eitaa logo
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
12.3هزار دنبال‌کننده
319 عکس
222 ویدیو
0 فایل
رمان آنلاین خاله قزی هر روز ۱ پارت به جز جمعه ها به قلم شبنم کرمی چند پارت بخون بعد اگه تونستی لفت بده تبلیغات 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
#خاله‌قزی842 گیسو روی تختش دراز کشید و گفت: _ خب پس منم بازم میخوابم تا شب سرحال باشم چشمای نیمه
اخماش رو توی هم کشید و گفت: _ کجا؟ _ آتلیه کلی کار داریم _ وا! تو که صبح میگفتی کارامون جلوئه _ من صبح داشتم از شدت کم خوابی میمردم و هیچی حالیم نبود اما الان که حالیمه، میدونم که کلی کار هست _ خب پس بیا بریم اول ناهار بخوریم و بعد با هم بریم سرم رو بالا انداختم و گفتم: _ نه دیگه تو کجا بیایی؟ چندساعت دیگه باید حاضر بشی و بری، من خودم میرم یکم کارارو جلو میندازم _ تو نمیایی امشب؟ _ نه دیگه گیسو، من واقعا امشب جام نیست _ خب باشه، پس بشین تا واست ناهار بیارم بعد برو _ نمیخوام بخدا _ خفه شو، بشین الان سه سوته میارم خیلی گشنه ام بود و همین باعث شد بیشتر از این اصرار نکنم؛ اونم سریع پاشد و از اتاق بیرون رفتم. یکم بعد غذارو آورد و دوتایی نشستیم با هم خوردیم غذا ماکارونی بود و اتفاقا خیلی هم خوشمزه شده بود _ نامادریت پخته اینارو؟ _ نه بابا دلت خوشه؟ اون یکم کتلت برا خودش پخت و نشست خورد و یک دونه هم اضافه نذاشت، اینارو خودم پختم _ پس چرا دوباره حالش خراب شد؟ _ نمیدونم والا، بذار ببینم شب خونه علی اینا چطور رفتار میکنه _ حالا باز اونجا میشه فرشته ی مهربون پقی زد زیر خنده و گفت: _ آره والا، حالا خونواده علی با خودشون میگن گیسو چه نامادری خوب و مهربونی داره، نمیدونن چه مادر فولاد زره و ظالمی داریم که خندیدم و یه قاشق دیگه از غذام رو خوردم و گفتم: _ خوشمزه شده ها، باریکلا _ فکر کردی من مثل خودت بی هنرم؟ _ خفه شو پررو نشو _ حسود خانم، خیلی دوست داشتی مثل من کدبانو باشی و دستپخت به این خوبی داشته باشی؟ _ زارت _ خوشبحال علی والا _ به نظرم که داره خودشو بدبخت میکنه و خبر نداره _ گمشو ببینم، اون خوشبخت ترین آدم دنیاست خندیدم و چیزی نگفتم، اونم دیگه چیزی نگفت و در سکوت غذامون رو خوردیم...