🏴 به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام (۵۰ ه. ق)
❇️ اول همسایه سپس خود/ عمل به دستور حضرت زهرا سلام الله علیها
✨ امام حسن مجتبی علیه السلام میفرمایند: در دوران کودکی، شبی بیدار ماندم و به نظاره مادرم زهرا سلام الله علیها درحالیکه مشغول نماز شب بود، گذراندم.
🔹 پس از آنکه نمازش به پایان رسید متوجه شدم که در دعاهایش یکیک مسلمین را نام میبرد و آنها را دعا میکند، خواستم بدانم که دربارهی خودش چگونه دعا میکند.
🔹 اما با کمال تعجب دیدم که برای خود دعا نکرد.
⁉️ فردا از او سؤال کردم: چرا برای همه دعا کردی، اما برای خودت دعا نکردی؟
✨ فرمود: یا بُنَی! الجار ثم الدار.
🔹 پسرم! اول همسایه بعد خانه!
✅ اگر بخواهیم درسی که این داستان برای ما دارد را در زندگی پیاده کنیم باید دلسوزی و دغدغه مندی برای دیگران را به عنوان اصل برای خود قرار دهیم.
🔹 دیگران را از نزدیکان خود بدانیم.
▫️به عنوان مثال:
⏺ هر مشتری که به مغازه ما مراجعه میکند را از نزدیکان خود بدانیم.
⏺ در هوای سرد و برفی، اگر کسی کنار خیابان منتظر وسیلهای ایستاده است، با او همانند فرزند و نزدیکان خود رفتار کنیم.
⏺ اگر کسی هرگونه کمکی احتیاج دارد که از دست ما برمیآید، فرقی بین او و اقوام خود نگذاریم.
📍 اینها همه از مصادیق دغدغهمند بودن نسبت به دیگران است که حضرت زهرا سلام الله علیها به ما میآموزند.
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🏴 به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام (۵۰ ه. ق)
⁉️ آیا شما عضو گروه ۹۹ تاییها هستید؟
❓ از امام حسن مجتبی علیه السلام سوال شد: مَا الْفَقْرُ «فقر چیست؟»
✨ فرمودند: شَرَهُ النَّفْسِ إِلَى کُلِّ شَیْ «حرص بسیار به هر چی»
📚 منبع: تحف العقول عن آل الرسول، ص: ۲۲۶
📖 داستانک:
🔹 روزی پادشاهی بود در یک کشور ثروتمند و بزرگ اما پادشاه خوشحال نبود. روزی که از آشپزخانه دربار میگذشت دید که آشپز خوشحال و خندان است از او در مورد علت شادیش پرسید او گفت: چرا خوشحال نباشم؛ خانه دارم، زنی خوب دارم و از فرزندانم هم راضیام چرا خوشحال نباشم!
🔹 پادشاه موضوع را به وزیر گفت و علت را از او جویا شد. وزیر گفت چون او وارد گروه ۹۹ نشده است.
🔹 پادشاه به وزیر گفت گروه ۹۹ چیست؟ گفت گروه ۹۹ سکه. پس قرار شد که ۹۹ سکه در کیسهای در کنار خانه آشپز بگذارند. آشپز کیسه را برداشت و با دیدن سکهها خوشحال شده، آن را شمرد ۹۹ تا بود. دوباره شمرد باز هم ۹۹ سکه، خیلی ناراحت شد سروصدا به راه انداخت تا آن سکه دیگر را پیدا کند ولی خبری نبود.
🔹 از فردا تصمیم گرفت تا بیشتر کار کند تا آن سکه باقیمانده را بدست آورد. شبها تا دیر وقت کار میکرد و خسته به خانه میآمد و صبح بخاطر اینکه دیر از خواب بیدار شده بود با همه دعوا میکرد.
📍 وزیر به پادشاه گفت: آری حال او هم وارد گروه ۹۹ شده. افرادی که پول به اندازه کافی دارند اما بخاطر حرص و طمع به خود و زندگیشان سخت میگیرند.
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🏴 به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام (۲۰۳ ه. ق)
⁉️ چرا مهمترین جلسه تاریخ تعطیل شد؟!!!
