eitaa logo
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
16.7هزار دنبال‌کننده
213 عکس
91 ویدیو
0 فایل
رمان آنلاین خاله قزی هر روز ۱ پارت به جز جمعه ها به قلم شبنم کرمی چند پارت بخون بعد اگه تونستی لفت بده تبلیغات 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
#خاله‌قزی863 _ یعنی چی که نمیتونی و نمیشه؟ یعنی ما نباید بدونیم دخترمون داره چیکار میکنه؟ صدای مام
با عصبانیت نفس عمیقی کشیدم و با لحنی که به شدت سعی داشتم کنترلش کنم، گفتم: _ مگه همه ی آدما باید حتما ازدواج کنن؟ مگه همه حتما باید یه راه رو برن؟ یعنی نمیشه یه دختر برای خودش تنها و مستقل زندگی کنه؟ مستقل بودن یه دختر یعنی پوسیدنش؟! با تاسف نگاهم کرد و گفت: _ وقتی همسن من شدی، وقتی محتاج شدی نمیخوای دوتا بچه دور و برت باشن؟ عصای دستت باشن؟ یه مردی باشه که دلت به بودنش خوش باشه؟ با حرص توی چشماش زل زدم و گفتم: _ نه نمیخوام، نمیخوام، نمیخوام _ تو بیخود میکنی، تو هنوز بچه ای نمیفهمی تنها بودن تو این سن چقدر سخته _ واقعا؟ خب پس اگه هنوز بچه ام و نمیفهمم، قطعا صلاحیت ازدواج کردن رو ندارم _ چه ربطی داره؟ _ خیلی ربط داره مامان با لجبازی سرش رو تکون داد و گفت: _ ببین سارا، بخاطر لجبازی های تو اون خواستگار قبلی رو ردش کردیم اما دیروز یه خواستگار جدید برات اومده که این یکی رو اگه آسمون به زمین بیاد هم کنسل نمیکنم، پس دختر خوبی باش و انقدر من و بابات رو حرص نده تمام وجودم پر شد از حرص و خشم و بغض و عصبانیت! حتی چندروز خونه نیومدنم هم باعث نشده بود که مامان پشیمون بشه و سعی کنه بیخیال این قضیه بشه یه خواستگار رو رد کرده و یکی دیگه پیدا کرده! یه قدم جلو رفتم و فاصله ام رو با مامان کوتاه کردم، با چشمای به خون نشسته زل زدم تو چشماش و گفتم: _ هزارتا خواستگار دیگه هم بیاری یا به قول خودت آسمون رو هم که به زمین بیاری، من راضی به ازدواج با هیچکس، تاکید میکنم با هیچکس، نمیشم! کتکم بزنید... فحشم بدید... زندانیم کنید... منو بُکُشید هم حاضر نمیشم! یعنی حاضرم بمیرم اما ازدواج نکنم، من مُردن رو به ازدواج ترجیح میدم، خب؟ امیدوارم متوجه جدی بودن ماجرا شده باشی و دیگه... مامان با عصبانیت پرید وسط و حرفم و داد بلندی کشید و گفت: _ عاقت میکنم