eitaa logo
خالدین
666 دنبال‌کننده
550 عکس
232 ویدیو
2 فایل
🔸«گروه خالدین»🔸 آدرس سایت و آپارات: 🌐https://khaledin.com https://www.aparat.com/khaledin_com ارتباط با پشتیبان : @tahoor110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻همسر سردار شهید عبدالحسین برونسی: 🔹️پسرم از روی پله‌ها افتاد. دستش شکست. عبدالحسین بچه را که به شدت گریه می‌کرد، بغل گرفت واز خانه دوید بیرون. ماتم برد وقتی دیدم دارد می‌رود طرف خیابان. تا برسم تاکسی گرفت رفت. درآن لحظه‌ها ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود! 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
اگر انسان سرش را به سمت آسمان بالا بیاورد و کارهایش را فقط برای رضای خدا انجام دهد، مطمئن باشد زندگی اش عوض می‌شود و تازه معنی زندگی کردن را می‌فهمد. 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
با هم قرار گذاشته بودیم، هر کس شهید شد، از آن طرف خبر بیاورد. خوابش را دیدم .با التماس و قسم حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) نگهش داشتم. گفتم: جعفر! مگر قرارمان یادت رفته گفت: مهدی اینجا قیامتی است. خبرهایی است که شما ظرفیتش را ندارید.گفتم: به اندازه ظرفیت پائینم بگو. گفت: امام حسین (علیه‌السلام) وسط می‌نشیند و ما دورش حلقه زده و خاطره تعریف می‌کنیم. گفتم: چه کار کنیم که حضرت ما را هم در جمع شهدا راه دهد؟ گفت: «همه چیز دست امام حسین (علیه‌السلام) است. بروید دامن او را بچسبید. وقتی پرونده‌ای می‌آید، اگر امام حسین (علیه‌السلام) آن را بپسندد، امضائی سبز پای آن زده، آنگاه او شهید می‌شود.» برگرفته از کتاب: خط عاشقی جلد یک به روایت مداح اهل بیت حاج مهدی سلحشور 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
🔸ما تا انقلاب مهدی (عج) در جبهه میمانیم با آقای بشنیجی دوست بودم و عادت داشتم داداش اکبر صدایش کنم. یه روز بهش گفتم: داداش اکبر! شما فرمانده هستید؛ نباید حداقل یه خانه برا خودتون درست کنید؟ خندید و گفت: می‌سازم... بعد از یه مدت بعد از جبهه عکسی رو برام فرستاد که کنار خاکریز یه کلنگ روی دوشش بود... یه نامه‌ هم همراه عکس فرستاد که توش نوشته بود: من دارم خونه می‌سازم؛ خونه‌ی من اینجاست؛ توی جبهه... علی‌اکبر خیلی تاکید داشت به حضور خودش و دیگران توی جبهه. یه بار به یکی از اقوام نزدیکش گفت: اگه من رو از جبهه رفتن منع کنی، باهات قطع ارتباط می‌کنم. می‌گفت: ما تا انقلاب مهدی (عج) توی جبهه می‌مونیم... 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
27.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشک های چشمانش میگفت او نیامده که برگردد به روایت حاج ابراهیم شفیعی 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
حاج حسین خرازی فوق‌العاده با قرآن مأنوس بود و ادبیات قرآنی داشت، اوقات شهید خرازی بیشتر با افرادی سپری می‌شد که سررشته قرآنی داشتند. شهید خرازی بسیار خوش اخلاق بود و هرگاه نام کوچک کسی را نمی‌دانست آن را " آقای گل" صدا می‌زد و تکه کلامش گل بود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
تا کشتیِ انقلاب‌سربازانی جانفدای اسلام دارد، هرگز به گِل نخواهد نشست ... 📸 قهرمانان گروهان شهید رجایی گردان زهیر لشکر۱۰ سیدالشهدا (ع) آموزش آبی- خاکی در اردوگاه ام‌النوشه قبل از عملیات والفجر هشت ۱۳۶۴ 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
باید خاکریزهای جنگ را بکشانیم به شهر! یعنی نسل جدید را با شهدا آشنا کنیم؛ در نتیجه جامعه بیمه می شود و یار برای امام زمان "عجل الله تعالی في فرجه الشریف" تربیت می شود..... 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
باز هم مثل شبهای قبل. نیمه شب که از خواب بیدار شدم، دوباره دیدم که ابراهیم روی زمین خوابیده! با اینکه رختخواب برایش پهن کرده بودیم، اما آخر شب، وقتی از مسجد آمد، دوباره روی فرش خوابید. صدایش کردم و گفتم: داداش جون، هوا سرده، یخ می کنی. چرا روی رختخواب نمی خوابی؟ گفت: خوبه، احتیاجی نیست. وقتی دوباره اصرار کردم گفت: رفقای من الان تو جبهه‌ی گیلان غرب، توی سرما و سختی هستند. من هم باید کمی حال اونها رو درک کنم. 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
24.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از طرف من به جوانان بگویید: چشم شهدا به شما دوخته است... فرازی از وصیت نامه شهید حاج ابراهیم همت سردار خیبر 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
بهش گفتم:«این لبنیاتیه که کارش خوب بود، مزد هم که زیاد میداد!» سرش را تکان داد، گفت: این یکی باز از او سبزی فروشه بدتره. کم فروشی می کنه، توی کارش غش داره، جنس بد رو قاطی جنس خوب می کنه و به قیمت بالاتر می فروشه، تازه همینم سبکتر می کشه. از همه بدترش اینه که می خواد منم لنگه خودش باشم! 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
هواپیماهای عراقی به‌طور کامل منطقه را بمباران کردند. نتیجه این حمله وحشتناک، تعداد زیادی شهید و مجروح بود. اکبر زجاجی همان موقع رسید؛ حاج همت در میان این صحنه‌های دلخراش، بالای سر یک شهید نشست؛ شهیدی که سر در بدن نداشت. حاج همت دستش را روی سینه شهید گذاشت و چیزی زیر لب زمزمه کرد. وقتی اکبر رسید، حاج همت خطاب به اکبر گفت: “چقدر خوبه آدم، این شکلی به دیدن ارباب بره.” اکبر دو روز بعد شهید شد. همه فکر می‌کردند حاج همت از این موضوع خبر ندارد، اما خبر داشت و به روی کسی نمی‌آورد. به روایت حاج جعفر جهروتی زاده 🔸 @khaledin_com 🔸 .╰━━━━🌹🌹━━━━╯.