📖 داستانک:
🔹 یکی از ادیانی که نامش در قرآن آمده «صابئین» است که به حضرت یحیی گرایش دارند. ضمنا برای ستارگان تأثیری قائلند و نماز و مراسم ویژه ای دارند.
🔹 این فرقه رهبری بسیار دانشمند ولی مغرور داشتند به نام عمران، که بارها با امام رضا علیه السلام گفتگو میکرد ولی زیر بار نمی رفت. در یکی از جلسات امام رضا علیه السلام استدلالی کرد که او تسلیم شد و گفت:
🔹 یَا سَیِّدِی لَا تَقْطَعْ عَلَیَّ مَسْأَلَتِی فَقَدْ رَقَّ قَلْبِ
🔹 حالا روح من نرم شده حاضرم مکتب تو را بپذیرم ولی ناگهان صدای اذان بلند شد.
🔹 امام رضا علیه السلام جلسه را ترک کرد. مردم گفتند: فرصت حساسی است، چنین فرصتی پیش نمیآید.
✨ امام رضا علیه السلام فرمود: اول نماز!
✅ او که این تعهد را از امام دید علاقهاش بیشتر شد.امام بعد از نماز گفت و گویش را تکمیل کرد و او ایمان آورد.
📚 منبع: [اصل روایت عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص: ۱۷۲ به نقل از یکصد و چهارده نکته دربارهی نماز (محسن قرائتی)، ص ۲۱٫]
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🏴 به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام (۲۰۳ ه. ق)
✅ چیزی که شب اول قبر بدردم خورد
📖 داستانک: (فوق العاده)
🔹 حضرت آیت الله مرعشی نجفی میفرمودند:
🔹 چند شب بعد از ارتحال آیت الله شیخ مرتضی حائری، او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!
⁉️ پرسیدم: آقای حائری، اوضاع تان چطور است؟
💬 آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر میآمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته ای دور صحبت کند شروع کرد به تعریف کردن… همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند… بدن خودم را از بیرون و به طور کامل میدیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.
🔹 ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی میآید. صداهایی رعب آور و وحشت افزا! صداهایی نامأنوس که موهایم را بر بدنم راست می کرد.
🔹 به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشییع و تدفین کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بی انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست، به من نزدیک می شدند.
🔹 تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه میکشید و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف میزدند و مرا به یکدیگر نشان میدادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم جیغ بزنم ولی صدایم در نمیآمد. تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد. بدجوری احساس بی کسی غربت کردم. در دل گفتم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….
🔹 همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. نوری چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید:
❓ آقای حائری! ترسیدی؟
♻️ من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتما زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند. بعد به خودم جرأت بیشتر دادم و پرسیدم: راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید؟
✨ و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدتان خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود؛ ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد…
📚 منبع: کرامات امام رضا علیه السلام از زبان بزرگان؛ صفحه ۹۲
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۸ اسفند، روز امور تربیتی و تربیت اسلامی
✅ عوامل تربیت بد کودکان (۱)
1️⃣ کوتاه آمدن؛ بعد از رفتار غلط کودک
⏺ مثال ۱: با بچه بازی نمیکنیم؛ وقتی شلوغ کرد، بازی میکنیم؛ حال بچه چه یاد میگیرد؟ “هر گاه به حرفت نکردند؛ شلوغ کن”
⏺ مثال ۲: وسیلهای میخواهد و ما قبول نمیکنیم؛ گریه میکند، قبول میکنیم؛ حال بچه چه یاد میگیرد؟ “هر گاه به حرفت نکردند؛ گریه کن”
🔹 در یک کلمه کودک یاد میگیرد که: “اگر میخواهی به چیزی برسی، باید از راه زور وارد شوی”
2️⃣ اظهار رفتار غلط توسط والدین؛ بعد از رفتار غلط کودک
⏺ مثلا: به فرزندمان گفتهایم، رختخوابت را جمع کن و او جمع نکرد؛ ما سرش فریاد می.زنیم و او جمع میکند؛ حال بچه چه یاد میگیرد؟ “فقط زمانی به حرف کن که سرت فریاد زدند”
3️⃣ فقط بدی را دیدن
🔹 بعضی از تربیتها، تربیت مگسی است؛ زیرا مگس از همه جای سالم ،فقط روی زخم مینشیند.
