eitaa logo
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
12.2هزار دنبال‌کننده
321 عکس
222 ویدیو
0 فایل
رمان آنلاین خاله قزی هر روز ۱ پارت به جز جمعه ها به قلم شبنم کرمی چند پارت بخون بعد اگه تونستی لفت بده تبلیغات 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
#خاله‌قزی800 انقدر به صفحه ی گوشیم نگاه کردم تا بالاخره تماس قطع شد. گوشیم رو روی سایلنت گذاشتم و ر
توی سکوت موبایل رو کنار گوشم گذاشتم و منتظر موندم تا حرف بزنه..‌. _ الو دخترم؟ ساراجان؟ بغض گلوم رو قورت دادم و آروم گفتم: _ سلام _ سلام عزیزم خوبی؟ _ ممنونم _ دخترم تو کجایی؟ چی به سر آرشم اومده؟ نفسم توی سینه حبس شد! چه بلایی سر آرش اومده بود که آمنه جون اینجوری میگفت؟! _ چی‌‌...چیشده مگه؟ _ مگه تو خبر نداری؟ پس آرش گفت دیشب پیش تو بوده _ از چی خبر ندارم؟ _ از اینکه آرش بیمارستانه _ اونو میدونم _ خب منم همینو دارم میپرسم دیگه _ هنوزم بیمارستانه؟ _ آره ولی دکتر گفته تا ظهر مرخص میشه نفس عمیقی کشیدم و زیرلب گفتم: _ خداروشکر _ آره دخترم خداروشکر الان حالش خوبه وگرنه مگه من اینطوری راحت حرف میزدم؟ حالا فقط میخوام بدونم چیشده؟ _ خودش نگفته بهتون؟ _ نه فقط میگه یکی داشته تورو اذیت میکرده و اون این بلا رو سرش آورده با ناراحتی پتو رو توی دستم مچاله کردم و گفتم: _ درست میگه _ خب؟ من میخوام کامل برام توضیح بدی که چیشده و چه اتفاقی افتاده؛ میتونی الان بیایی بیمارستان؟ البته نه نیا، عصر بیا خونمون اونجا حرف بزنیم از لحن حرف زدنش کاملا مشخص بود که آرش ازش خواسته این حرفارو بزنه وگرنه آخه من پاشم برم اونجا چیو تعریف کنم؟ خود آرش بهش گفته دیگه! خدایا صدهزار مرتبه شکرت که حالش خوبه و قراره مرخص بشه هرچند که هنوزم دلم خونه دلم میخواد واضح بپرسم که حالش خوب شده یا نه... درد داره یا نه... زخمش درچه حد عمیق بوده... آسیبی به جای دیگه ای از بدنش وارد نشده باشه... اما! اما حیف که نمیتونم و نمیخوام که ابراز نگرانی کنم و مجبورم حرفام رو توی گلوی پر از بغضم خفه میشم!