مداحی آنلاین - روضه غلام امام حسین - مطیعی.mp3
7.57M
🔳 #مقتل
🌴روضه غلام امام حسین(ع)
🌴اگرچه روی سیاهم به کار می آیم
🎤 #میثم_مطیعی
ثمّ تقدّم جون مولى أبی ذرّ الغفاریّ، و کان عبداً أسود
فقال له الحسین (ع):
أنت فی إذن منّی، فإنّما تبعتنا طلباً للعافیه، فلا تبتل بطریقنا.
فقال: یا ابن رسول اللّه، أنا فی الرّخاء ألحس قصاعکم، و فی الشدّه أخذلکم؟!
و اللّه إنّ ریحی لمنتن، و إنّ حسبی للئیم، و لونی لأسود
فتنفّس علیّ بالجنّه، فیطیب ریحی، و یشرّف حسبی، و یبیضّ وجهی
لا و اللّه لا افارقکم حتّى یختلط هذا الدّم الأسود مع دمائکم
ثمّ برز للقتال، ثمّ قاتل حتى قتل
فوقف علیه الحسین (ع) و قال:
اللّهمّ بیّض وجهه، و طیّب ریحه، و احشره مع الأبرار
و عرّف بینه و بین محمّد و آل محمّد #محرم
#با_شهدا
🌼
🏴اول صفر به روایتی، ورود اسراي کربلا به سرزمين #شام
🌹
سهل بن سعد ساعدی ورود کاروان اسرا به دمشق را چنین توصیف کرده است:
«به سوی بنت الهدی حرکت میکردم تا به دمشق رسیدم. شهر را دیدم با رودخانههای پر آب و درختان انبوه که بر در و دیوار آن پردههای زیبا آویخته شده بود و مردم شادی میکردند و زنانی را دیدم که دف و طبل میزدند! با خود گفتم شامیان عیدی ندارند که ما ندانیم.
گروهی را دیدم که با یکدیگر سخن میگفتند. به آنان گفتم:« مردم شام عیدی دارند که ما از آن بیخبریم؟»
گفتند:« ای پیرمرد، گویا تو بیابانگردی!»
گفتم:« من سهل بن سعدم که محمد صلی الله علیه و آله را دیدهام.»
گفتند:« ای سهل! تعجب نمیکنی که چرا آسمان خون نمیبارد؟ و زمین ساکنان خود را فرو نمیبرد؟!»
گفتم:« مگر چه شده؟»
گفتند:« این سر حسین فرزند محمد است که از عراق به ارمغان آوردهاند!»
گفتم:« وا عجبا !! سر حسین علیه السلام را آوردهاند و مردم شادی میکنند؟ آنان را از کدام دروازه وارد میکنند؟»
اشاره به دروازهای کردند که آن را «باب ساعات» میگفتند. در همان هنگام دیدم پرچمهایی یکی پس از دیگری نمایان شدند.
ابتدا سری نورانی و زیبا را بر سر نیزهای دیدم... بر امام زین العابدین و خاندان او سلام کردم و خود را معرفی نمودم. گفتند:« اگر میتوانی چیزی به آن نیزهدار که سر امام را میبرد بده تا جلوتر برود و اینجا نایستد که ما از تماشاچیان در زحمتیم!»
رفتم و یکصد درهم به آن نیزه دار دادم که شتاب کند و از بانوان دور شود.»
منبع:
منتهی الامال، ج 1 ، ص 308 الی 318
#مقتل
#اربعین