eitaa logo
علیرضا خاکساری
449 دنبال‌کننده
13 عکس
30 ویدیو
0 فایل
دفتر شعر مجازی
مشاهده در ایتا
دانلود
12.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸هرکجا رفتم شنیدم صحبت جامانده هاست برشی از غزل "جامانده ها" را با صدای محمدحسن جان فیضی بشنوید پ.ن : دوستانی که رهسپار بهشت شدند چند قدمی هم به نیابت از ما بردارند. https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اللّٰهُمَّ إِنِّى أَشْهَدُ أَنَّهُ وَ لِيُّكَ وَابْنُ وَلِيِّكَ، وَصَفِيُّكَ وَابْنُ صَفِيِّكَ، الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ، أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ، وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ، وَاجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلادَةِ، وَجَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ، وَقَائِداً مِنَ الْقَادَةِ، وَذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ🔸 هر خیمه هر حصن حصین را دوست دارم مرثیه خوانی وزین را دوست دارم سینه زنان نکته بین را دوست دارم اشک بصیرت آفرین را دوست دارم کرببلا رفتن فقط اینگونه زیباست این راهپیمایی نشان عزت ماست "هیهات من الذله "مخصوص همینجاست دم پاره های آتشین را دوست دارم من از نجف تا کربلا هر دم بگویم سینه سپر کرده سپس محکم بگویم می آیم اصلا به همه عالم بگویم نسل امیرالمومنین را دوست دارم دستان او "رحمان" و چشمانش "رحیم" است "و یطعمون…" یعنی آقایم کریم است این راه مصداق صراط المستقیم است تفسیر آیات مبین را دوست دارم شرمنده ام از محضرش، رویم سیاه است این دل فقط تنها به فکر سرپناه است زخم نشسته به کف پایم گواه است هر درد را نه درد دین را دوست دارم چشمم به تربت آشنا باشد همیشه در منظرم تنها خدا باشد همیشه مُهرم که مُهر کربلا باشد همیشه زخم نشسته بر جبین را دوست دارم در هیئتي پای پیاده بی اراده موکب موکب مست گشتم بین جاده چای عراقی... تازه دم ... با طعم باده این روز های دلنشین را دوست دارم از زندگی از مال دنیا دل بریدم با گوش جان هل من معینش را شنیدم با انتخاب فاطمه اینجا رسیدم این اعتقاد و این یقین را دوست دارم دلبسته ی این آستان دیر و کنشت است از قیمت این خاک شاعر کم نوشته ست من شک ندارم کربلا فوق بهشت است هر گوشه از این سرزمین را دوست دارم باب الحوائج ؛ مادرش ما را فراخواند ما را به زیر سایه ی گنبد طلا خواند سینه زنان دستِ سقا را جدا خواند من دعوت ام البنین را دوست دارم تحریر ملاباسم از ماتم خبر داد به روضه های شیعه سوز بیشتر داد با "شیعتی مهما شربتم …"نوحه سر داد از کودکی ام این طنین را دوست دارم قطعا گره خورده به روضه سرنوشتم از آب و خاک کربلا باشد سرشتم با اشک چشمم به گذرنامه نوشتم من کربلای اربعین را دوست دارم وقتی که من جان میدهم آقا می آید؟ خیلی به او بد کرده ام اما می آید ؟ من التماسش کرده ام آیا می اید ؟ آن لحظه های واپسین را دوست دارم مدح بدون روضه معنایی ندارد این شعر بی مرثیه زیبایی ندارد چشم بدون گریه کارآیی ندارد چشمان با گریه عجین را دوست دارم دنیای غم دریای غصه کوه دردم حالا که میل روضه ی مکشوف کردم باید که از گودال زنده برنگردم تصمیم های اینچنین را دوست دارم یاربّ و یاربّ در ته گودال میگفت با صورتی خونین ، لبی پامال میگفت در عشق بازی با خدا خوشحال میگفت: این نیزه های در کمین را دوست دارم **** گودال را از لوث نیزه پاک کردند یک بوریا بر پیکری صد چاک کردند آخر دهاتی ها تنش را خاک کردند پس مردم روستانشین را دوست دارم https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِينُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِينِهِ عِشْتَ سَعِيداً وَ مَضَيْتَ حَمِيداً وَ مُتَّ فَقِيداً مَظْلُوماً شَهِيدا🔸 " هر خیمه هر حصن حصین را دوست دارم..." مسمطی از علیرضا خاکساری با نفس گرم حاج منصور ارضی   ظهر اربعین ۱۳۹۴ https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸أَشْهَدُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِيَابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِينِي وَ خَوَاتِيمِ عَمَلِي وَ قَلْبِي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِي لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَكُمْ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لا مَعَ عَدُوِّكُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِكُمْ وَ أَجْسَادِكُمْ وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ ظَاهِرِكُمْ وَ بَاطِنِكُمْ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ🔸 یک اربعین مشتاق دیدارم می آیم ای سایه ی سر ! ای کس و کارم ! می آیم با جان و دل غم را خریدارم می آیم باعزت و با آبرو دارم می آیم بعد از علمدارت علمدار است زینب شکر خدا پیروز پیکار است زینب کی شِکوه از زندان و فکر خانه کردم؟ کی التماس از مردم بیگانه کردم ؟ با خطبه ام جنگی جوانمردانه کردم کاری که من با زاده ی مرجانه کردم تاریخ در عمرش به چشم خود ندیده آغوش واکن فاتح میدان رسیده عشق تو را به عالم و آدم ندادم در راه تو از هستی خود کم ندادم اذن تعرض را به نامحرم ندادم چادر نه خاک چادرم را هم ندادم کی زینب آزاده ذلّت می پذیرد؟ مادر نزائیده کسی معجر بگیرد ای روشنای هر شبم ای ماه زینب غیر از تو پایانی ندارد راه زینب شد شهر شام و کوفه جولانگاه زینب ای وای اگر آخر بگیرد آه زینب راه نجاتی بعد از آن باقی نماند روی زمین شمر و سنان باقی نماند در دست بسته همت بسیار من بود شکر خدا این پای خسته یار من بود سرّی میان اشک معنادار من بود محشر به پا کردن مکرر کار من بود مصداق ناب نسخه پیچیدن همین است من در رگ ام خون امیرالمومنین  است از جذر و مد چشم دریایم بگویم از پایداری قدم هایم بگویم از لحن تند و تیز غوغایم بگویم از "ما رأیت الا جمیلا " یم بگویم از منبرم آل ابوسفیان خطر کرد یک جمله ی من شام را زیر و زبر کرد خواهر فقط دنبال انجام وظیفه ست با دست بسته دشمنانت را حریف است من سربلندم منکرت خار و خفیف است دشمن غلط پنداشته زینب ضعیف است من نور چشم احمد مختار هستم از وارثان حیدر کرار هستم حالا پس از یک اربعین اینجا رسیدم گیسو پریشان اینچنین اینجا رسیدم دلواپس و زار و  غمین اینجا رسیدم با روضه های آتشین اینجا رسیدم برخیز  تا که روی نیلی را ببینی برخیز تا که جای سیلی را ببینی در زیر بار کعب نی ها پر شکسته از  لطف چوب سخت محمل سر شکسته این دل شبیه پهلوی مادر شکسته مانند زهرا بازوی خواهر شکسته باور نداری ردّ چکمه بر جبین است؟ عاقبت هر که سپر باشد همین است در قاب چشمان ترم ای دال گودال دارد تداعی میشود جنجال گودال حال دلم آشفته تر از حال گودال با سم مرکب ها شدی پامال گودال باور نمیکردم که روزی مهربانم! پایین پایت فاتحه باید بخوانم بار رسالت را به دوش خود کشیدم با جان و دل درد اسارت را خریدم منزل به منزل غارت خلخال دیدم پای برهنه در بیابان ها دویدم ما را فقط با اذیت و آزار بردند آخر میان کوچه و بازار بردند طاقت نداری روضه ای سنگین بخوانم از هدیه ای در دامن خورجین بخوانم از بزم مِی از سفره ای رنگین بخوانم از فکر شوم دشمن بی دین بخوانم آورده ام با خود تمام غصه ها را باغیرتم ! شهری تماشا کرد ما را دیگر شمار غصه هایم بی حساب است از این همه رنج و مصیبت دل کباب است در عمر خود یکبار زینب بی جواب است می پرسی از طفلت اگر کنج خرابه ست از فرط درد و داغ و غم آکنده هستم با دست خالی آمدم شرمنده هستم https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ‏ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلاَدَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ‏ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلاَلَةِ🔸 هرشب برایت زیر نور ماه خواندم با چشم تر مرثیه ای جانکاه خواندم اذن دخول خویش را در راه خواندم "أأدخل یابن رسول الله ؟"خواندم خواهر نگاه روشنی دارد عزیزم ! هر رفتنی برگشتنی دارد عزیزم ! از داغ تو حیران شد و سرگشته زینب دور سرت هرشب مکرر گشته زینب رویش شبیه روی مادر گشته زینب باید ببینی ! پیرتر برگشته زینب ای صاحب شش گوشه مهمان داری امروز یک قافله مهمان گریان داری امروز برگشته ام تا جزء زوار تو باشم من هرکجا باشم هوادار تو باشم در عمر خود تنها گرفتار تو باشم ای یوسف زهرا خریدار تو باشم از زینب خود مشتری بهتر نداری خواهر بمیرد ای برادر سر نداری باید برایت گفتنی ها را بگویم از اقتدار دختر زهرا بگویم از خطبه ی کوبنده و غرا بگویم ازانچه کردم با حرامی ها بگویم با " اسکتوا" یم شهر کوفه زیر و رو شد ابن زیاد از خطبه ام بی آبرو شد دل را که با یاد خدا آرام کردم من چادرم را پرچم اسلام کردم با تیغ نطق آتشین اقدام کردم جای تو خالی بود فتح شام کردم جز ذکر حق ازخواهرت آیا شنیدی ؟ آن مارایت الا جمیلا را شنیدی ؟ در هر لباسی بنده ی شیطان غلط کرد هرکس که زد بر نیزه ها قران غلط کرد هرکس که شد همبازی حیوان غلط کرد از ابتدا نسل ابوسفیان غلط کرد اُف بر یزید و سفره ی نحس قمارش شخصا در آوردم دمار از روزگارش من پای اهداف تو از آغاز بودم جان بر کف دین عاشقی جانباز بودم با دست بسته صاحب اعجاز بودم در بند شمر اما حماسه ساز بودم هر منزلی محشر به پا کردم حسینم من کربلا را کربلا کردم حسینم جان داده ام تا روح مکتب جان بگیرد تا کار و بار صاحب قران بگیرد از بچه هایت دشمنت تاوان بگیرد ای کاش دیگر این سفر پایان بگیرد لبخندهای شمر جانی خسته ام کرد زخم زبان و بددهانی خسته ام کرد بعد از تو خیلی دشمنت رفتار بد کرد هر خواهشی از حرمله کردیم رد کرد راه مرا خولی بی انصاف سد کرد دیدی چگونه شمر پایم را لگد کرد ؟ رفتی و درد و غصه ام کامل شد ای وای نامحرمی در خیمه ام داخل شد ای وای هم شعله ی غم می کشید از دل زبانه هم میرسید آب دهان از بام خانه خورد و خوراکم سنگ بود و تازیانه دارم نشانی از کبودی روی شانه چشمی به سوی دخترت چشمی به من داشت بیش از بقیه حرمله دست بزن داشت ناموس حق آواره و بی خانمان بود هر ناقه ای لنگ و بدون سایه بان بود خلخال دخترها به دست این و آن بود اطراف ناموست پر از نامحرمان بود  " اصلا خبر داری مرا بازار بردند ؟ نامحرمان در مجلس اغیار بردند؟" با رفتنت من ماندم و حال خرابم بی سرپناهی میدهد هرشب عذابم شد آستین پاره ام تنها حجابم باغیرت من ! زخمی بزم شرابم از برکت لطف خدا من دق نکردم حتما خودت کردی دعا من دق نکردم وقتی نباشی زندگی هم زندگی نیست طاعت که منهای ولایت بندگی نیست نانی به ما دادند اگر ؛ بخشندگی نیست سوغات ما از شام جز شرمندگی نیست ماییم و تصویر خیالی رقیه می سوختیم از جای خالی رقیه از پا در اورده مرا مرثیه هایت دیگر به گوش من نمی اید صدایت مشغول ذکر فاتحه هستم برایت ای کاش میشد جان دهم پایین پایت ای کاش قربان تنی صدچاک گردم بعد از سه روز آخر کنارت خاک گردم https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیاءِ ، أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللّٰهِ وَابْنُ أَمِینِهِ ، عِشْتَ سَعِیداً، وَمَضَیْتَ حَمِیداً ، وَمُتَّ فَقِیداً ، مَظْلُوماً شَهِیدا🔸 " هرشب برایت زیر نور ماه خواندم..." مربع ترکیبی از علیرضا خاکساری با نوای حاج منصور ارضی روز اربعین ۱۴۰۰ https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُبَشِّرُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَذِيرُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُنْذِرُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِي يُسْتَضاءُ بِهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْهادِينَ الْمَهْدِيِّينَ 🔸 مهمان که دعوت می کند پیغمبر اکرم بر او محبت می کند پیغمبر اکرم ما هم که اینجاییم مهمانان او هستیم حتما عنایت می کند پیغمبر اکرم حاجت بخواه از محضر پیغمبر رحمت قطعا اجابت می کند پیغمبر اکرم از خوبی اش باید بگویم چهارده قرن است دارد هدایت می کند پیغمبر اکرم چون بر حسینش گریه کردیم از ثواب خود تقدیم امت می کند پیغمبر اکرم با دست خود مزد تمام سینه زن ها را  امشب کرامت می کند پیغمبر اکرم دست از کتاب و اهل بیت اش بر نمیداریم وقتی وصیت می کند پیغمبر اکرم با "کُلُّنا واحد" که فرمودند پس محشر ما را شفاعت می کند پیغمبر اکرم با اینکه دوریم از مدینه این دل زائر قصد زیارت می کند پیغمبر اکرم ! سیلی به زهرایش زدن مزد رسالت بود ؟؟؟ فردا شکایت می کند پیغمبر اکرم با فاطمه بعد از رسول الله بد کردند بال و پر پروانه را عمدا لگد کردند هیزم فراهم می شود بعد از رسول الله آتش مجسم می شود بعد از رسول الله روزی صحن پاک چشم مادر سادات باران نم نم می شود بعد از رسول الله مانند ماهی که قدش عمری هلالی شد زهرا قدش خم می شود بعد از رسول الله حتی بلای جان زهرای عزادارش مسمار در هم می شود بعد از رسول الله تا بشکند دستی که احمد بوسه زد بر آن قنفذ مصمم می شود بعد از رسول الله خورشید روی حضرت حوریه تاریک از سیلی محکم می شود بعد از رسول الله دیگر به خود این خانه روی خوش نمی بیند دل ها پر از غم می شود بعد از رسول الله مثل مدینه کربلا هم می شود بلوا قحطی آدم می شود بعد از رسول الله پنجاه و اندی سال شام هر شب زینب اندوه و ماتم می شود بعد از رسول الله طفلی که روزی زینت دوش پیمبر بود افسوس درهم می شود بعد از رسول الله بین دو نهر آب نحرش می کنند آخر دنیا جهنم می شود بعد از رسول الله بعد از رسول الله دلهامان مکدر شد در روضه های روضه خوانها حرف معجر شد https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِكْ عَلَى السَّيِّدِ الْمُجْتَبَى وَ الْإِمَامِ الْمُرْتَجَى سِبْطِ الْمُصْطَفَى وَ ابْنِ الْمُرْتَضَى عَلَمِ الْهُدَى الْعَالِمِ الرَّفِيعِ ذِي الْحَسَبِ الْمَنِيعِ وَ الْفَضْلِ الْجَمِيعِ وَ الشَّرَفِ الرَّفِيعِ الشَّفِيعِ ابْنِ الشَّفِيعِ الْمَقْتُولِ بِالسَّمِّ النَّقِيعِ الْمَدْفُونِ بِأَرْضِ الْبَقِيعِ الْعَالِمِ بِالْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ صَاحِبِ الْجُودِ وَ الْمِنَنِ كَاشِفِ الضُّرِّ وَ الْبَلْوَى وَ الْمِحَنِ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ الَّذِي عَجَزَ عَنْ عَدِّ مَدَائِحِهِ لِسَانُ اللَّسِنِ الْإِمَامِ بِالْحَقِّ الْمُؤْتَمَنِ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَيْهِ🔸 ای مسیح خانه ی مولی الموالی مجتبی مظهر حُسن خدای لایزالی مجتبی "ابن شهر آشوب" اینگونه روایت میکند چون پیمبر صاحب شان و جلالی مجتبی هم "سیادت" هم "شرافت" بهترین میراث توست وارث "مجد" نبی کوه کمالی مجتبی از تبار یاس هستی بوی زهرا میدهی بسکه مثل مادرت پاک و زلالی مجتبی میروی هر شامگاهان دست پر از خانه ات رو به خانه میکنی با دست خالی مجتبی خود به دنبال یتیمان میروی مثل علی در سخاوت در کرامت بی مثالی مجتبی هرکجایی که قدم برداشتی از رحمتت شد متمول گدای آن حوالی مجتبی "بالحسن" بال قنوتم شد که معراجی شدم ای نگاهت باعث رشد و تعالی مجتبی ذکر تو دارد طراوت سینه را آباد کرد مثل جنگل های سرسبز شمالی مجتبی خواب دیدم در حریم تو شب شعری به پاست شعر میخواندم در آن صحن خیالی مجتبی کام من مهر تورا از سینه ی مادر گرفت بهترین سوغاتی شیر حلالی مجتبی نذر فرش بارگاهت با هزاران آرزو عمر من طی شد به پای دار قالی مجتبی چشمه های نور از شعر تو جاری میشود روشنایی بخش چشمان "وصالی" مجتبی دست و بال جانفدایت را نبندد وزن شعر بابی انتم و امّی و نفسی و اهلی و مالی مجتبی به سیاهی ات قسم چندین برابر میدهی هرکه خرج روضه ات کرده ریالی مجتبی گر به دنیا بود عمرش حضرت شیخ صدوق مینوشت از غربتت صدها "امالی" مجتبی غصه ی قد کمان آخر کمانت کرده است گریه داری با همین قد هلالی مجتبی این همه موی سپید تو حکایت میکند غصه داری در دلت از خردسالی مجتبی **** پای هر بیتی که میگویم خجالت میکشم در خور شان ات ندارم شعر عالی مجتبی https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸سه غزال پیوسته پیشکش غریب مدینه🔸 گنبد ندارد نام و نشانی بر روی مرقد ندارد ای گریه کن ها! سنگ مزار و پرچم گنبد ندارد حتی حیاطی مانند صحن کوثر مشهد ندارد آقا کریم است آن قدر میبخشد به ما که حد ندارد درهم خریده اصلا برای او که خوب و بد ندارد آسوده خاطر رو کن به درگاهش که دست رد ندارد اصلا دل خوش از آن که طعنه بر غرورش زد ندارد **** مادر ندارد آقا " غریب است و کسی بر سر ندارد " خیلی عجیب است حتی میان خانه اش یاور ندارد گویا برایش از جعده بهتر شهر پیغمبر ندارد تنهای تنهاست در بین میدان مالک اشتر ندارد غصه همین جاست آن قدر ها هم بین ما نوکر ندارد افتاده از پا از خود نمی پرسی چرا بستر ندارد!!؟ ای اهل روضه ! سربسته گویم خانه ی او در ندارد در سینه ی خود جز داغ زهرا و غم حیدر ندارد **** ...از آشنا خورد از بی بصیرت های بی شرم و حیا خورد سبّ علی را در خطبه هایشان شنید و غصه ها خورد در خانه افتاد تا از شریک زندگی اش پشت پا خورد زهر ستم نه او مرهم یک عمر درد و غصه را خورد لایوم گفت و ... پاشید از هم شعرم و قافیه وا خورد کرببلا هم با بد دهانی به غرور عمه برخورد چکمه رسید و گاهی به پهلو و کمر گاهی به سر خورد از جمع اصحاب شمشیر وسنگ و تیر و نیزه بیشتر خورد https://eitaa.com/khaksari_alireza1001