☘
🌸🍃 سلام ارباب خوبم
چشم دلم به سمت حرم باز میشود
با یک سلام، صبح من آغاز میشود
پَر میکشد دلم به هوای طواف تو
وقتی که لحظه لحظه پرواز میشود
#السلام_علی_ساکن_کربلا✋
http://eitaa.com/khaterat_shohada
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃🌷🌷🌷🍃
🍃🌷🌷🍃
🍃🌷🍃
🍃🍃
🍃
#کلام_شـ❤️ـــهید
شهید محمدابراهیم همت:
یاد خدا را فراموش نکنید، مرتب بسمالله بگویید.
با یاد و ذکر خدا و عمل برای رضای خدا خیلی از مسائل حل میشود.
http://eitaa.com/khaterat_shohada
✨|
🍃
🍃🍃
🍃🌷🍃
🍃🌷🌷🍃
🍃🌷🌷🌷🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
می خوانمت #شهید ...
ولے ...!!!
خیلی خیلی دوری ...
نه دستم به دستانت میرسد ...!
نه چشمانم به نگاهت ...!
چــاره ای کن ...!
"تــو" را کم داشتن ...!
کم نیست ...!
#درد است ...
روزتون منور به نگاه شهدا
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/khaterat_shohada
ما همیشه فکر میکنیم شهدا یه کار خاصیکردن ....
نه رفیق ..
خیلی کارهارو نکردن که شهید شدن ...
#شهید_حسین_معزغلامی
http://eitaa.com/khaterat_shohada
🌹اگر می خواهی گناه و معصیت نکنی، همیشه با وضو باش
چون وضو انسان را پاک نگه میداردو جلوی معصیت را میگیرد
«شهید عباس علی کبیری»
@khaterat_shohada
#خاطرات_شهدا
اشاره به #قبرخالی کنار مزار شهید مصطفی صدرزاره کرد و گفت:
این قبر آنقدر خالی میماند تا من برگردم، بنرهای #مصطفی پایین نمی آید
تا #بنرهای من بالا برود
#شهید_سجاد_عفتی
@khaterat_shohada
اے شہید
تو خواھے ماند
این گذر زمان است
کہ ما را با خود بہ قعر میبرد...
#شہدا_را_یاد_کنید
#با_ذکر_صلوات
@khaterat_shohada
گویند که هنگام اذان، دعا مستجاب است
مخصوصا دعا برای دیگران
برای بیماران خیلی دعا 🙏
#نماز_اول_وقت
#بسیار_التماس_دعا_برای_بیماران
@khaterat_shohada
📝 #خاطرات_شهدا
وقتی ضارب علی را با چاقو زد پیکر غرق خونش رو به کناری کشیدیم
پیرمردی آمد و گفت:
خوب شد؟ همین رو میخواستی؟
به تو چه ربطی داشت؟ چرا دخالت کردی؟
علی با صدای ضعیفی گفت:
حاج آقا فکر کردم دختر شماست
من از ناموس شما دفاع کردم
#شهید_علی_خلیلی
@khaterat_shohada
خاڪریزشهـدا
🔹 #او_را ... 34
دوستاش خیلی شوخ و بامزه بودن،
موقع خوردن کیک کلی شوخی کردن و خندیدیم،☺️
یه ساعتی به صحبت و مسخره بازی گذشت تا اینکه عرشیا گفت
-دیگه کافیه...
خانومم عجله داره،
بذارید برسیم به آخر برنامه که منم پیشش بدقول نشم😉
با لبخند ازش تشکر کردم،
دستمو بوسید و گفت
-نیم ساعت دیگه هم صبر کنی،تمومه
بلند شد و علیرضا رو صدا کرد،
علیرضا هم گیتارشو برداشت و نشست رو کاناپه ،کنار عرشیا
دستای علیرضا شروع به رقصیدن روی گیتار کرد و لبای عرشیا...
چشات، اوج آرامشه،
نباشی قلب من، نفس نمی کشه
صدات، برام نوازشه،
صدات که می زنم، برای خواهشه
برای خواهشه
می خوام خواهش کنم ازت
همه حواستو به من بدی فقط
می خوام تصدقت بشم
فرهاد تیشه زن تصورت بشم
تصورت بشم
اگه بارون بباره یه چندتا دونه
چه حالی می شم خدا می دونه
چه حال خوبی تو هردومونه
چقدر می خوامت خدا می دونه
چشات نقاشی خداست
میخواستمت بری خدا همینو خواست
هوا هوای عاشقاست
زمین از این به بعد بهشت ما دوتاست
بهشت ما دوتاست
اگه بارونـ بباره یه چندتا دونه
چه حالی می شم خدا می دونه
چه حال خوبی تو هردومونه
چقدر می خوامت خدا می دونه
.....
نمیدونستم چه عکس العملی داشته باشم!
مات عرشیا رو نگاه میکردم...
فکرنمیکردم صدای به این قشنگی داشته باشه!
آهنگ که تموم شد،با صدای دست زدن بقیه به خودم اومدم!
عرشیا با لبخند نگام کرد و گفت
تقدیم به تنها عشق زندگیم❣
چشمامو بستم و نفس عمیقی کشیدم
با لبخند از عرشیا تشکر کردم
و بعد از خداحافظی اومدم بیرون.
"محدثه افشاری"