eitaa logo
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
12.2هزار دنبال‌کننده
320 عکس
222 ویدیو
0 فایل
رمان آنلاین خاله قزی هر روز ۱ پارت به جز جمعه ها به قلم شبنم کرمی چند پارت بخون بعد اگه تونستی لفت بده تبلیغات 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
#خاله‌قزی772 با بغض دست آرش رو توی دستم گرفتم و گفتم: _ اگه زخمش سطحیه پس چرا بیهوش شده؟ _ چون خون
جوابی بهش ندادم و به آرش خیره شدم؛ چشمای بسته اش منو میترسوند! کاش بیدار بود و خیالم رو راحت میکرد... کاش بیدار بود و خودش بهم میگفت که حالش خوبه و قرار نیست اتفاق بدی براش بیفته... با باز شدن درهای آمبولانس از فکر بیرون اومدم و سریع بلند شدم؛ اونا آرش رو روی یه تخت چرخ دار گذاشتن و سریع رفتن داخل و منم پشت سرشون رفتم. آرش رو بردن داخل یه اتاق و وقتی من خواستم پشت سرشون برم داخل، یکی از پرستارها جلوم رو گرفت و گفت: _ شما نیا داخل عزیزم، برو تو اتاق روبرویی تا بیام بهت رسیدگی کنم با نگرانی از بین در نیمه باز نگاهی به داخل انداختم و گفتم: _ من خوبم _ برو داخل اون اتاق تا من بیام بی توجه به حرفش، گفتم: _ آرش خوب میشه؟ _ آرش کیه؟ _ همونی که بردنش داخل _ خوب میشه عزیزم، نگران نباش و برو تو اون اتاق حرفش که تموم شد در اتاق رو بست و به طرف انتهای سالن رفت؛ منم همونجا ایستادم و به دیوار تکیه دادم. _ سارا؟ صدای گیسو رو که شنیدم تکیه ام رو از دیوار گرفتم و به طرفش رفتم؛ محکم بغلش کردم و با بغض گفتم: _ گیسو اگه بلایی سرش بیاد چیکار کنم؟ گیسو منو از خودش جدا کرد و با لبخندی که کاملا مشخص بود الکی و زوریه، گفت: _ من مطمئنم چیزیش نمیشه، تو نگران نباش اون خوب میشه، خیلی زود هم خوب میشه _ قول میدی که خوب بشه؟ _ قول _ وای گیسو اون بخاطر من چاقو خورد، اگه چیزیش بشه...اگه اتفاقی براش بیفته من میمیرم، بخدا که میمیرم اخماش رو تو هم کشید و گفت: _ خفه شو زبونتو گاز بگیر، گفتم چیزیش نمیشه _ خدا کنه همینطور که تو میگی باشه _ دقیقا همینطوریه که من میگم