#حرف_دل 😔
+برای ما حزب اللهی ها
بخدا خیلی بده میری بیرون
کسی محلت نذاره،
کسی نیاد اصلا طرفت،
بگه اینا #خراب_ترند ...😒
چند نفرو مثل شهدا به #نماز #هئیت #زیارت_عاشورا و... دعوت کردیم⁉
وقتی #نمازخودمون قضا میشه ..
#سینه زنی مون ریا میشه ...
زیارت عاشورامون بوی حسین نمیده ..📿☹
چیکار کردیم !؟😐
اخرسر #شهدا جلوتون رو میگیرند ..😢
آخر سر #شهدا از تون جواب میخوان .
یک کاری کنید بتونید جواب شون رو بدید...☹
#شرمنده شون نباشید ...😰
بسه دیگه #شرمندگی از شهدااااا ...
#عمل کنیم ..‼
@khaterat_shohada
#خیابان_شهدا 💠
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
🌸 اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌸 دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🌸 به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌸 به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! #مطالعهکردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌸 به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم! #شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌸 ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..
🌸 هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در#دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌸 هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحصمیکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌸 پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
🌸 دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد... #تمام
💠 از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
#شهدا گاهی،نگاهی...🌹
روحشون شاد
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّـدٍ وَّ آلِ مُحَمـَّد وعَجـِلْ فَرَجَهُم🌹
🔺بـا "شهــادت" #زندگـــی زیبا شود..
✨عاشقی با #سوختن معنــا شود..
🔺حال، آنها #رفته و ما مانده ایم..
✨از "شهادت" ، ما همه جا #مانده ایم..
🔺تـا #نفس داریم تا که زنده ایم..
✨"ای #شهیدان از شما #شرمنده ایـم"
🔺تا ابد #رزمنده ایم پای ولی ..
✨اللهم الرزقنا توفیق الشهادت فى سبیلک..
#شهید_مدافع_حرم_علیرضا_بریری
┈••✾•🖤🕊🖤•✾••┈
@khakriz_shohada
┈••✾•🖤🕊🖤•✾••┈
رزق اگر باشد #شهادت
شام با تهران یکی است☝️
بی تفاوت ها
فقط #شرمنده تر خواهند شد ...
#شهید_محسن_فخری_زاده
#شهادتت_مبارک
🌹🍃🌹🍃
کـانـاݪ خـاڪریز←↓
🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃
#داستانک📖
🔴داستان واقعی... ✅
شاید خیلیا بدونین ...
شاید ندونین ....
یه روزی یه پسره ۱۹ ساله..😍
که خیلیم#پاکبوده ساعت ۱۲ شب...
با موتور 🏍توی تهرانپارس بوده ...
داشته راه خودشو میرفته ...😞
که یهو میبینه یه ماشین با چندتاپسر ...👥
دارند دو تا دختر رو به زور سوار ماشین می کنن ...😱
تو ذهنش فقط یه چیزی اومد ... #ناموس ...
ناموس کشورم ایران ...😡
میاد پایین ...
تنهاس ...
درگیر میشه ...💪
لامصبا چند نفر به یک نفر ...
توی درگیری دختراسریع فرار میکنن و دور میشن ...👌
میمونه#علی و .... هرزههای شهر ...
تو اوج درگیری بود یه چاقو🔪صاف میشینه رو#شاهرگ گردنش ...😱
میوفته زمین ...
پسرا در میرن ... 😡
کوچه خلوت ... شاهرگ ... تنها ... ۱۲ شب ...😩
علی تا پنج صبح اونجا میمونه ...😳
پیرهن سفیدش سرخه سرخه ...😔
مگه انسان چقدر#خون داره ...
ریش قشنگش هم سرخه ... 😨
سرخ و خیس ...
اما خدا#رحیمه ...
یکی علی رو پیدا میکنه میبره بیمارستان ...👌
اما هیچ بیمارستانی قبولش نمی کنه😦
تا اینکه بالاخره یکی قبول میکنه و ... 😇
عمل میشه ...
زنده میمونه....😍
اما فقط دو سال بعد از اون #قضیه ...
دوسال با زجر ... #بیمارستان... خونه ... بیمارستان ... خونه ...
میمونه تا تعریف کنه ....✍
چه اتفاقی افتاده ...
میگن یکی از آشناهاش میکشدش کنار ...
بهش میگه علی ... آخه به تو چه؟😡 چرا جلو رفتی؟ میدونی چی گفت؟ 🤗
گفت حاجی فکر کردم#دختر شماست ... 😳
از ناموس شما دفاع کردم ... جوون پرپرشده مملکتمون ...علی ۱۹ ساله به هزار تا آرزو رفت
رفت که تو#خواهرم ...
اگه اون دنیا انگشتشو به طرفت گرفت😔
بگه #خدا جونم رو بخاطر کسی دادن که#حجابش را رعایت کرد ...
بگه خونم فدای#ناموسم،👌
بخدا#قسم که خیلی با ارزشی بانو
حجاب#سخت نیست اصلا ❌
اون کسی که نبوده جز
شهید علی خلیلی😌
موقع خوندن#شرمنده شدم ...😔
🌹🍃🌹🍃
کـانـاݪ خـاڪریز←↓
🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