eitaa logo
علیرضا خاکساری
449 دنبال‌کننده
12 عکس
30 ویدیو
0 فایل
دفتر شعر مجازی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَضْرُوبِ‏ عَلَى‏ هَامَتِهِ‏ الْمَسْلُوبِ لَامَتُهُ حِينَ نَادَى الْحُسَيْنَ عَمَّهُ فَجَلَا عَلَيْهِ عَمُّهُ كَالصَّقْرِ وَ هُوَ يَفْحَصُ‏ بِرِجْلَيْهِ التُّرَابَ وَ الْحُسَيْنُ يَقُولُ بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوكَ وَ مَنْ خَصْمُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ جَدُّكَ وَ أَبُوكَ🔸 سعی دارم پس از این طالب عرفان باشم خالی از کبر و ریا مملو از ایمان باشم جای حرف و سخن خویش عمل عرضه کنم با کفن هم که شده عازم میدان باشم روزبه هستم و از "من" به ستوه آمده ام  تا که "منا"شده و حضرت سلمان باشم امر کردند "اطیعوا "و اطاعت کردم به اولی الامر قسم پیرو قرآن باشم گر بنا شد به کسی غیر خدا سجده کنم بی گمان بنده ی تسلیم حسن جان باشم من که از دار جهان هیچ ندارم از خود روز و شب ریزه خور خوان کریمان باشم قاسمش قاسم الارزاق من است و باید در این خانه فقط دست به دامان باشم سفره دار اند شبیه حسن اولاد حسن چه شکوه و چه جلالی به حرم داده حسن به سرش فکر به میدان بروم زد قاسم دم به دم از پسر فاطمه دم زد قاسم گوئیا شیر جمل باز به میدان زده بود در دل معرکه وقتی که قدم زد قاسم با تعجب همه دیدند که بی خود و زره محشری در وسط دشت رقم زد قاسم ازرق و لشگر او نیز حریفش نشدند ضربه ای سخت به اصحاب ستم زد قاسم صف به صف نظم سپاه اموی را تنها تیغ در دست علی گونه به هم زد قاسم دل به دریا زد و دل از همه لذّات برید در دل مادر خود خیمه ی غم زد قاسم با صدای به زمین خوردن خود از مرکب آتشی بر جگر اهل حرم زد قاسم ترسی از هوهوی تیغ و رجز تیر نداشت جوشنی بر تنش از نیزه و شمشیر گذاشت از سر زین به گواهی روایت افتاد سیزده جام پر از شهد ولایت افتاد همه دیدند چگونه حسن کرببلا وسط لشگر دشمن به اسارت افتاد فرقه ی سنگ زن کوفه سراغش آمد پسر شیر جمل  باز به زحمت افتاد کوچه ای وا شد و یک قوم هجوم آوردند تیغ و سرنیزه رسید و به مشقت افتاد پیکرش ضربه ی سنگین عمودی کم داشت وسط معرکه از فرط جراحت افتاد نسل شورای سقیفه همگی خندیدند نوه ی فاطمه وقتی که به صورت افتاد رد چندین سم مرکب به تنش پیدا شد به سر غارت دستار سرش دعوا شد (ع) (ع) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ ، المُتَشَحِّطِ دَما ، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ ، لَعَنَ اللّه ُ رامِیَهُ حَرمَلَهَ بنَ کاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ🔸 خلق عالم تشنه ی یک جرعه احسان رباب هفتم ماه عزا هستیم مهمان رباب مادر باب الحوائج حاجتم را می دهد دردمندم لاجرم دستم به دامان رباب در حقیقت هر که دارد اشنایی با حسین هست در یوم الحساب از اشنایان رباب هرکجاحرف از وفاداری شود پیش از همه میدرخشد در غزل نام درخشان رباب به همه ثابت شده اصلا گره خورده بهم بی گمان جان علی اصغر و جان رباب  دل به دریای بلا زد بی عصا روز دهم پیش چشمان همه موسی بن عمران رباب نور چشمش کرده روشن پهنه ی افاق را روی دستان پدر خورشید تابان رباب  دل هلاک ناله ی حاج اصغر زنجانی اش میدهد ما را به کشتن مرثیه خوان رباب گریه ی ما را در اورده ست طرز گریه اش