📿عاشقان وقت نماز است📿
🪴اَللّهُ اَکبَرُ اَللّهُ اَکبَرُ
💦اَللّهُ اَکبَرُ اَللّهُ اَکبَرُ
🪴اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَهَ إِلاَّ اللّهُ
💦اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَهَ إِلاَّ اللّهُ
🪴اَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ
💦اَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ
🪴اَشْهَدُ أَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّهِ
💦اَشْهَدُ أَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّهِ
🪴حَی عَلَی الصَّلاةِ
💦حَی عَلَی الصَّلاةِ
🪴حَی عَلَی الْفَلاحِ
💦حَی عَلَی الْفَلاحِ
🪴حَی عَلی خَیرِ الْعَمَلِ
💦حَی عَلی خَیرِ الْعَمَلِ
🪴اَللّهُ اَکبَرُ اَللّهُ اَکبَرُ
🪴لا اِلَهَ إِلاَّ اللّهُ
💦لا اِلَهَ إِلاَّ الله
🏃🏻عَجِلواُ بِالصلاة
التماس دعای فرج
اللّٰهُم کُن لِولیِّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَنْ صَلوٰاتُكَ عَلَيهِ وَ عَلٰى آبائِه في هٰذِه السّٰاعَة ِ و في كلِْ ساعةٍ وَلِيّاً و حٰافِظاً و قٰائِداً و نٰاصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حتّٰى تُسْكِنَهُ أرضَك طوعا ًوَ تُمتِّعَه فيها طَويلاً
🌷اَللّٰهُمَ عَجِلْ لِوَليِّكَ الفَرَجْ🌷
هدایت شده از |قرارگــاه میثــاقــ|
آن نخل خون طلبیده را می بوسد...
#ماه_محرم
#امام_حسین
#دختران_میثاق
#مدیر_نازنین_ممد
رفقا پخشش کنید😉
https://eitaa.com/m_i_s_a_g_h
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین جااان
همه ی دلخوشی ام آخر شب ها این است
دو سه خط با تو سخن گفتن و آرام شدن❤️🩹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستت دارم حسین ❤️🩹
اگر
چنانچه
😔 آقای قالیباف کنار می کشیدند خطر رفتن پزشکیان در دور اول بالا بود
الحمدلله
از این مرحله عبور کردیم
👌تمام تلاش خود را برای مرحله بعد انجام دهیم
✅ حال طرفداران آقای قالیباف اگر در این یک هفته تلاش نکنند ، قطعاً رأی و تبلیغاتشان برای رضای خدا نبوده و اگر تلاش بی وقفه داشته باشند تا دکتر جلیلی رأی آورند ، نزد خدا مأجور خواهند بود و روسفید ...
✅ و طرفداران آقای جلیلی اگر احساس غرور کرده و به طرفداران آقای قالیباف کنایه بزنند یقیناً کار و تبلیغات شان برای رضای خدا نبوده است
👌 بنابراین دست در دست هم و برای رضای خدا و نجات ایران از چنگال غارتگران بیت المال و آبروی مردم ایران تلاش کرده و یک هفته پرشکوه را رقم زده و از خواب و استراحت بزنند تا دلسوز واقعی ملت در رأس قوه مجریه قرار گیرد تا تلخی شهادت شهید رئیسی با جایگزینی مرد اخلاق مدار و کارآمدی چون دکتر جلیلی قدری التیام یابد
ان شاءالله
م.جلالی
#انتخابات
#سعید_جلیلی
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
13.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🙂🕊|راه را باید ادامه داد ...
به مناسبت چهلمین روز عروج آیت الله شهید رئیسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠از گذشته های دنیا برای باقیمانده های آن عبرت بگیر،زیرا پاره های دنیا شبیه یکدیگراند
⚜علی بن ابی طالب (ع)
چه کسانی از رأی ندادن ما خوشحال می شوند؟❓
💯آیا جز این است که رای ندادن و رای به غربگرایان امروز، دوشادوش شدن با قاتلان و هرزگانیست که به هیچ شرفی شناخته نمی شوند .
دوشادوش کودک کش ها
انسان سوز ها،
درنده گان و ویران کننده ها،
دوشادوش شدن با وهابیان و داعشیان
با اولیای طاغوت و آل شمر و یزید لعنت الله علیهم اجمعین ،،،
با جان کربی که گفت در غزه جنایت جنگی نشده.
با ترامپ که گفت با ترور سلیمانی جهان را امن کردم.
با بایدن که گفت اسرائیل حق دارد غزه را بکوبد.
با رضا پهلوی که به نتانیاهو تبریک و مراتب همدلی ابراز کرد.
با کسانی که می خواهند پرچم اسلام در میان پرچم همجنسگرایان گم شود مانند آنچه در واتیکان رخ داد.
