیه؟) قبل از اینکه او دهان باز کند گفتم: مریم، ما هر دو خواهریم. کوچک ترین حرکت ما را زیر نظر داشتند و با فریاد می گفتند: اتحر کن (راه بیفتید) اصرار داشتند دست هایمان را پشت سرمان بگیریم. با این حرکت مقنعه ام بالا می‌رفت و این موضوع آزارم می داد. فریاد زدم: من این کار را نمی‌کنم. جواد که پا به پای ما می‌آمد، با لهجه ی عربی و فارسی دست و پا شکسته گفت: خواهر تو اسیر آنها شدی، آنها که از زیر تو نیستند. دستور را اطاعت کن. اینها فکر می‌کنند تو زیر مقنعه ات نارنجک بستی. می‌گویند زن های کردستان هم از این مقنعه ها می پوشند و زیرش نارنجک می بندند. مقنعه ام را دوباره تکاندم و دست های کاملا خالی ام را نشان دادم تا خیالشان راحت شود که زیر مقنعه ام چیزی ندارم. گویا تا حدودی پذیرفته بودند که پوشش خواهر بهرامی مربوط به هلال احمر است. ولی با شک و تردید به کفش و لباس من نگاه می کردند. حتی اگر با انگشت بینی ام را می‌خاراندم، قیافه شان عوض می‌شد و اسلحه شان را می جنباندند. پایین جاده، داوطلبان اعزامی ایرانی را می دیدم که به دام عراقی‌ها افتاده بودند. از اینکه این همه نیروی نظامی و تازه نفس به این راحتی اسیر شده بودند، به شدت ناراحت بودم. نیروهای بعث عراقی از کجا خودشان را به اینجا رسانده بودند؟ من که تا آخرین لحظه، موقعیت نیروها و جنگ را از رادیو رصد می‌کردم یک جمله مبنی بر اینکه عراقی‌ها توانسته اند از رود کارون عبور کنند و کارخانه شیر پاستوریزه، کشتی سازی اروندان، صابون سازی، روستای مارد و روستایی سلمانیه را به تصرف درآورند تا خود را به جاده اصلی آبادان-ماهشهر برسانند، نشنیده بودند. آنها مثل راهزن هایی که یکباره از زیر زمین بیرون می آیند بهترین نیروهای مخلص و داوطلب ما را شکار می کردند و بر جاده مسلط شده بودند. همچنان حاضر نبودم دست هایم را پشت سرم نگاه دارم. آنها هم در بیابان به دنبال سیم یا طنابی می گشتند که دست هایم را با آن ببندند. اما برادرها دستهایشان باز بود. به جواد گفتم: دست مردها که باز است، چرا می‌خواهند دست‌های ما را ببندند؟ ترجمه کرد و افسر عراقی گفت: نسوان الایرانیات اخطر من الرجال ایرانیین (زن های ایرانی از مردهای ایرانی خطرناک ترند). از اینکه دو دختر ایرانی در نظر آنها اینقدر با ابهت و خطرآفرین بودند احساس غرور و استقامت بیشتری می کردم. بعد از این که در آن بیابان چیزی برای بستن دست هایمان پیدا کردند یکی از سربازها بند پوتینش را باز کرد و با آن دست های ما را بستند.. پایان قسمت شصت و هفتم
• 🕊 حضور تو پیداست. من غائبم. آیا امید ظهوری هست؟؟ در لحظه های خلوت شب ها در بقعه های غربت صحرا، در پای بوته ها، حضور ملامت، حضور مهر تو را احساس کرده ام. تو رنج نسل ها را از تاول کویر از بغض ابر نشانم دادی همراه هر تازیانه و هر فریاد در کنار هر گلوله و هر قطره قطره ی خون پا به پای هر آرزوی خسته و رنج تازه، تو را دیدم، ای آسمان شهادت ای حضور مداوم در تو چگونه آسمان آسمان، ابرهای غم می بارند و تو آرامی. 📕تومی‌آیی؛ ...♡
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
زیارت امام زمان عج در روز جمعه بسم الله الرحمن الرحیم السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّهِ فِي أَر
حاج حسین یکتا: بچه‌ها! اگه آدم بشید، گریه کنید، توسل کنید، مراقبت کنید؛ می‌رسیم به نقطه ظهور؛ می‌رسیم به نقطه امام زمان علیه‌السلام. چون آقا لَنگِ آدما نیست که بیان، آقا یه جا وایساده میگه بیا! ما باید بِکِشونیم خودمونو برسونیم به اون بالای قلّه. 😭😭😭
🔴 ✨حضرت آیت الله جوادی آملی: "دنیای کنونی، زن را در معرض نمایش آورد و درندگی جامعه بیشتر شد. اما دنیای اسلام، زن را در صحنه می آورد تا جامعه را مسخر عواطف زن کند نه مسخر غریزه زن." 📙زن در آیینه جلال و جمال، ص٣٧٢
‍ 🔵امام (علیه السلام) : 💠از شام گاه پنج‌شنبه ، فرشتگانی با قلم‌هایی از و لوح‌هایی از نقره ، از آسمان به سوی زمین می‌آیند و تا غروب روز جمعه ثواب هیچ عملی را نمی‌نویسند به جز صلوات بر محمّد و آل محمّد (علیهم السّلام) 📚من‌لایحضره‌الفقیه٬ جلد 1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شاید انسان نمی داند که باید ساختمان دل خویش را هم بسازد¡
فقط انسان های ضعیف به اندازه امکاناتشان کار میکنند. شهید حسین تهرانی مقدم✨
- مَن‌آمدم‌برای‌ِشُما‌، نوڪــری‌کنَم؛ من‌را،خدا‌برای‌همین‌آفریدھ‌است! :) - اربـابـم‌اباعبـداللّٰھ -؏- 🌱
ازبس‌که‌بی‌تو‌تیـــره‌شده‌روزگارما فرقی‌میان‌غروب‌و‌لیل‌و‌نهارنیست این جمعه هم گذشت و تو نیامدی ...💔