ما پریشانیم از اول پریشان رباب نه فقط ما گریه بر حال خرابش کرده ایم بین میدان و حرم آقاست گریان رباب به محرم رنگ و بوی دیگری بخشیده است ناله و سوز دل و حزن دوچندان رباب از دعای خیر این بانو و لطف همسرش سالها هستیم مداح علی اصغرش می شویم امشب دخیل محضر شش ماهه ای چشم مان بر دست حاتم پرور شش ماهه ای رزق مان را میدهد هرشب علی اصغر به ما شد کفیل عاشقان نان آور شش ماهه ای در بزرگی کم ندارد از برادر بی گمان جان به قربان علی اکبر شش ماهه ای نور وجه اللهی اش ما را مسلمان کرده است اهل ایمانیم با پیغمبر شش ماهه ای ظاهرا گهواره اما باطنا گهواره اش دارد اینجا حکم سنگر ؛ سنگر شش ماهه ای تا بخواند خطبه ای روشنگرانه میشود دست سالار شهیدان منبر شش ماهه ای گریه اش باشد رجز قنداقه اش باشد زره میرسد در معرکه شیر نر شش ماهه ای لرزه افتاده به جان دشمنان از شوکتش فتح خیبر کرده گویا حیدر شش ماهه ای اسمان هم میبرد فرمان از او ؛ چشم فلک در زمین دیگر ندیده رهبر شش ماهه ای من شب هفت محرم روضه میخوانم فقط از لب خشکیده و چشم تر شش ماهه ای تا سپیدی گلویش را نشان هم دهند پر شود از حرمله دور و بر شش ماهه ای بسکه شش دنگ حواسش را به تیرش میدهد حرمله می پاشد از هم حنجر شش ماهه ای در میان قاب دستان پدر پیدا شود آه تصویر گلوی پرپر شش ماهه ای در امان است از هجوم اسب های تند و تیز بر زمین وقتی بماند پیکر شش ماهه ای ؟ تا بسوزاند دل اهل حرم را میشود حرمله سرگرم بازی با سر شش ماهه ای شب شب باب الحوائج هست اما میزنم من گریزم را به طفل دیگر شش ماهه ای پشت در هم مادری مضطر شد و بی تاب شد از مدینه کودک شش ماهه کشتن باب شد (ع) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ ، المُتَشَحِّطِ دَما ، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ ، لَعَنَ اللّه ُ رامِیَهُ حَرمَلَهَ بنَ کاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ🔸 به ذره گر نظری نسل بوتراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند  دخیل دامن باب الحوائج ام غم نیست اگر تمامی عالم مرا جواب کند ندیده چشم کسی تا بحال در دنیا به گریه کودک شش ماهه انقلاب کند به گریه هم شده فهماند بعد از این باید حسین روی علی اصغرش حساب کند به زین دست پدر شد سوار طفل حرم که دشت را به سر حرمله خراب کند به میهمانی تیر سه شعبه رفت اخر مگر به دیدن جدش نبی شتاب کند نگفت حرمله با خود که ممکن است این تیر حسین فاطمه را از خجالت اب کند نگفت حرمله با خود که ممکن است این تیر چقدر خون به دل مادرش رباب کند نگفت حرمله با خود که تیر کوچک تر برای حنجر شش ماهه انتخاب کند دلیل سرخی تنگ غروب دانی چیست؟ ز خون حنجر او آسمان خضاب کند بیا به زمزمه ی آب آب گریه کنیم به پای مرثیه های رباب گریه کنیم لالا لالا لالاگل بهارم ببین که پابه پات منم بیدارم خجالتم نده جلوی عمه ناخن نکش ببین که شیر ندارم دلم به درد لاعلاج اسیره یه کم بخواب دلم آروم بگیره خدا خودت بگو چکار کنم من جلو چشام علی م داره می میره دلم برا تو غش میره میدونی نمیمونم اگه تو هم نمونی داری تلظّی میکنی عزیزم یا زیر لب اشهد تو میخونی ؟ ببین کشوندی به کجا حسین و ... کسی ندید تو خیمه ها حسین و ... کاشکی میشد به حرف میومدی تا یه بار صدا کنی بابا حسین و ... برای اینکه بشنوه صداتو بازم تماشا بکنه چشاتو جلو همه برا یه جرعه ی آب منت شمرو میکشه برا تو "تموم آرزوی رفته بر باد!" سه شعبه بی هوا جوابتو داد الهی دست حرمله قلم شه سر بریده تو برام فرستاد چشای پر ستاره تو ببوسم به یاد تو گهواره تو ببوسم ببین کارم کجا کشیده باید گلوی پاره پاره تو ببوسم (ع) (ع) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلام عَلیكَ یا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمةُ اللهِ وَ بَرَكاتُُهُ وَ ابنُ خَلیفَةِ رَسُولِ اللهِ و ابن بِنتَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمَةُاللهِ وَ بَرَكاتُهُ مُضاعَفَةً كُلَّما طَلَعَتِ الشَّمسُ أَو غَرَبَت السَّلامُ عَلیكَ وَ رَحمةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.🔸 چه بی رحمانه جانم را گرفتند همه تاب و توانم را گرفتند جوانی داشتم خوش قدّ و بالا فلک دیدی جوانم را گرفتند ؟ فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد علی اکبر ؛ علیِ اصغرم شد برایش کوچه واکردند ای وای چقدر اکبر شبیه مادرم شد به چشم خود خزانش را نبیند غم آرام جانش را نبیند دعا کردم سر نعش جوانم کسی داغ جوانش را نبیند مبادا گلشنی پژمرده باشد که بی گل باغبان افسرده باشد کسی میفهمد از حال دل من که در غربت جوانش مرده باشد " گلی که خود بدادم پیچ و تابش به اشک دیدگانم دادم آبش در این گلشن خدایا کی روا بود گل از من دیگری گیرد گلابش " زمین خوردی خزانی شد بهارت نزارم میکند حال نزارت ندارد قوتی پاهایم اما می آیم با سر زانو کنارت امان از ضربه با شدت علی جان تو را کشتند با سرعت علی جان شبیه فاطمه مادربزرگت زمین خوردی تو با صورت علی جان ترک خورده شبیه من لبانت شبیه تکه چوبی شد زبانت رمق دیگر ندارد دست هایم بگیرد لخته خون را از دهانت همین حس و همین حال ات مرا کشت همین زخم پر و بالت مرا کشت نمانده جای سالم در سر تو همین لبهای پامالت مرا کشت چه آهنگین چه با آواز کشتند تو را یک عده تیر انداز کشتند اسیر لشگر جرّاحه بودی تو را با چندتا مقراض کشتند علی اکبرم ! دردت به جانم نبی دیگرم! دردت به جانم نکش پا بر زمین در پیش بابا عزیز پرپرم دردت به جانم " به هرجا بنگرم تنها تو بینم نشان از روی زیبای تو بینم به هر جا ردی از جسم تو پیداست به صحرا بنگرم صحرا تو بینم " بنازم لحن باباگفتنت را نکش از دست بابا دامنت را نشستم روی خاک و باتحیر تماشا میکنم جان کندنت را فراقت میکند پیرم همین جا به من باشد که میمیرم همین جا ندارم پای رفتن سوی خیمه کنار تو زمینگیرم همین جا نخواهد کرد داغ تو رهایم بلرزد مثل دستانم صدایم پس از وقتی که تابوت تنت شد گرفته بوی تو دیگر عبایم (ع) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸بِأَبی أَنتَ وَ أُمّی مِن مَذبُوح وَ مَقتُولٍ مِن غَیرِ جُرمٍ بِأَبی وَ أُمّی دَمُكَ المُرتَقی بِهِ إلی حَبیبِ اللهِ بِأَبی أَنتَ وَ أُمّی مِن مُقَدَّمٍ بَینَ یدَی أَبیكَ یحتَسِبُكَ وَ یبكی عَلَیكَ مُحترقاً عَلیكَ قَلبُهُ یرفَعُ دَمَكَ ألی عِنانِ السَّماءِ لا یرجَعُ مِنهُ قَطرَةٌ وَ لا تَسكُنُ عَلیكَ مَن أَبیكَ زَفرَةٌ حینَ وَ دَّعَكَ لِلفِراقِ فَمَكانُكُما عِندَاللهِ مَعَ آبائِكََ الماضینَ وَ مَعَ أُمَّهاتِكَ فی الجِنانِ مُنَعَّمینَ أَبرَأُ إلی اللهِ مِمَُن قَتَلَكَ وَ ذَبَحَكَ.