🔹 برخی از والدین هم فقط بدی فرزند را میبینند.
⏺ مثلا: فرزندمان همیشه لباسش را نجس میکند و ما او را دعوا میکنیم. اما این بار دستشوییاش را گفت. آیا ما او را تشویق کردیم؟
⏺ و یا همیشه با برادرش دعوا میکند، اما این دفعه، دارند با هم بازی میکنند. آیا این بار ما او را تشویق میکنیم؟
👈 ادامه در پست بعدی...
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
✅ عوامل تربیت بد کودکان (۲)
👈 ادامه پست قبلی ...
4️⃣ رفتار بد اطرافیان
🔹 کودک از گفتار بسیار کم میآموزد و از رفتار بسیار زیاد.
🔍 ما آینه رفتار کودک هستیم؛ نمیشود به فرزندمان بگوییم دروغ نگو، فحش نده، نمازت را اول وقت بخوان و …؛ و خود عمل نکنیم.
5️⃣ گفتار بد اطرافیان
📍 اگر فرزندمان کار خطایی انجام داد؛ به او نگوییم “تو را دوست ندارم”. این جمله شخصیت او و تمام تکیه گاه او را ویران میکند. بگوییم “از این رفتارت خوشم نیامد” و یا ” این کارت را دوست نداشتم”.
📍 و یا جملات اشتباهی نظیر: نفهم، کند ذهن، آیکیو، کودن، نمیشه به تو اعتماد کرد، نمیتونی درست راه بری و… که همه شخصیت کودک را نشانه گرفته است.
🟢 در یک جمله ”رفتارش را زیر سوال ببرید؛ نه شخصیتش را”.
6️⃣ دستور دادنهای غلط
🔺 زیاد: از آنجایی که کودک تمایلی به شنیدن دستور ندارد؛ احتمالا سرپیچی خواهد کرد.
🔺 کمتر از حد: که این هم بد است و فرزند را بی ادب، مغرور و خودخواه؛ طلبکار و… بار میآورد.
🔺 سخت: اول ببینیم آیا کودک توان انجام این کار را دارد بعد دستور دهیم.
🔺 پشت سر هم
🔺 بیموقع: مثلا کودک در حال دیدن کارتون مورد علاقه و یا بازی مورد علاقهاش است؛ صدا میزنیم: درست را بخوان.
🔺 مبهم: کودکمان در حال انجام دادن چند فعل خطا با هم است؛ ما میگوییم: بسه دیگه، و کودک نمیفهمد چی بس است.
7️⃣ تهدید و تنبیههای غلط
🔻 آنهایی که هیچ وقت عملی نمیشود؛ مثلا به بابات میگم و نمیگوییم.
در عصبانیت
🔻 میگذاریم رفتار بچه به اوج برسد؛ مثلا میدانیم بچهها تا ۲ دقیقهی دیگر دعوایشان میشود؛ خوب زودتر موضوع را عوض کنیم.
🔻 بیثبات؛ یک موقع برای یک خطایی تنبیه میکنیم و یکبار برای همان خطا هیچ نمیگوییم.
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۸ اسفند، سالروز شهادت حاج حسین خرازی (۱۳۶۵ ه. ش)
🔰 سینهخیز برو
🔹رزمندهای بسیجی تازه به جبهه آمده بود. او را بهعنوان دژبانِ درِ ورودیِ عقبۀ لشکر تعیین کرده بودند. فرماندهی لشکر حاج حسین خرازی بهاتفاق دو نفر از مسئولان رسیدند. آنها میخواستند وارد موقعیت شوند که دژبان جلوشان را گرفت. به آنها گفت: «کارت شناسایی بدهید.»
♻️فرماندهی لشکر جواب داد: «همراهمان نیست.»
🔸 دژبان گفت: «پس حق ورود ندارید.»
🔹 یکی از همراهان خواست فرماندهی لشکر را معرفی کند، اما فرمانده با اشاره او را به سکوت فراخواند. آنها هرچه به دژبان اصرار کردند فایدهای نداشت. او کارت شناسایی میخواست.
