#خاطرات_ناب
#شهید_عبدالمطلب_اکبری
#کر_لال بود, با دست یه #قبر کشید کنار قبر پسرعمو شهیدش,بعد به خودش اشاره کرد!
#خندیدیم. گفتیم تو کجا, #شهادت کجا.
کربلای ۸ شهید شد.
🌷 تو #وصیتنامه اش نوشته بود:
یک عمر هر چی میخواستم به مردم #محبت کنم فکر کردند من آدم نیستم و مسخره ام کردند😔
یک عمر هر چی #جدی گفتم شوخی گرفتند
یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم...
اما بدانید #آقایم با من حرف زد...