🔸 خلق و خویش مصطفی و قد و بالایش علی ست چشم و ابرویش پیمبر نور سیمایش علی ست او علی بن حسین بن علی و فاطمه ست مادرش زهرای مرضیه ست و بابایش علی ست میمنه تا میسره یا میسره تا میمنه بهترین شیرین ترین ذکر رجزهایش علی ست کوری چشم تمام قاسطین و مارقین نقش هر سربند و بازوبند زیبایش علی ست با علی یعنی حیات و بی علی یعنی ممات عشق امروزش علی و عشق فردایش علی ست ابن ملجم ها سر او را نشانه می روند به همین جرمی که نام بامسمایش علی ست چون مدینه بار دیگر کوچه ای وا می کنند با هجوم تیغ و نیزه اربا اربا می کنند تیغ دشمن بی هوا برگ و برش را می برد خنجری از پشت سر بال و پرش را می برد هرکسی با حمله ای با حربه ای با ضربه ای پاره پاره پاره های  پیکرش را می برد بگذرم ...من مانده ام آخر حسین از معرکه با چه حالی تا حرم تاج سرش را می برد لشگری آمد برای بردنش تا خیمه ها چه غریبانه علی اکبرش را می برد مثل تسبیحی که با چنگی ز هم پاشیده است تکه تکه در عبا پیغمبرش را می برد با چنین وضعی که در بین عبایی جمع شد اکبرش را می برد یا اصغرش را می برد؟ دل شکسته بعد اکبر از دل نامحرمان سمت خیمه همره خود خواهرش را می برد آخرش این مرثیه ما را مدینه می برد... https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بالَغْتَ فِي النَّصِيحَةِ ، وَأَعْطَيْتَ غايَةَ الْمَجْهُودِ ، فَبَعَثَكَ اللّٰهُ فِي الشُّهَداءِ ، وَجَعَلَ رُوحَكَ مَعَ أَرْواحِ السُّعَداءِ ، وَأَعْطاكَ مِنْ جِنانِهِ أَفْسَحَها مَنْزِلاً ، وَأَفْضَلَها غُرَفاً ، وَرَفَعَ ذِكْرَكَ فِي عِلِّيِّينَ ، وَحَشَرَكَ مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولٰئِكَ رَفِيقاً🔸 تو بِری کسی برام نمی مونه تو بِری پس کی منُ یاری کنه ؟ تو بِری علم می مونه رو زمین تو بِری پس کی علمداری کنه ؟ تو که باشی خاطرم جَمعه داداش تو باشی دلا پر از غم نمی شه هیچ کسی نِمی ره سمت خیمه ها مویی از سرِ کسی کم نمی شه تو بِری به کی دلم رو خوش کنم ؟ تو بِری من تک و تنها می مونم تو بِری اُمیدی هم نمی مونه دیگه اَشهَدَم رو باید بخونم نه دیگه قاسمی توی خیمه هاست نه برام مونده علی اکبری ولی بازم همه دلخوشیم اینه یه تنه برای من یه لشگری هرچی از وفای تو بگم کَمه تو فداکاری زبون زَدی داداش اومدن بهت امان نامه بدن دست رد به سینه شون زدی داداش شدی آب آور خیمه های من مشک آب بچه ها به دوش تو جگرت می سوزه وقتی می رسه ناله ی واعطشا به گوش تو نکنه می خوای به میدون بزنی نکنه وعده ی آب می خوای بِدی نکنه برا علی اصغرش یه امیدی به رباب می خوای بدی می دونم می خوای که با دست خودت روی زخم سینه مرهم بذاری می دونم به چی داری فکر میکنی دل به دریا بزنی آب بیاری ولی ۴هزار کمون به دست میخوان تا می شه خون به دل حرم کُنن من از این می ترسم آخر توی راه بی هوا دو دستتُ قلم کنن به خدا به شب نمی کِشم اگه تُو رو هم تو روز روشن بِزَنَن می دونی چی به سَرَم میاد اگه به سرت عمود آهن بِزَنَن با خسوف تو خودت هم می دونی ماه خوش منظر من دِق می کنم تیر به مَشکِت بِزَنَن فدا سرِت تیر به چشمت بِزَنَن دِق می کنم الهی یکی باشه عصر دهم چشمای خواهرمونُ بگیره چه جوری طاقت بیاره ببینه سرت از پهلو رو نیزه ها میره تو بِری همین قَده برات بِگَم گره از روسری‌ا وا می کُنَن