eitaa logo
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
12.2هزار دنبال‌کننده
319 عکس
216 ویدیو
0 فایل
رمان آنلاین خاله قزی هر روز ۱ پارت به جز جمعه ها به قلم شبنم کرمی چند پارت بخون بعد اگه تونستی لفت بده تبلیغات 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
#خاله‌قزی940 این حرف رو که زدم با تردید نگاهم کرد، احساس میکردم حرفایی داره که هرلحظه هی میخواد به
_ خفه شو! برا تو من مهم ترم یا آرش؟ _ هیچکدومتون، جفتتون برید بمیرید راحت بشم از دستتون _ باشه حالا تو تعریف کن بعد یکاریش میکنیم گوشیش رو روی میز کنارتخت گذاشت و گفت: _ یکسال پیش وقتی که آرش با تو قطع رابطه میکنه، پدر و مادرش بخاطر مشکلاتی که با هم داشتن از هم طلاق میگیرن و هرکدومشون میرن یه شهر دیگه آرش هم که تنها میشه، نسیم میاد سمتش و سعی میکنه بهش نزدیک بشه اما اون که از طرف تو شکست خورده بوده به شدت حالش بده و با نسیم دعوای بدی میکنه و اون رو از خودش دور میکنه اینطور که خودش تعریف میکرد یکماه هرشب تا صبح در خونه ی شما توی ماشینش مینشسته و صبحا هم میرفته تا شب خودش رو توی خونشون زندانی میکرده بعد از یکماه وقتی میبینه حال روحی خیلی خرابی داره و از طرفی دلش برای تو تنگ شده و از طرف دیگه نمیخواسته که دوباره با تو ارتباط بگیره، یه تصمیم مهم میگیره میگفت داشته از دوری تو دق میکرده اما خیانت و دروغ و پنهان کاری براش غیرقابل بخشش بوده میگفت هردفعه که میخواسته بیاد سمتت به این فکر میکرده که نمیتونه با شک زندگی کنه و بیخیال میشده خلاصه که تصمیم مهمی میگیره و اونم چیزی نیست جز مهاجرت به یه کشور دیگه! با چشمای درشت شده نگاهش کردم و گفتم: _ اون میخواسته بره یه کشور دیگه؟ برای همیشه؟ _ بله و رفته _ برای همیشه؟ برگشت با تاسف نگاهم کرد و گفت: _ حالت خوبه؟ ابله اگه برای همیشه رفته پس این کیه اومده خواستگاریت؟ داداش دوقلوشه؟ گیج سرم رو تکون دادم و گفتم: _ آخه خودت گفتی _ خب عزیزم تصمیمش رو داشته اما کامل عملیش نکرده دیگه _ یعنی چی؟ _ یعنی دو دقیقه زبون به دهن بگیر تا زر بزنم دهنم رو بستم و دیگه چیزی نگفتم، اونم ادامه داد: _ آرش اون زمان به آمریکا مهاجرت کرده، به قصد همیشه رفته اما نتونسته...