eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.5هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
158 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
•••💔••• پلکی بهم بزن که هِدایَت شود زَمین... حُرّ با نِگاه تو سپرش را زمین گذاشت...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 👈 خدا بهت نمیده چون... ✧════•❁❀❁•════✧ ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
🔥عاقبت گناه و راهی برای نجات از عاقبت آن 📝گناه یک نجاست است. ◾️اگر دست من به گناه خورد، دستم نجس می‌شود. کم‌کم خودم هم در اثر گناه نجس می‌شوم! کار به جایی می‌رسد که شخصیت آدم عوض می‌شود. ◽️در قرآن آمده‌است که عاقبت گناه کردن، تمسخر آیات الهی است. فرد ابتدائاً در قیامت شک می‌کند، سپس انکار می‌کند و سپس تمسخر می‌کند. ▪️ اگر آدم غرق در گناه شود، ماهیت او عوض می‌شود و دیگر جایی جز جهنم ندارد. 📝ما دستوراتی داریم تا این تغییر ماهیت پیدا نشود. ◽️یکی از این دستورات شرکت در.... علیه‌السلام و گریه بر ایشان است. گریه یکی از راه‌های پاک شدن است. نه اینکه سالی یک بار گریه کنیم. گناهان ما زیادتر از آن است که با یک بار گریه درست شود. ⚪️حضرت آیت‌الله جاودان حفظه «الله»
اَن تُسَامِحَنِی وَ تَرْحَمَنِی ؛ هایم کُور شدند ؛ داشته ام آورده ام ؛ بازِشان کنید ؛ دامن آلوده و بار گناه آورده ام ؛ گرچه در بساطم نیست ؛ آورده ام ... یاالله
‏هرچه قدر مردم اعتراض کردن، یک کلمه نگفت تقصیر دولت قبله آخه مرامِ مولا علی (علیه السلام) را داره ❤️
✍ پسر نوح غرق شد؛ وقتی که پدرش از بلندای کشتی، دست‌هایش را برای گرفتن دست او، دراز کرده بود! ندای "هل من ناصرِ" امام نیز، بوتهٔ امتحان است! زمان آزمایش است! سنجه‌ی سلامت روح است! امام کشتی نجات است ؛ او بر فراز سیل، پیش می‌رفت... و دستانش را برای بالا کشیدن همگان می‌گشود! اما چه کم  بودند آن‌ها که خود را نجات دادند! چه کم بودند آن‌ها که فهمیدند حسین، فرصت رستگاری است ... فرصت پاک کردن گذشته، و از نو ساختن! 🌟بهره‌ای از ۶ @Ostad_Shojae
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 از گریه ‌کنان عالی بر سیدالشهدا بود ♦️خاطره حجت‌الاسلام شیخ از حاج قاسم سلیمانی
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#توضیح_زیارت_عاشورا 7⃣ قسمت هفتم 💠 در نگاه اول به نظر می آید که لعن های زیارت عاشورا مربوط به قاتل
8⃣ قسمت هشتم 💠 دومین گروهی که لعن شده اند، افرادی هستند که هدفشان برکنار کردن اهل بیت از مقام و مرتبه ای بود که خداوند آنها را در آن مقام قرار داده بود. یعنی این افراد ملعون، امیرالمومنین و فرزندان ایشان (علیهم السلام) را از جانشینی رسول الله (علیه السلام) کنار گذاشتند. ﻭَ ﻟَﻌَﻦَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺃُﻣَّﺔً ﺩَﻓَﻌَﺘﻜُﻢ ﻋَﻦ ﻣَﻘَﺎﻣِﻜُﻢ ﻭَ ﺃَﺯَﺍﻟَﺘﻜُﻢ ﻋَﻦ ﻣَﺮَﺍﺗِﺒِﻜُﻢُ ﺍﻟَّﺘِﻰ ﺭَﺗَّﺒَﻜُﻢُ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻓِﻴﻬَﺎ. ﻭ ﺧﺪﺍ ﻟﻌﻨﺖ ﻛﻨﺪ ﺍﻣّﺘﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻘﺎم ﻭ ﻣﺮﺗﺒﻪ (خلاﻓﺖ) ﺧﻮﺩ ﻣﻨﻊ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺭﺗﺒﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ را ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. 