🔸 دژبان درحالیکه اسلحه را بهطرف آنها نشانه رفته بود، گفت: «زود بیایید پایین. دراز بکشید روی زمین، کمی سینهخیز بروید تا با مقررات آشنا شوید.»
🔹 فرماندهی لشکر با فروتنی خاصی که داشت به همراهان خود آهسته گفت: «هر کاری میگوید انجام بدهید.» و از خودرو پیاده شد.
همراهان نیز همین کار را کردند. دژبان وقتی فرماندهی لشکر را بیرون از ماشین دید تازه فهمید که او یک دست ندارد. برای همین گفت: «خیلی خوب، تو سینهخیز نرو؛ اما ده مرتبه بشین و پا شو!»
‼️ در همین حین مسئول دژبانی سر رسید. او با دیدن این صحنه سراسیمه بهطرف دژبان دوید و گفت: «چهکار میکنی؟ بگذار وارد شوند. مگر نمیدانی او فرمانده لشکر است؟»
🔸 با شنیدن این سخن حالت بیم و شرمساری شدیدی در دژبان هویدا شد.
❇️ فرماندهی لشکر بدون ذرهای ناراحتی با تبسمی حقشناسانه دژبان را در آغوش گرفت. بوسهای بر چهرۀ او زد و گفت: «اتفاقاً وظیفهاش را خیلی خوب انجام داد.»
✅ البته گاهی اوقات فرد مسئولیتها و ریاستهایی دارد که ممدوح است؛ مسئوليتهايی كه فرد میبيند واقعاً وظیفهاش است و احساس تکلیف میکند.
📚 منبع: سنگ محک، اثر #حجت_الاسلام_راجی، صفحه ۹۷-۹۶ به نقل از مجلۀ جانباز، شهریور ۱۳۷۶.
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۸ اسفند، سالروز شهادت حاج حسین خرازی (۱۳۶۵ ه. ش)
✅ اول زخم رانندهام را ببندید
🔹 خمپارهای کنار ماشین حاج حسین خرازی به زمین خورد، ترکش توپ به گلویش خورد. او و رانندهاش هر دو مجروح شدند. خونریزیاش شدید بود اما نمیگذاشت زخمش را ببندند. میگفت: «اول او.» رانندهاش را میگفت.
🔹 با خودش حرف میزد: «اون زن و بچه داره، امانته دست من.» بعدشم بیهوش شد.
📚 منبع: کتاب سنگ محک، اثر #حجت_الاسلام_راجی، صفحه ۷۳ به نقل از یادگاران، کتاب شهید خرازی
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
21.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منافقین دارای چه ویژگیهایی هستند؟
⁉️ بزرگترین چالش امت اسلام در طول تاریخ چه بوده؟
_________________________
🔸 خلاصهای از #یک_آیه_از_جزء
🔸 سحر پنجم
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
📽 فیلم کامل را در اینجا مشاهده فرمایید.
_________________________
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۲۹ فروردین، سالروز ولادت رهبر معظم انقلاب اسلامی (حفظهاللهتعالی)
❇️ نوآوریهای مقام معظم رهبری
🔹 مقام معظم رهبری (دامظله) نیز نوآوری بسیار عجیبی در ابداع اصطلاحات دارند؛ مثلاً ایشان حوادث پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ را با دو کلمه تعبیر کردند که برگرفته از نهجالبلاغه بود؛ «واقعه» را «فتنه» نامیدند و «یاران انقلاب» را «عمار».
✅ ایشان به جای اصطلاح رایج «خاورمیانه»، «منطقهٔ غرب آسیا»
✅ و به جای اصطلاح «اتاق فکر»، «هیئت اندیشهورز» را به کار بردند؛
✅ و اصطلاحاتی مانند «اقتصاد مقاومتی»، «نرمش قهرمانانه»، «نهضت خدمترسانی»، «جهاد کبیر»، «نظام سلطه»، «افسران جنگ نرم»، «جنگ نامتقارن»، «جنگ ارادهها»، «ناتوی فرهنگی»،«شبیخون فرهنگی»، «خوابآلودگی سیاسی»، «دو قطبی دروغین»، «زلزلهٔ سیاسی»،«ریزشها و رویشها»، «حماسهٔ سیاسی»، «حماسهٔ اقتصادی»، «شجرهٔ طیبهٔ انقلاب اسلامی»، «قانوندانان قانونشکن»،«مدیریت جهادی»، «خواص بیبصیرت»، «ولنگاری فرهنگی» و... را خلق نمودند که همهٔ این ابداعات به علت انس با آیات و روایات است.