با کسانی که روز دوچرخه سواری لخت برقرار میکنند تا فرزندان شما به پذیرش آزار جنسی عادت کنند.
با کسانی که ظاهر کعبه را در بین نمادهای شیطانی پنهان کردند
و...
🙏بیدار شویم هموطن،،،ازین خواب خرگوشی بیدار شویم...
وطن آباد نمیشود مگر با حب وطن
حب وطن ،در بی تفاوتی نیست.
منتشر کنید🙏
#انتخابات
#نشر_حداکثری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ رو یادتونه؟
حواستون باشه باز روسری روی سرتون رو به اقتصاد تون نفروشید
حواستون باشه با چندتا وعده و قول الکی که یکی از اینهایی که خیلی رواج شده برکناری حجاب هست خام نشی اصلا بگیر برداشته شه، دختر خانم حواست هست کردنت بازیچه؟؟
روسریتو نباز به اقتصاد...
کی گفته انتخابات انتصابیه؟؟؟
اگه انتصابی بود که هشت سال پیش اقای رئیسی رای اورده بود...
#به_ عقب_ برنمیگردیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای کربلا...
لک زده دلم برا شبهای کربلا❤️🩹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داغ سفرِ کربُبلا
بر دلمان است!🥀
سلامهموطناحوالتچطوره؟!🤍
صحبتمبااونکساییِکهبهپزشکیان
رأیدادنیامیخوانرأیبدن ؛
شماصحبتهاشروگوشکردید؟برنامههاشچیه؟چهکاریبرایآیندهکشورمیخوادبکنه؟🤔
دولتروحانیرویادتونه؟هشتسالازعمرمونهدررفتبهخاطریهتصمیماشتباه !
امادیدیمشهیدرئیسیتویاونسهسالوخوردهچهکارهاییبرایکشورانجامداد 💁🏻♂!(تویگوگلبزنیدمیاره)
میخواییددوبارهبهدولتروحانیبرگردیم؟
میخواییددوبارهبینهمهکشورهاحقیربشیم
وچیزیازخودموننداشتهباشیم؟
میخواییددوبارهدستمونبهسمتدیگراندرازباشه؟
میخواییددوبارهجوونیتونروبرای
انتخابغلطهدربدید؟🙂🧠
پساگهایرانیِفهمیدههستیدنزارید
خونِشهیدرئیسیوباقیِشهداپایمالبشه ..
↫ نشر_حد_اکثری "
یه خبر برگ ریزون..
رئیس ستاد پزشکیان رو به اتهام پولشویی به مبلغ "دوهزار میلیارد تومان" دستگیر کردن.
اینا هنوز نیومده آیندهشون مشخصه😐
"پشتخاکریزهایعشق"🇱🇧🇵🇸
یه خبر برگ ریزون.. رئیس ستاد پزشکیان رو به اتهام پولشویی به مبلغ "دوهزار میلیارد تومان" دستگیر کردن.
اینا ی نشونه است برای انتخابمون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای سلامتی امام زمان(عج)
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، و فی کُلّ ساعَة وَلیّا و حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً و تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
🌤اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌤
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
#قسمت_چهارم
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
و به قول بچه ها هیکل ورزیده و در عوض قیافه روستایی و مظلومی داشتم
فرمانده پادگان هنوز لابلای بچه ها می گشت و می آمد .جلو نزدیک من یکهو ایستاد..،سعی کردم خونسرد باشم. توی چهره ام دقیق شد و بعد هم از آن نگاه های سر تا پایی
«توأم بروبيرون.»
یکی آهسته از پشت سرم گفت: «خوش به حالت!
تا از صف برم بیرون دو سه تا جمله دیگر هم از همین دست :شنیدم دیگه افتادی تو ناز و نعمت.»
تا آخر خدمتت کیف می کنی...
بیرون صف یک درجه دار اسمم را نوشت و فرستاد پهلوی بقیه
حسابی کنجکاو شده بودم از خود پرسیدم چه نعمتی به من می خوان بدن که این بچه شهری ها دارن افسوسش
رو می خورن؟!»
خیلی ها با حسرت نگاهم می کردند. بالاخره از بین آن ،همه چهار پنج نفر انتخاب شدیم. یک استوار بردمان دم آسایشگاه گفت سریع برین لوازمتون رو بردارین و بیاین بیرون، لفتش ندین ها.
باز کنجکاوی ام بیشتر شد برام سؤال شده بود که کجا می خوان ببرن ما رو؟
با آنهای دیگر هم رفاقت نداشتم که موضوع را ازشان بپرسم لوازمم را ریختند تو کیسه ی انفرادی و آمدم بیرون. یک جیپ منتظر بود. کیسه ها را گذاشتیم عقبش و پریدیم بالا.
