تو هزاربار خودتو از چشم من انداختی ولی چون دوستت داشتم هرهزار بار فوتت کردم گذاشتمت سرجات اون بالا . قطعا من اشتباه کردم ، قطعا .
اونقدر حالم بده که توانایی اینو دارم سالها هیچ اتفاق غمگینی نیوفته اما من غمگین باشم .
خاکستروجود .
_
ز تمام بودنی ها ، تو همین از آن من باش ؛
که به غیر با تو بودن ، دلم آرزو ندارد .
متاسفانه همه چی منو یادت میندازه مثلا امروز یه دوهزاری دیدم یادت کردم ، آدم دوزاری !
حاجی من این شخصیت رو نصفه شبا با بعض ساختم معلومه که اگه حس کنم داری بهش توهین میکنی دکمهاتو میزنم .
قبلا به هری پاتر حسودیم میشد چون میتونست با مارها جرف بزنه ، اما بعدا متوجه شدم خودم چندساله این کارو میکنم .
خاکستروجود .
_
در خفا با قصد ویرانی به سویم تاختید ،
حال اما شاهدید از من چه کوهی ساختید .