سر گوشواره ی دخترای من خولی و حرمله دعوا می کُنَن بعد تو شمر و سنان جَری می شَن می زَنَن به روی نیزه سرِ تو می ریزَن خیمه رو غارت می کُنَن به اسیری می بَرَن خواهرتو اینا قصدشون اینه با کُشتنت منُ هم با غصه ی تو بکُشَن تو دلت میاد که من گریه کنم ولی شمر و حرمله کِل بِکِشَن (ع) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ سَلَّمَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ وَ عَلَى رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ 🔸 عاشقان با گریه ی نم نم صدایش می کنند زائرانش در حرم هر دم صدایش می کنند مرد و زن پیر و جوان امشب دخیل محضرش با توجه عالم و ادم صدایش می کنند او طبیب درد بی درمان خلق عالم است دردمندان حضرت مرهم صدایش می کنند کاشف الکرب الحسین است و گرفتاران شهر در هجوم درد و رنج و غم صدایش می کنند  دسته دسته سینه زن هایش به روضه امدند نه فقط ما ارمنی ها هم صدایش می کنند ساقی بن ساقی است و در سقایت شهره است سلسبیل و کوثر و زمزم صدایش می کنند چون لباس رزم پوشد حیدر کرببلاست اهل خیمه صاحب پرچم صدایش می کنند ساکنان اسمان ها یک صدا همراه با حیدر و پیغمبر اکرم صدایش می کنند هم نفس با فاطمه هم ناله با ام البنین هاجر و آسیه و مریم صدایش می کنند در نبود او خواتین حرم آشفته اند کودکان غرق در ماتم صدایش می کنند در میان خیمه زینب بر روی مرکب حسین رو به سوی علقمه با هم صدایش می کنند با اخا ادرک اخاک اش کربلا آتش گرفت خیمه گویا پیش چشم بچه ها آتش گرفت چه غریبانه برادر را برادر جمع کرد پاره پاره پاره پاره پاره پیکر جمع کرد در نگاه سرد نخلستان به تنهایی حسین با دلی غمدیده و با دیده ی تر جمع کرد دست هایش یک طرف جسم شریفش یک طرف پیکرش را عاقبت در یک محل سر جمع کرد بازوی آزرده اش پهلوی نیزه خورده اش هر دو را از منظر چشمان مادر جمع کرد پیش چشم بچه های چشم بر راه عمو خیمه ی عباس را همراه خواهر جمع کرد حرمله از برکت چشمش هزاران نقره و... کیسه های مملوی از درّ و گوهر جمع کرد دست ناپاکی که سقا را به خاک و خون کشید در غروب کربلا خلخال و معجر جمع کرد بی عمو کلی گره خورده ست در کار رباب مشک پاره پاره شد ای وای بیچاره رباب (س) (ع) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ،  أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ  أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ،  أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى🔸 نمیدونم چرا دلم آشوبه دل نگرون حال بچه هاتم فکر نکنی که زینبت بریده تا آخر دنیا داداش باهاتم یه یاعلی بگو رو پا بلند شو دشتو سره یزیدیا خراب کن اصلا همین شبی بزن به میدون اصلا داداش روی منم حساب کن چادرمو دور کمر می بندم خودم حمایت از حرم می کنم غصه نخور هرکی بیاد این طرف با ذوالفقار پاشو قلم میکنم نمی دونم چرا دلم گرفته بیا با هم یه ذره صحبت کنیم به یاد روزای خوب مدینه با هم دیگه امشب و خلوت کنیم یادمه شرط ازواجم بودی گفتم محاله از حسین جدا شم حتی اگه یه روز بیاد که با او مجبور بشم راهی کربلا شم قرار نبود تنهایی جایی بری قرار نبود که من تنها بمونم تو روی نیزه ها سفر کنی و منم با این نامحرما بمونم اینقده حرف رفتن و پیش نکش اینقده روضه توی گوشم نخون یه دل سیر میخوام تو رو ببینم یه شب دیگه کنار زینب بمون از این به بعد خواب به چشام نمیاد از این به بعد با غصه ها مانوسم نیتم اینه امشبو حسین جان زیر گلوتو هی تا صبح ببوسم از نعلای تازه ی مرکباشون باد خزون برام خبر آورده خدا کنه دروغ باشه که گفتن حرمله هم تیر سه پر آورده از تن زیر نیزه ها که گفتی میدونی که با دل من چه کردی؟ چرا داری گوشه کنار خیمه دنبال کهنه پیرهن میگردی؟؟ نفرین به هرچی کوفه و کوفیه از هرچی بی وفائیه دلخورم افتاده به دلم داداش که فردا  شبیه مادرم لگد میخورم دلت میاد فردا کنار گودال حرمله به چشم ترم  بخنده ؟ دلت میاد  ببینی از رو نیزه دستمو خولی با طناب میبنده ؟ (ع) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى،أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ،أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین،أَلسَّلامُ  عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ،أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِیَةِ فِى الْفَلَواتِ،تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّـارِیاتُ،🔸 🔸با حال عاشورایی خوانده شود... 🔸از محضر امام زمان عذرخواهی میکنم. خنجر رسید از راه حنجر را ببُرِّد در پیش چشم فاطمه سر را ببُرَّد خنجر ولی کار بریدن را رها کرد از بوسه گاه مادرش زهرا حیا کرد تا منصرف آن خنجر از زیر گلو شد با یک لگد سالار زینب پشت و رو شد  قاتل گرفت از گیسویش در روز روشن وقتی فرو شد دشنه ای بر پشت گردن... ...با ضربه ی اول شبیه محتضر شد در زیر چکمه تشنگی اش بیشتر شد با ضربه ی دوم دوباره دست و پا زد خیلی به زحمت مادر خود را صدازد با ضربه ی سوم که قصد حنجرش کرد بالای سر زهرای هجده ساله غش کرد با ضربه ی چهارم محاسن غرق خون شد فرزند زهرا حا و سین و یا و نون شد با ضربه ی پنجم به جانش رعشه افتاد روی زمین پا می کشید_ ای داد بی داد _ مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست شش ضربه ی محکم زدی ای شمر بس نیست؟ با ضربه ی هفتم شبیه شیرخواره آمد صدای خس خس از حلقوم پاره با ضربه ی هشتم که دل از خواهرش کند زینب میان خیمه ها مو از سرش کند مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست نُه ضربه ی محکم زدی ای شمر بس نیست ؟ مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست ده ضربه ی محکم زدی ای شمر بس نیست ؟ وقتی نمی بُرد بیا و دست بردار آقای ما را ذبح کردی یازده بار با ضربه ی آخر سرش از تن جدا شد از پنجه های شمر گیسویش رها شد با ضربه ی آخر سری افتاد بر خاک پهلوشکسته مادری افتاد بر خاک با ضربه ی آخر همه کل می کشیدند در پیش چشم فاطمه کل می کشیدند با ضربه ی آخر غم خواهر همین بود کلی رگ پاشیده از هم بر زمین بود با ضربه ی آخر که جان از پیکرش رفت با کیسه ای خولی به دنبال سرش رفت با بغض حیدر ؛ بغض زهرا سر بریدند با حوصله آقای ما را سر بریدند https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بالَغْتَ فِي النَّصِيحَةِ ، وَأَعْطَيْتَ غايَةَ الْمَجْهُودِ ، فَبَعَثَكَ اللّٰهُ فِي الشُّهَداءِ ، وَجَعَلَ رُوحَكَ مَعَ أَرْواحِ السُّعَداءِ ، وَأَعْطاكَ مِنْ جِنانِهِ أَفْسَحَها مَنْزِلاً ، وَأَفْضَلَها غُرَفاً ، وَرَفَعَ ذِكْرَكَ فِي عِلِّيِّينَ ، وَحَشَرَكَ مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولٰئِكَ رَفِيقاً🔸 "بی تو برگشتن به خیمه ای برادر مشکل است.