🌺خالـــــه قـــــزی🌺
#خالهقزی938 با عصبانیت گفتم: _ نه لباسای چرک و کثیف رو انداختم تو کمد! _ خب حالا وحشی نخوری منو _
#خالهقزی939
گیسو پاشد روی تخت نشست و گفت:
_ سارا میدونی مشکل تو چیه؟
_ مشکلم چیه؟
_ اینو قبلا هم بهت گفتم، تو خیلی حق بجانبی و اصلا خودت رو مقصر نمیدونی! درسته آرش با تو خیلی بد رفتار کرد اما مقصر اون رفتار بدش تو بودی!
لطفا خودت رو جای اون بذار، فکر کن اونو با یه دختر اونم کی؟ نامزد سابقش ببینی و بفهمی که چندبار بهت دروغ گفته و حتی بدون اینکه به تو اطلاع بده رفته بیمارستان دیدن عشق سابقش، تو چه حسی بهت دست میده؟! ناراحت نمیشی؟ عصبی نمیشی؟ احساس نمیکنی بهت خیانت شده؟ سعی نمیکنی اونو از زندگیت بیرون کنی
سرم رو پایین انداختم و آروم گفتم:
_ منم این حس رو تجربه کردم، منم توی باغ اونو با نسیم دیدم
_ این دوتا اصلا با هم قابل مقایسه نیست سارا! اون موقع تو و آرش هیچ تعهدی به هم نداشتید و آرش هیچ خیانتی به تو نکرد و فقط کارش زشت و اذیت کننده بود! ولی کار تو زمانی اتفاق افتاده که شما به هم تعهد داشتید و توی رابطه بودید عزیزِ من
حرفاش درست بود، من به حدی توی این یکسال سختی کشیده بودم و روزهای بدی رو گذرونده بودم که آرش رو مقصر همه ی اینا میدونستم
انگار که کور شده بودم نسبت به اشتباهات خودم... انگار که فراموشی گرفته بودم!
_ درسته که آرش هم چون عاشقت بود باید بهت یه فرصت دیگه میداد؛ درسته که باید سعی میکرد دوباره بهت اعتماد کنه اما ببین چقدر شکسته شده که نتونسته ببخشتت
حالا تو لطفا بجای اون ببخش و یه شانس دوباره به جفتتون بده
قطره اشک مزاحمی که از گوشه ی چشمم پایین افتاد رو پاک کردم و گفتم:
_ حق با توئه!
نفس راحتی کشید و گفت:
_ وای بالاخره از لجبازی دست کشیدی و قبول کردی
_ حق با توئه، من باعث شدم که رابطه مون خراب بشه، من همه چیز رو خراب کردم اما اون یکساله کنار نسیمه، اون تک تک روزها و شبهاش رو با نسیم گذرونده و فکر کردن به این موضوع من رو نابود میکنه!