eitaa logo
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
16.7هزار دنبال‌کننده
237 عکس
109 ویدیو
0 فایل
رمان آنلاین خاله قزی هر روز ۱ پارت به جز جمعه ها به قلم شبنم کرمی چند پارت بخون بعد اگه تونستی لفت بده تبلیغات 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
#خاله‌قزی780 با لبخند مرموزی نگاهم کرد و گفت: _ حالا گیریم که من چرت و پرت گفتم، تو چرا ناراحت میش
چپ چپ نگاهش کردم و ادامه دادم: _ درضمن تو خودتم داشتی گریه میکردی پس منم باید بیام بگم حتما تو هم عاشقشی که حالت اینطوری بود؟! چشمکی زد و با خنده گفت: _ عه لو رفتم؟ نمیخواستم تو بفهمی _ خفه شو _ ببین ساراخانم هرکی رو میخوای خرکنی بکن اما منو نمیتونی خر کنی! تو یادت رفت چه حرفایی زدی؟ انقدر زود فراموش کردی؟ کی بود میگف خدایا جون منو بگیر ولی آرش خوب بشه؟ کی بود میگفت اگه اون چیزیش بشه من میمیرم؟! هان کی بود؟ اگه یه پسر غریبه تو خیابون از ما دفاع کرده بود این حرفارو میزدی؟ معلومه که نه! پس الکی منو سیاه نکن که من خودم ذغال فروشم! نگاهم رو ازش گرفتم و چیزی نگفتم، یعنی چیزی برای گفتن نداشتم گیسو منو خوب میشناخت و نمیتونستم گولش بزنم پس ترجیح دادم دیگه چیزی نگم که بدترش نکنم! _ چیه ساکت شدی؟ زبونت بریده شد؟ _ خفه شو گیسو _ باشه خفه میشم فقط قبلش بگو کِی بهم شیرینی میدی _ شیرینیِ چی؟ _ بازگشتت به آغوش اون لندهور آرش رو نمیدونم چرا اما بغض بدی گلوم رو گرفت، اعصابم به هم ریخت و یهو با خشم زیاد رو کردم به گیسو و گفتم: _ شاید من اونو هنوز دوست داشته باشم، شاید هنوز بهش فکر کنم، شاید دیگه تا آخر عمرم نتونم به هیچ چیز و هیچکس جز اون فکر کنم اما من اینو میدونم که دیگه به هیچ وجه اونو نمیخوام و نمیتونم کنارش باشم... من دیگه از این مطمئنم که نمیتونم با اون ادامه بدم چون هرلحظه صحنه های عاشقانه اش با نسیم جلوی چشممه... چون وقتی به این فکر میکنم که تو این یکسال چیکارا با نسیم کرده دلم آتیش میگیره؛ رفتارایی که باهام داشت به کنار... تمام تحقیرا، تمام خورد شدنام، تمام ازت متنفرم هایی که بهم گفته، همش به کنار اما من نمیتونم فراموش کنم که اون یکسال کنار نسیم بودن رو به کنارِ من بودن ترجیح داد گیسو!