‌‌.." غزلی از علیرضاخاکساری با نفس گرم حاج منصور ارضی روز تاسوعا ۱۴۰۳ https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُبَشِّرُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَذِيرُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُنْذِرُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِي يُسْتَضاءُ بِهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْهادِينَ الْمَهْدِيِّينَ 🔸 مهمان که دعوت می کند پیغمبر اکرم بر او محبت می کند پیغمبر اکرم ما هم که اینجاییم مهمانان او هستیم حتما عنایت می کند پیغمبر اکرم حاجت بخواه از محضر پیغمبر رحمت قطعا اجابت می کند پیغمبر اکرم از خوبی اش باید بگویم چهارده قرن است دارد هدایت می کند پیغمبر اکرم چون بر حسینش گریه کردیم از ثواب خود تقدیم امت می کند پیغمبر اکرم با دست خود مزد تمام سینه زن ها را  امشب کرامت می کند پیغمبر اکرم دست از کتاب و اهل بیت اش بر نمیداریم وقتی وصیت می کند پیغمبر اکرم با "کُلُّنا واحد" که فرمودند پس محشر ما را شفاعت می کند پیغمبر اکرم با اینکه دوریم از مدینه این دل زائر قصد زیارت می کند پیغمبر اکرم ! سیلی به زهرایش زدن مزد رسالت بود ؟؟؟ فردا شکایت می کند پیغمبر اکرم با فاطمه بعد از رسول الله بد کردند بال و پر پروانه را عمدا لگد کردند هیزم فراهم می شود بعد از رسول الله آتش مجسم می شود بعد از رسول الله روزی صحن پاک چشم مادر سادات باران نم نم می شود بعد از رسول الله مانند ماهی که قدش عمری هلالی شد زهرا قدش خم می شود بعد از رسول الله حتی بلای جان زهرای عزادارش مسمار در هم می شود بعد از رسول الله تا بشکند دستی که احمد بوسه زد بر آن قنفذ مصمم می شود بعد از رسول الله خورشید روی حضرت حوریه تاریک از سیلی محکم می شود بعد از رسول الله دیگر به خود این خانه روی خوش نمی بیند دل ها پر از غم می شود بعد از رسول الله مثل مدینه کربلا هم می شود بلوا قحطی آدم می شود بعد از رسول الله پنجاه و اندی سال شام هر شب زینب اندوه و ماتم می شود بعد از رسول الله طفلی که روزی زینت دوش پیمبر بود افسوس درهم می شود بعد از رسول الله بین دو نهر آب نحرش می کنند آخر دنیا جهنم می شود بعد از رسول الله بعد از رسول الله دلهامان مکدر شد در روضه های روضه خوانها حرف معجر شد https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى فَصَلِّ عَلَیْها وَعَلى اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.🔸 زخمی شود وقتی بگیرد پر به دیوار افتاده نقش لاله ای پرپر به دیوار زبری آجرهایش اشکم را در آورد زُل می زنم با چشم های تر به دیوار در کوچه وقتی دست بابا بسته باشد از غصه تکیه می کند مادر به دیوار اندازه ی یک بار شیشه فاصله بود اما رسید از ضربه ی پا در به دیوار همسایه ها دیدند که خونابه می ریخت از پهلوی صدیقه ی اطهر به دیوار من قبل مسجد رفتن مان خواب دیدم در کوچه مادر می خورد با سر به دیوار گل بود با سیلی گلابش را گرفتند مانده ست از عطر خوش کوثر به دیوار وقتی رسد دستش به بازوی شکسته سر می گذارد لاجرم حیدر به دیوار فردای بعد از مادرم دیدم که بابا دارد سیاهی میزند دیگر به دیوار https://eitaa.com/khaksari_alireza1001