eitaa logo
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
16.7هزار دنبال‌کننده
237 عکس
109 ویدیو
0 فایل
رمان آنلاین خاله قزی هر روز ۱ پارت به جز جمعه ها به قلم شبنم کرمی چند پارت بخون بعد اگه تونستی لفت بده تبلیغات 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
#خاله‌قزی797 _ یعنی چی؟ چطور میشه یکی رو دوست داشته باشی اما اونو نخوایی؟ به پهلو خوابیدم و نگاهش
دهنش رو باز کرد تا چیزی بگه که سریع گفتم: _ بسه دیگه، بحثش رو ببند دیگه نمیخوام درموردش حرفی بزنم یا بشنوم _ خب باشه هرچی تو بگی _ آفرین حالا هم پاشو برو رو تخت خودت که میخوام بخوابم، بدجور خسته و لهم دستاش رو سریع دور کمرم حلقه کرد و گفت: _ من میخوام امشب تو بغلت بخوابم _ بیخود، خرسِ گنده خجالت بکش _ همین که گفتم _ دونفر روی تخت یه نفره بخوابیم؟ _ اوهوم _ نخیر پاشو...پاشو ببینم برو سرجات بخواب من اینطوری راحت نیستم و احساس خفگی دارم با شیطنت نگاهم کرد و آروم گفت: _ خب فکر کن من شوهرتم، به اونم میخواستی بگی بره یجا دیگه بخوابه؟ _ سارگل بی حیا شدیا _ بودم رو نمیکردم نیشگونی از بازوش گرفتم و با اخم گفتم: _ پاشو برو سرجات بچه پررو _ نمیرم نمیرم نمیرم _ آخه اینجوری جامون خیلی تنگه، حتی نمیتونیم غلت بزنیم _ خب پس بیا رو زمین بخوابیم، من امشب میخوام بغل تو بخوابم با حرص خندیدم و گفتم: _ گیر میدی ول نمیکنیا _ میشناسیم که _ بچه هم که بودی همینکارو میکردی _ یادته؟ همش شبا تو بغلت میخوابیدم _ آره، انقدری که تو بغل من خوابیدی، تو بغل مامان نخوابیدی _ تو حق مادری به گردنم داری پس _ پس چی فکر کردی؟ لبخند شیطنت آمیزی زد و با نیش باز گفت: _ فقط شیر بهم ندادی وگرنه یه پا مامان بودی برام از روی تخت هلش دادم و گفتم: _ تو دیگه خیلی پررو شدیا سارگل، یکی میزنم تو دهنت که نفهمی از کجا خوردیا با کمر افتاد کف اتاق و غش غش خندید... _ زهرمار، نخند پرروی بی حیا