📚 منبع: سنگ محک، اثر #حجت_الاسلام_راجی صفحه ۱۲۲
💠 #منبرک (صحبتهای کوتاه ۲دقیقهای)
🆔 @manbarak
💫 به مناسبت سالروز ازدواج حضرت امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها (۲ ه. ق) و روز ازدواج
⁉️ با کی حرف میزدی!؟
✨ حضرت علی علیه السلام میفرمایند:
🔹 مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَهِ فَلاَ یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ.
📚 منبع: [حکمت ۱۵۹ نهج البلاغه]
🔹 کسى که خود را در مواضع تهمت قرار دهد نباید کسى را که به او سوء ظن پیدا کرده ملامت کند.
📍 یعنی ما نباید خودمان را در مظان اتهام قرار بدهیم.
🔹 یکی از مسایلی که خانوادهها را مورد هجمه قرار میدهد و بین زن و شوهرها اختلاف درست میکند رعایت نکردن این مسأله است؛ هر یک از آقا یا خانم برخوردی میکنند، که در نتیجه به هم سوءظن پیدا میکنند.
✔️ به عنوان مثال:
⏺ گوشی آقا ساعت ۱۱ یا ۱۲ شب زنگ میزند. آقا میرود در گوشهای آرام شروع میکند به صحبت کردن. بعد که تمام میشود خانم میپرسد: کی بود؟ میگوید: هیچکس. مرد نیت بدی ندارد، با خود میگوید: «الان اگر به خانم بگویم باز میخواهد بگوید این که بود، آن که بود؛ هیچ نگویم بهتر است.»
⏺ و یا اینکه به او زنگ میزنند و او سریع شماره را پاک میکند. خانم هم سوءظن پیدا میکند.
⏺ یا مثلا روی گوشی رمز میگذارند. بین آقا و خانم این حرفها نیست. رمز گوشی ما را همسرمان باید بداند، رمز گوشی خانم را هم آقا باید بداند. ما چیز مخفی که از هم نداریم.
⏺ یا اینکه بعضی شمارهها را با اسم دیگری ذخیره میکنند.
⏺ و یا ماهواره برای خانهاش میخرد. به خانمش میگوید که ما فقط برای شبکههای استانی خریدهایم. وقتی خانم در خانه نیست، هی با خود میگوید نکند جاهای دیگری دارد میرود.
🔹 ما نیت بدی نداریم، اما خودمان را داریم در مظان اتهام قرار میدهیم. ما که کار بدی انجام نمیدهیم. پس چرا اینقدر مخفی کاری در خانه انجام میدهیم؟ اینها زندگیها را از بین میبرد. زندگیها را سرد میکند.
______________________
📖 داستانک:
🔹 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حال اعتکاف بود. زنی آمد و مدتی با ایشان صحبت کرد و بعد برخاست و رفت.
🔹 در این هنگام دو نفر از اصحاب از کنار پیامبر عبور کردند و به آن حضرت سلام نمودند.
✨ فوراً پیامبر خدا فرمود: این زن صفیه، همسرم بود.
♻️ آن دو عرض کردند ای رسول خدا ما به شما شک نداشتیم.
✨ پیامبر فرمود: شیطان (مانند خون) در مجاری خون بنی آدم جاری میشود. ترسیدم شری را در دل شما بیفکند.
