#سیــــره_شهــــدا 🌺🍃
آنقدر سجده های حمید آقا طولانی بود که همیشه برام سوال بود😕 که تو این سجده های طولانی چی میگه به شوخی میگفتم بسه دیگه بزار خدا یه کم هم وقت داشته باشه برای بقیه بزاره حمید آقا هم لبخند میزد☺️ و چیزی نمیگفت حالا میفهمم که با خدا چه دلبری هایی😔میکرده که خدا هم طاقت دوریش رو نداشت و زود اونو برد پیش خودش🕊
این حرفو خیلی بهش میزدم یادش بخیر
روایت_از_برادر_شهید
#شهیدحمیدسیاهکالی
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
#سیــــره_شهــــدا 🌺🍃
از کودکی مهربان و بااخلاق بود.☺️
ما خانوادهای مذهبی هستیم.همسرم نیمی از قرآن کریم را حفظ بود🍃.
اهل خمس و نماز_شب بود و دوست داشت پسرانمان پاسدار شوند، در کل همگی در هیئات مذهبی و مسجد حضور فعال داشتیم.👌
روح الله آدم شوخ_طبعی بود.
در منزل و محل کارش خیلی خوش اخلاق بود.بیشتر روزها مأموریت بود. آن وقتهایی هم که در منزل بود.به بچهها رسیدگی میکرد.🙂
از روز اول که به خواستگاری آمد گفت:من فدایی رهبرم هر وقت رهبر دستور دهد جانم را فدایش میکنم. ✌️.
دوران دبیرستان روح الله چون همسرم برقکار بود به آمل آمدیم،۱۳ سال پیش همسرم به رحمت خدا رفت.و پسر شهیدم سرپرستی ما را برعهده گرفت.
ما به پسرم خیلی احترام میگذاشتیم🌹.
راوی:مادرشهید
#_روح_الله_سلطانی
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
#سیــــره_شهــــدا 🌺🍃
همیشه روی موتورش🏍 سمت راست ، عکس #امام بود و سمت چپ عکس آقا .❣ خیلی حضرت آقا را #دوست داشت . همیشه عکس آقا روی جیب لباسش👕 بود . در عراق هم که رفت ، اگر کسی به آقا وانقلاب #توهین می کرد ، هادی سریع جوابش را می داد . 😑 هادی خیلی #شوخ طبع بود ولی در بحث دفاع👊 از ولایت و حضرت آقا خیلی #جدی می شد .
#محمدهادی_ذوالفقاری
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
#سیــــره_شهــــدا 🌺🍃
🌷🕊🍃
[علی خیلی با اخلاق و مهربان بود☺️ همه دوستانش را دوست داشت و همه او را دوست داشتن علاقه خاصی به شهدا داشت💔 و دنبال رو آنها بود،او همیشه می گفت من از دنیا نمیروم الا با شهادت☝️،هرگز اهانت به شهداء را قبول نمیکرد،او یک شهید زنده بود.]👌
(راوی ⇦مهدی دوست شهید)
مدافعحرم لبنانی
#علیالهادیحسین
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
#سیــــره_شهــــدا 🌺🍃
هر کس به اتاقش میآمد از پشت میز بلند میشد و در جلو فرد مینشست و کارهایشان را انجام میداد !
یک روز از او پرسیدم که چرا پشت میز ، کارهایش را انجام نمیدهد؟
با لبخند همیشگیاش گفت ،
برادر من ! ، میز ریاست یک حال و هوای خاصی دارد که آدم را میگیرد ، پشت آن میز من رئیسم و مخاطبم ارباب رجوع هست.
من میآیم این طرف و کنار مردم مینشینم ، تا توی آن حال و هوای خاص با آنها برخورد نکنم !
این طرف میز من برادر مردم هستم و مثل یک برادر به مشکلاتشان رسیدگی میکنم....