💠 سومین گروهی که لعن می شوند، افرادی هستند که ائمه اطهار (یا و یارانش) را یکی پس از دیگری به قتل رساندند. ﻭَ ﻟَﻌَﻦَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺃُﻣَّﺔً ﻗَﺘَﻠَﺘﻜُﻢ. ﺧﺪﺍ ﻟﻌﻨﺖ ﻛﻨﺪ ﺍﻣّﺘﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ به قتل رساندند. 💠 چهارمین گروهی که مورد لعن قرار گرفتند، افرادی هستند که زمینه را برای قاتلین این انسانهای پاک فراهم کردند. ﻭَ ﻟَﻌَﻦَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺍﻟﻤُﻤَﻬِّﺪِﻳﻦَ ﻟَﻬُﻢ ﺑِﺎﻟﺘَّﻤﻜِﻴﻦِ ﻣِﻦ ﻗِﺘَﺎﻟِﻜُﻢ. ﻭ ﺧﺪﺍ ﻟﻌﻨﺖ ﻛﻨﺪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩﻣﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ سران ﻇﻠﻢ ﻭ ﺟﻮﺭ ﺑﺮﺍﻯ ﻗﺘﺎﻝ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺗﻤﻜﻴﻦ ﻭ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻛﺮﺩﻧﺪ. 💠 لذا اگر کمی دقت کنیم، متوجه می شویم که این لعن، از افرادی که با جهل یا هوای نفسشان زمینه را برای خانه نشینی و غصب خلافت امیرالمومنین فراهم کردند شروع شده و تا نسلهای بعد که زمینه ساز ظلم به اهل بیت و یا زمینه ساز شهادت آنها می شوند را شامل می گردد. ◀️ ادامه دارد.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
ادامه قسمت۱۷۹ از کتاب #دلتنگ‌نباش #شهید_روح‌الله_قربانے دیر رسیده بود. روح‌الله را برده بودند. هما
ادامه قسمت۱۸۰ از کتاب شب به خانه برگشت. مدتی که روح‌الله ماموریت بود، خیلی سر به سر زینب می‌گذاشت. میگفت« روح‌الله یا با تابوت برمیگرده یا با ویلچر. خیالت راحت!» زینب چشم غره می رفت و حسین می‌خندید. همه دور هم نشسته بودند. تلویزیون نگاه می کردند که تلفن زنگ خورد. فاطمه گوشی را جواب داد و گفت:« بابا بیا عمو با شما کار داره.» یک لحظه قلب زینب فروریخت. حسین برگشت به زینب نگاه کرد و با خنده گفت: « دیگه تمومه...» زینب با این حرف حسین بیشتر ترسید. حسین خندید و برگشت سمت تلویزیون اما یک لحظه دلش ریخت. پدر لباسهایش را پوشید و هنوز از در خانه بیرون نرفته، زینب و خانم فروتن با نگرانی پرسیدند:« کجا میری؟ چی شده؟» _ هیچی، چی میخواستید بشه؟! دارم میرم خونه داداش، الان میام. کمی از رفتن آقای فروتن نگذشته بود که دوباره تلفن خانه زنگ خورد. عموی زینب بود. زینب با نگرانی پرسید:« عمو چیزی شده؟ بابام الان امد پیش شما.» _ نه عمو جان، حال مامان بزرگ یه کم بد شده، گفتم بابات بیاد با هم ببریمش دکتر. زینب این را که شنید، کمی آرام شد. نشست جلوی تلویزیون شروع کرد به صلوات فرستادن. چند دقیقه بعد آقای فروتن با حسین تماس گرفت و گفت:« بدون اینکه مامان اینا بفهمن، آروم بیا خونه عمو اینا کارت دارم.» حسین فهمید که اتفاقی افتاده. جوری صحبت کرد که انگار دارد با دوستش حرف می‌زد. تلفن را که قطع کرد، گفت:« مامان من یه لحظه برم پایین، حسام دوستم اومده کارم داره.» این را گفت و از خانه زد بیرون. زینب با خودش گفت: ببین چه کارا میکنن. حالا میدونن من مسافر دارم، ممکنه نگران بشم. تا خانه عمویش راهی نبود. حسین تا خانه آنها دوید. به شهادت فکر نمی‌کرد. نمی توانست فکر کند. با خود گفت: حتما مجروح شده. باید بریم بیاریمش. در که به رویش باز شد، با چشمان گریان اهالی خانه مواجه شد. نفسش در سینه حبس شد. به پدرش نگاه کرد و پرسید:« چی شده؟ شهید شده؟» گریه پدرش همه چیز را به او فهماند. حسین گفت:« شاید تشابه اسمی باشه، شاید اشتباه باشه. بریم سر کارش ببینم چه خبره.» [هر روز با