🌺خالـــــه قـــــزی🌺
#خالهقزی736 ناباور به دهنش نگاه کردم، میخواستم مطمئن بشم که واقعا این جمله از دهن گیسو بیرون اومده
#خالهقزی737
_ هیچی آقا، من داشتم فیلمبرداری میکردم که یهو برگشتم سمتت و دیدم جا تره و بچه نیست!
هرچی دنبالت گشتم پیدات نکردم اما کاری هم نمیتونستم بکنم چون دوربین دستم بود و لحظه ی حساسی هم بود و نمیشد فیلم نگیرم
با ذوق و هیجان دستاش رو به هم کوبید و ادامه داد:
_ خلاصه که داشتم با اعصابِ سگ شده فیلم میگرفتم که عاقد از عروس بله رو گرفت و بعد از دوماد پرسید اما دومادِ ما درکمال ناباوری جلوی اون همه آدم و عاقد و من، به جای اینکه بگه " بله " گفت "نه"!
ناباور سرم رو تکون دادم و زیرلب گفتم:
_ باورم نمیشه
_ منم اولش باورم نمیشد! فکر میکردم دوربین مخفیه یا دارن مسخره بازی درمیارن اما اگه بگم بعدش چیشد دیگه اصلا باورت نمیشه
_ مگه چیشد؟
_ وقتی آرش گفت نه، یه همهمه ی خیلی بدی توی تالار پیچید و حتی نزدیک بود دعوا بشه، تازه نسیم هم پاشد یکی زد تو گوش آرش و به گریه افتاد اما آرش بی توجه به اون و بقیه، یه فلشی رو به دی جی داد و ازش خواست اونو تو مانیتور پخش کنه
با کنجکاوی نگاهش کردم و گفتم:
_ خب توی اون فلش چی بود؟
_ یه فیلم خیلی خفن
_ فیلم سینمایی؟
غش غش خندید و با دست زد تو سرم و گفت:
_ خیلی خری سارا، خیلی یعنی
_ خفه شو، خب خودت میگی فیلم
_ آخه احمق! آرش چرا باید تو اون هول و وَلا فیلم سینمایی پخش کنه؟ واقعا چرا؟
گیج شونه هام رو بالا انداختم و گفتم:
_ نمیدونم
_ یه فیلم از نسیم پخش کرد
_ چه فیلمی؟
_ نسیم با یه مرد دیگه داخل یه خونه بودن و نسیم نشسته بود روی پاهای اون مَرده و داشتن همدیگه رو میبوسیدن
چشمام از حدقه بیرون زد و ناخودآگاه با صدای بلند گفتم:
_ چی؟!
_ آروم گوشمو کر کردی
_ واقعا اینو تو تالار نشون دادن؟
_ آره
_ خب...خب بعدش چیشد؟
_ هیچی بعدش آرش یه سیلی به نسیم زد و گفت اینم جوابِ سیلیِ ناحقِ چند لحظه پیشت...