#سردارشهیدمحمد_بروجردی
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
#سیــــره_شهــــدا 🌺🍃
منوچهر بسيار #صبور و مهربان بود. با تمام دردي كه داشت😰 هيچ وقت اعتراض نمي كرد. "سوره ياسين" و "الرحمن" و "زيارت #عاشورا" را خيلي دوست داشت.❣عاشق آسمان بود و بيشتر وقت ها #نمازش را در پشت بام خانه🏡 مي خواند. هميشه مي گفت: " من آنقدر عاشق #پروردگار هستم كه نمي خواهم به اين راحتي شهيد شوم"👌.سال 79 سال سخت و بدي بود چرا كه منوچهر ديگر نمي توانست #درد را تحمل كند و مي گفت:" از خدا خواستم 😇سخت شهيد شوم ولي ديگر #روحم نمي تواند اين دنيا 🌏را تحمل كند"
#شهید_منوچهر_مدق
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
#سیره_شهدا
هم رزم شهید علی موسوی می توان گفت: "فقط ممکن است که می شد سراغش را گرفت ، نمازخانه بود. آن قدر مقدم بودجه ای که ساعت قبل از نماز ، به دنبال نمازخانه می رفت. هم نظر مقید به نماز اول وقت بودجه و هم با اخلاصِ خاص ، بقیه را به نماز می خوانیم یک بار که می توانم در ملاقات با خود داشته باشم و با دقت بخواهید تا ظهر طول کشید ، ناگهان در بازسازی و موسوی با چهره نورانی اشعار و بعد از سلام ، از ما پرسید: برادرا! می بخشید ، خواستم حفظرسم ظهر منتشر شده است؟ بعد از این شما می توانید وقت نماز شدیدیم و چند لحظه بعد از آن افزایش دهید. قانون تذکر دادن او در این لحظه بسیار برای دیدن جالب بودجه
@khakriz_shohada
#سیره_شهدا
#شهادت_شهید_عراقی
شرح ماوقع را به این شکل شنیدم که حاجآقا طبق معمول میرود دنبال آقای مهدیان که با هم بروند کیهان. حاج آقا داخل منزل ایشان میرود و چند تا تلفن میزند و مقداری کارهایش را سر و سامان میدهد. بعد سوار ماشین میشوند و حاج آقا پشت فرمان مینشیند. آقای مهدیان کنار حاج آقا مینشیند، حسام پشت سر آقای مهدیان و پاسدارشان هم پشت سر حاجآقا.
از قرار معلوم موتورسوارها ده دقیقه مانده به حرکت حاجآقا، خیابان زمرد و کوچه منزل آقای مهدیان را میبندند. دو نفر دیگرشان هم در گوشهای پنهان میشوند. حاجآقا سر کوچه نیش ترمز میزند که به دست راست بپیچد و اینها ماشین را به رگبار میبندند حاجآقا همانجا شهید میشود، ولی آقای مهدیان و حسام را به بیمارستان میبرند. بعدها میگفتند که حسام هم وسط راه تمام کرده بود.
جالب اینجاست که آقای مهدیان در تیررس آنها بوده، ولی به قول حاجآقا اگر ۱۰۰ نفر هم سر راه آدم باشند، وقتی اجل میرسد، تیر از آن ۱۰۰ نفر میگذرد و میخورد به آدم. آقای مهدیان زنده ماندند و حاج آقا و حسام رفتند. یکی از کسانی که صحنه را دیده بود، میگفت حاجآقا از ماشین پیاده شد و همان طور که ایستاده بود گلوله به شاهرگش خورد بعد هم آنها در همان محدوده اعلامیهای را پخش و فرار میکنند
🏴ڪانال خاڪریز🏴
┏━✨🏴 🏴✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨🏴 🏴✨━┛
#سیــــره_شهــــدا 🌺🍃
ورزشکار بود و به ورزش کاراته علاقه داشت و از ۱۰ سالگی به این ورزش پرداخته بود. در سال ۷۲ همراه تیم استان آذربایجانشرقی در مسابقات چهارجانبه بین المللی در تبریز به مقام قهرمانی دست پیدا کرد.پرکاری و ساعتهای انگشت شمار خواب در طول شبانه روز از ویژگیهای بارز او بود بطوریکه کار در روزهای جمعه را هم در یکی از جلسات اداری در محل کار خود به تصویب رسانده بود و به این ترتیب کارش تعطیلی نداشت. معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند و شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی میکرد.
شهید_محمودرضا_بیضایی
🌹 خاڪریزشهدا 🌹
┏━✨⚜ 🍃 ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ 🍃 ⚜✨━┛
خاڪریزشهـدا
#شهید_مدافع_حرم #شهید_حسین_جماݪۍ🍃🕊 #شهدا_رایادکنید_باذکرصلوات
#سیرهـ_شهدا
😊هرگاه صدای اذان به گوشش می رسید بلافاصله وضو می گرفت و به نماز می ایستاد . این عادت همیشه ی حسین بود.
یک شب که همه خواب بودند از رختخواب برخواستم تا یک لیوان آب بخورم . نور ضعیفی را در آشپزخانه دیدم . به سمت آشپزخانه رفتم . حسین را دیدم که با صدای زیبایش زیارت عاشورا می خواند . گفتم: مادر چرا چراغ را خاموش کرده ای ؟ گفت می خواستم شما بیدار نشوید.
زمزمه های زیبای حسین هنوز در خانه به گوشم می رسد.😔💔
┏━✨▪️〰▪️✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨▪️〰▪️✨━┛