eitaa logo
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
16.7هزار دنبال‌کننده
213 عکس
90 ویدیو
0 فایل
رمان آنلاین خاله قزی هر روز ۱ پارت به جز جمعه ها به قلم شبنم کرمی چند پارت بخون بعد اگه تونستی لفت بده تبلیغات 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
#خاله‌قزی853 یاد اولین روزی که اومدم اینجا افتادم؛ اون زمان چقدر ناراحت و غمگین بودم و اصلا دلم نمی
_ مگه میشه به من فکر نکنی؟ تو داشتی با من ازدواج میکردی آرش، چرا سعی داری گولم بزنی؟! صدای پوزخند آرش انقدر بلند و غلیظ بود که تا اینجا هم اومد... _ دقیقا برعکس! تو سعی داری خودتو گول بزنی احمق! من اگه تورو میخواستم یکسال پیش وقتی با سارا به مشکل خوردم که ول نمیکردم برم اونور که! میموندم پیش تو...میموندم با تو... اما نموندم و رفتم و این یعنی تو توی زندگی من هیچ جایی نداری اونور؟ منظور آرش از اونور چیه؟ یعنی کجا رفته؟ _ ولی وقتی برگشتی اومدی سراغم _ تو اومدی سراغ من، فراموشی گرفتی؟ _ خب آره من اومدم ولی تو هم پسم نزدی _ پس نزدننت فقط یه دلیل داشت و بس! نه از روی عشق بود... نه از روی علاقه و نه از روی احساس؛ فقط و فقط بخاطر این بود که سعی داشتم خودم رو آروم کنم، میخواستم به خودم بفهمونم که سارا رو نمیخوام، میخواستم به خودم بقبولونم که هیچ حسی به سارا ندارم و توی زندگیم جایگاهی نداره برای همین تورو پس نزدم و قبولت کردم اما نشد! با کلافگی دستی به موهاش کشید و ادامه داد: _ هروقت تو پیشم بودی، من چهره ی سارا رو بجای تو میدیدم... هروقت کنارم بودی، من فقط تو فکر سارا بودم... هروقت تو حرف میزدی، من حرف زدن اونو تجسم میکردم... هرجا تو بودی من اصلا تورو نمیدیدم و فقط و فقط اون جلوی چشمام بود! من از خیلی وقت پیش میدونستم که تو با اون پسر تو رابطه ای اما پشیزی برام ارزش نداشت و هیچ اهمیتی نمیدادم تا اینکه اون نقشه افتاد تو سرم... صداش پر شد از بغض و غم... _ منِ احمق فکر میکردم سارا دوستم نداره و گفتم اون مراسم رو بگیرم که هم تو فکر نکنی خیلی زرنگی و منو احمق فرض نکنی و هم یکم سارا رو بچزونم و طعم تلخ اینکه عشقتو با یکی دیگه ببینی رو بهش بچشونم اما نمیدونستم با اینکار چقدر اونو اذیت میکنم...