😂😆😄😅
☺️😂
😂😆
😅
#طنزانہ
تو منطقه هرڪس ازش مے پرسید: اسم شما چیه؟
مے گفت: منظور ؟😒
طرف ڪمے ناراحت مے شد😐 و با خودش فڪر مے ڪرد؛
اے چه رفتاریه این داره !😕
بعد مے گفت:
دارم مے گم اسمت چیه؟
اونم مے گفت:
خوب گفتم دیگه☹️
منظور! 😑
و مے زد زیر خنده ....😂
تازه طرف مے فهمید ڪه اسمش منظوره و منظورے نداره !😂😄
بهرامے منظور هم شهید شد؛ یادش بخیر !
✨http://eitaa.com/khaterat_shohada
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
🍃🍂🍃
#طنزانه
🌱طنز جبهه😁🌱
🌈یه بچه بسیجی بود خیلی اهل معنویت و دعا بود...
برای خودش یه قبری کنده بود.
شب ها میرفت تا صبح باخدا رازونیاز میکرد.😊
ما هم اهل شوخی بودیم😎
یه شب مهتابی سه، چهار نفر شدیم توی عقبه...
گفتیم بریم یه کمی باهاش شوخی کنیم!
خلاصه قابلمه ی گردان را برداشتیم
با بچه ها رفتیم سراغش...
پشت خاکریز قبرش نشستیم.
اون بنده ی خدا هم داشت با یه
شور و حال خاصی نافله ی شب می خوند.
دیگه عجیب رفته بود تو حال!
ما به یکی از دوستامون که
تن صدای بالایی داشت،
گفتیم داخل قابلمه برای این که
صدا توش بپیچه و به اصطلاح اکو بشه،
بگو: اقراء😁
یهو دیدم بنده ی خدا تنش شروع کرد به لرزیدن
و به شدت متحول شده بود
و فکر میکرد براش آیه نازل شده!
دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت: اقراء😅
بنده ی خدا با شور و حال و گریه گفت: چے بخونم ؟؟!!!😭
رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت :
باباکرم بخون 😂😂😂😂
🌹شادی روح شهدا صلوات🌹
کـانـاݪ خـاڪریز←↓
🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃
#طنزانهـ😁
یه روز صدام فرماندهاشو جمع میکنه و میگه : چند سال از جنگ میگذره و حسرت و به دل موندم شما یه بار چندتا بسیجی رو اسیر کنید و با خودتون بیارید. حالا هرکی طلسم و بشکنه جایزه خوبی بهش میدم.
روز بعد صدام با تعجب میبینه یکی از افسراش با یه اتوبوسه پر از بسیجی جلوی ستاد فرماندهی ترمز می زنه.
صدام به افسرش میگه: احسنت احسنت!
خب حالا بگو ببینم چه جوری تونستی دست به چنین شاهکاری بزنی؟
افسره میگه، قربان ! رفتم پشت خاکریزه ایران، درب اتوبوس و باز کردم و فریاد زدم ، کربلا کربلا
تو یه چشم به هم زدن اتوبوس پر شد از بسیجی، تازه بیشتر بودن اتوبوس جا نداشت😂😂😂
کـانـاݪ خـاڪریز←↓
🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