✨ فقَالَ: إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ، وَإِنِّی خَشِیتُ أَنْ یُقْذَفَ فِی قُلُوبِکُمَا شَیْئًا أَوْ قَالَ:شَرًّا
📚 منبع: [محجه البیضاء؛ جلد ۵؛ صفحه ۶۷]
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🏴 به مناسبت سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران (۱۳۶۸ ه. ش)
🔰 مقایسۀ دو رهبر در جنگ
💬 ژنرال حسین کامل مجید، وزیر صنعت و صنایع نظامی رژیم بعث و داماد صدام معدوم پس از فرار به اردن در زمستان سال ۱۳۷۴ طی مصاحبهای مفصل با نشریۀ السفیر چاپ بیروت گفته است:
🔹 در عملیات «شوش-دزفول» [فتح المبین] هنگامی که نیروهای ایران در منطقۀ سپاه چهارم عراق پیشروی کردند، واحدهای پشتیبانی این سپاه رزمی نیز از بین رفت و چیزی نمانده بود که صدام و همراهان او، که من هم جزء آنها بودم، به اسارت نیروهای ایرانی درآیند. در آن لحظات رنگ از چهرۀ صدام پریده و بسیار نگران بود. صدام به ما نگاه کرد و گفت: «از شما میخواهم درصورتی که اسیر شدیم من و خودتان را بکشید...» (۱)
❇️ اما درمقابل حضرت امام خمینی (ره) در نهایت شجاعت و صلابت بود.
🖊 حجتالاسلام رحیمیان که سالها محضر حضرت امامخمینی (ره) را درک کرده است در خاطرات خود مینویسد:
🔹 مکرر اتفاق افتاد که در حین تشرف به خدمتشان در همان جای همیشگی صدای ضدهوایی یا انفجار زمین را میلرزاند. یک بار ساعت حدود ۸:۱۰ صبح بود که موج انفجار ناشی از اصابت موشک به نزدیکترین نقطه به جماران چنان همهجا را تکان داد که درِ اتاق بهشدت باز شد و به پشت اینجانب خورد که نزدیک در نشسته بودم.
🔹 در آن حال من تمام توجهم به امام (ره) بود. ولی هیچگونه تغییر و واکنشی در قیافۀ امام (ره) ندیدم. بعد هم باتوجه به اینکه با دستگاه مخصوصی بهطور مداوم قلب حضرت امام (ره) تحت کنترل بود و کمترین تغییر در تپش قلب مبارکشان روی صفحۀ نمایشگر منعکس و ثبت میشد، از یکی از پزشکان مراقب تحقیق کردم.
🟢 معلوم شد که این حوادث و صداهای مهیب که برای یک لحظه هم که شده قلب همه را تکان میداد، درمورد حضرت امام (ره) که مصداق بارز «المُؤمِنُ کَالجَبَلِ الرّاسِخِ لاتُحَرِّکُهُ العَواصِفُ» (۲) بودند، نهفقط در ظاهر چهرۀ پرصلابتشان کمترین تغییری ایجاد نمیکرد، [بلکه] حتی در دستگاههای عصبی و قلب آکنده از ایمان و توکلشان نیز هیچگونه لرزشی به وجود نمیآورد؛ چراکه او به حقیقت (قُلْ لَنْ يُصيبَنا إِلاَّ ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا) (۳) واصل شده و ضمیر آرام و قلب مطمئن او بار سفر آخرت را بربسته بود و لحظۀ مرگ خود را آغاز حیات راستین خویش میدانست و چون فقط از «خدا» میترسید و تنها ارادۀ «او» را حاکم بر هستی یافته بود دیگر در وجودش جایی برای ترس جز از «او» یافت نمیشد. (۴)
________________________
✅ حضرت امام خمینی (ره) چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب همواره در نهایت صلابت و شجاعت بودند.
📚 منبع: کتاب سنگ محک، اثر #حجت_الاسلام_راجی، صفحه ۵۷-۵۵ به نقل از:
(۱) روزنامۀ کیهان، شماره ۱۹۲۳۲ به تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۸۷، ص ۹ (فرهنگ مقاومت).
(۲) شرح اُصول الکافی، ج ۹، ص ۱۸۱ (مؤمن مانند کوهی استوار است، که او را بادهای سخت حرکت نمیدهد).
(۳) توبه، ۵۱ (هیچ حادثهای برای ما رخ نمیدهد، مگر آنچه خداوند برای ما نوشته و مقرّر داشته است).
(۴) در سایۀ آفتاب، محمدحسن رحیمیان، ص ۱۰۸.
💠 #منبرک
🆔 @manbarak