همراه آن استوار رفتیم تو شهر بیرجند چند دقیقه بعد جلوی یک خانه بزرگ ویلایی، ماشین ایستاد. استوار پیاده شد. رو کرد به من و گفت: کیسه ات رو بردار بیا
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
#رمان_شهدایی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
#قسمت_پنجم
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
خودش رفت زنگ آن خانه را زد من هم رفتم .کنارش به ام :گفت:«از این به بعد در اختیار صاحب این خونه هستی هر چی بهت ،گفتن بی چون و چرا گوش می کنی».
مات و مبهوت نگاهش می کردم آمدم چیزی بگویم در باز شد یک زن تقریبا مسن و ساده وضعی، بین دو لنگه ی در ایستاده بود چادر گلدار و رنگ و رو رفته اش را رو سرش جابجا کرد. استوار به اش مهلت حرف زندن نداد. به من اشاره کرد و گفت:«این سرباز رو خدمت خانم (!) معرفی کنید.»
آمدبرود گفتم:« من اینجا اسلحه ندارم هیچی ندارم نگهبانی می خوام بدم چکار می خوام بکنم».
خنده ناشیانه ای کرد و گفت: «برو بابا دلت خوشه از فردا همین لباس هات رو هم باید در بیاری و لباس شخصی بپوشی.»
تو دوره آمورشی به قول معروف تمسه از گرده مان کشیده بودند یاد داده بودند به مان که اگر مافوق گفت بمیر بی چون و چرا باید بمیری رو همین حساب حرف او را گوش کردم و دنبال زنه رفتم تو. ولی هنوز در تب و تاب
این بودم که تو خانه یک خانم می خواهم چکار کنم؟!
روبروی در ورودی آن طرف حیات یک ساختمان مجلل چشم را خیره می کرد،ـ.وسعت حیات و گلهای رنگارنگ و
درخت های سربه فلک کشده هم زیبایی دیگری داشت.
زن گفت:«دنبالم بیا»
گونه به دست دنبالش راه افتادم رفتیم تو ساختمان جلوی راه پله ها زن ایستاد, اتاقی را تو طبقه دوم نشانم داد
و گفت: «خانم اونجا هستن.»
به اعتراض گفتم:«معلوم هست می خوام چکار کنم؟ این نشدسربازی که برم پیش یک خانم.»
ترس نگاهش را گرفت به حالت التماس گفت:« صدات رو بیارپایین پسرم!»
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
#رمان_شهدایی
#امام_زمان
#شهید_جمهور
#شهدا
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
ویلای جناب سرهنگ
#قسمت_ششم
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
با اضطراب نگاهی به بالا انداخت و ادامه داد«برو بالا، خانم بهت میگن چکار باید بکنی زیاد بد اخلاق نیست.» باز پرسیدم: «آخه باید چکار کنم؟»
انگار ترسید جواب بدهد تا تکلیفم را یکسره کنم از پله ها بالا.رفتم، در اتاق قشنگ باز بود جوری که نمی توانستم در بزنم نگاهی به فرش های دستباف و قیمتی کف اتاق انداختم،بندپوتین هام را باز کرده و بیرونشان آوردم با احتیاط ،یکی دو قدم رفتم جلوتر.
«یا الله.»
صدایی نیامد. دوباره گفتم: «یا الله یا الله!»
این بار صدای زن جوانی بلند شد:«سرت رو بخوره یا الله گفتنت دیگه چیه؟ بیا تو!»
مردد و دو دل بودم زیر لب گفتم :«خدایا توکل برخودت.»
رفتم تو از چیزی که دیدم چشمام یکهو سیاهی رفت کم مانده بود پخش زمین شوم فکر می کنی چه دیدم گوشه اتاق روی مبل یک زن بی حجاب و به اصطلاح آن زمان «مینی ژوپ» نشسته بود با یک آرایش غلیظ و حال بهم زن پاهاش را هم خیلی عادی و طبیعی انداخته روی هم تمام تنم خیس عرق شد.
چند لحظه ماتم برد زنیکه هم انگار حال و هوای مرا درک کرده بود چون هیچی نگفت وقتی به خودم آمدم، دنده عقب گرفتم و نفهمیدم چطور از اتاق زدم بیرون پوتین ها را پام کردم بندها را بسته نبسته گونی را برداشتم.
«آهای بزمجه کجا داری میری؟ بر گرد!»
گوشم بدهکار هارت و پورت زن بی حجاب نشد پله ها را دو تا یکی آمدم پایین رنگ از صورت زن چادری پریده بود. زیاد به اش توجهی نکردم و رفتم توی حیات دنبالم دوید بیرون دستپاچه گفت:« خانم داره صدات میزنه.»
اینقدر صدا بزنه تا جونش در بیاد!
گفت: «اگر نری می کشنتها!
عصبی گفتم به جهنم!»
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
#رمان_شهدایی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
ازبچگیترسموناینبود،
کهتوحرمگمبشیم؛
حالاهمینترس...
شدهآرزو!:)💔
#امام_حسین
#کربلا