عنوان نشریه نیوزویک برای #میکی_برگمن:
«افسر چترباز سابق ارتش اسراییل»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید یادتون بیاد؛
یه زمانی یه رئیس جمهور داشتیم مثل شهید #رجائی که بیخود قُمپز در نمیکرد که من #زبان_دنیا رو بلدم، بلدم؛
میاومد مؤدب و متواضع جلوی یه مرجع دینی مثل آیت الله مرعشی مینشست تا بهش #درس_روابط_بینالملل بده.
بعدش هم با یه نان و پنیر ساده ازش پذیرایی میشد.😍
به نان و
چه به جان و
چه به آن...
زندگی صحنهی بی تابی ماست...
زندگی میگذرد...
زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد
زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد
زندگی گاه به ناز است و جهانت بدهد
چه به راز و
چه به ساز و
چه به ناز...
زندگی لحظه بیداری ماست...
زندگی میگذرد...
تولد عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها و شب یلدا مبارک
ل ۸۸ به رحمت خدا رفت در سرداب امام زاده با احترام دفن شده ،خانه و خودرو و تمام امکانات برای ایشان حفظ کرده بودند تا مبادا شیخ احساس بدی کند ولی فایده ای نداشت نجواهای شیطانی فرزند ناخلف و حلقه مشاورین منحرف را با هیچ چیز نمی شد جبران کرد .
امروز وقتی فیلم سقوط شیخ را از آن ارتفاع به این مقام پست دیدم احساس کردم او دیگر حاج آقا امجد نیست هر چه به صورتش نگاه کردم کمترین اثری از نورانیت آن شبهای قدر ندیدم و چقدر چهره اش درس آموز شده .داستان امجد داستان تکراری تاریخ است. داستانی عبرت آموز از انحراف یک عالم که تسلیم مشاوران وفرزندمنحرف خود شده البته راه توبه باز است شاید شبی شیخ راهی مسجد شود و توبه نصوح کند ولی با دلهایی که منحرفشان کرد چه می کند. فساد و انحراف علما را جبران کردن سخت و دشوار است خدا عاقبت همه ما را بخیر کند.
ارتفاع پست
با چشمی پراز اشک باید خواند..
امان از عاقبت بخیری..
خدایا بهمون رحم کن..
سالها برای درس آموزی از حاج آقای امجد پای منبرش نشستیم و چقدردر لیالی قدر بااو گریستیم.تهران بدون حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی ،آیت الله خوشوقت ، آیت الله حق شناس ،استاد فاطمی نیا و حاج آقای امجد برایمان قابل تحمل نبود وهر کدام به نوعی جانی دوباره به روح خسته مان می داند تا سال ۸۸ سال که فتنه فرا رسید غبار همه جا را گرفته بود و فقط با خورشید ولایت می شد راه را پیدا کرد نور ستاره ها کفایت روشنایی راه برای خودشان را هم نمی داد. ولی امام امت درخشان تر از دیروز و با صلابت تر از همیشه بود و نوبت نخبگان و علما بود که به این شک و تردید ها پایان دهند علمای روشن ضمیروانقلابی به رسالت خود عمل کردند و با تمام وجود به میدان آمدند ولی برخی دیگر باسکوت و نجوای تردیدمردم را در فتنه رها کردند. فتنه یک امتحان بزرگ بود که همه راغربال می کرد. آن روزها محمدامجد ،مهدی هاشمی و روح الله زم جزء فعالین فتنه بودند پسران شیوخی که هر کدام به نحوی از مسیر ولایت دور افتاده بودند و برخی در حال تدارک برای ایستادن در برابر نائب امام زمان بودند .
دلمان برای استاد اخلاق می سوخت باورمان نمی شد او بر خلاف درس هایی خودش حرکت کند او یک بار همین امتحان را در مسجد کوی دانشگاه سال ۷۸با قبولی داده بود، ولی حالا اصحاب فتنه را صدیق می دانست وبرای آنهادعا می کرد.حرم امام زاده صالح که می توانست نقش مسجد کوی دانشگاه سال ۷۸ را داشته باشد شده بود پاتوق اصحاب فتنه ، والبته مردم تحمل نکردند وبا تشدیداعتراض های مردمی به شیخ مجبور به ترک این مکان مقدس شد .چه شده بود که استاد از شاگردان خود باز مانده بود چرا امجد سال ۸۸ توان تشخیص سال ۷۸ را نداشت عده ای از دلسوزان دست نکشیدند جلسات متعددی با برخی از آقایان مثل ایشان برگزار کردند ،کاشف به عمل آمد برخی از فتنه گران از جمله مهدی هاشمی برنامه ریزی ویژه ای برای بیوت آقایان ترتیب داده اند و مرتب با تزریق اطلاعات غلط ونشان دادن عکس جنازه و ضرب وشتم و درگیری و نامه نگاری های هدایت شده سعی در تحریک آنها دارند .
علت منبرهای فتنه انگیز و سکوت های طولانی تا حدی معلوم شد ،کودکان دیروز بزرگ شده بودند و پدران پیر وتسلیم فرزندان . عده ای از دلسوزان شروع کردند با برخی از آقایان ارتباط گرفتن و دادن اطلاعات واقعی البته تفاوت کار این بود که زحمت این عزیزان منحصر می شد به چند جلسه وکار حلقه های اطراف و فرزندان ناخلف شبانه روزی و مستمر بود . با شیخ امجد جلسه ای مفصل برگزار شد و آنقدر استدلال وسندآوردند تا ایشان قانع شد ولی در نهایت شیخ شرطی محالی گذاشت، او گفت اگر محمد ما را متقاعد کردید من قبول می کنم همه متعجب بودند آخر چرا شیخ تسلیم فرزند خودوحلقه اطرافیان شده شیخ دلیل متحیر کننده تری آورداو گفت من به محمد نان حلال داده ام امکان ندارد دروغ بگوید، سست بودن دلیل شیخ بر همه آشکار بود و محمد را هم همه می شناختند او از مبنا دچار انحراف بود البته حضور مداوم محمد هاشمی واظهار ارادتمندی و خاکساری و مرید ونژاد بازی او هم بی تاثیر نبود و حتی یک دهه محمد امجد و محمد هاشمی منبر می رفتند و حاج آقا شده بود پا منبری اینها.شیخ دیکتاتوری موسوی در مقابل رای اکثریت مردم را نمی دید ، ایستادن او را در برابر قانون را نمی دید، ولی خطای یک پاسبان و درجه دار را در برخورد با آشوبگران اغتشاشگران را فریاد میزد .شیخ به چشم خود می دید که خیابان ها را ضد انقلاب اشغال کرده و پشت امثال او منافقان و قاتلان هزاران انسان بی گناه پنهان شده اند ولی سکوت می کرد او در برابر تهمت تقلب به نظام اسلامی مظلوم سکوت می کرد،شیخ قدرت تشخیص خود را به به حلقه اطرافیان خود و پسرش محمد واگذار کرده بود و افکار آنها را فریاد می زد یک روز تشکیل حکومت اسلامی پیش از ظهور را رد می کرد وروز دیگر ودر رفتاری متناقض اصرار بر حضور درانتخابات مجلس خبرگان را داشت و وقتی رد صلاحیت شد مثل میر حسین بجایی اعتراض قانونی با صدور بیانیه برعلیه نظام به انحراف ادامه می داد یک روز از سیاست دوری می کرد روز دیگر حامی حسن روحانی می شد و توافق برجام را تبریک می گفت و این اواخر هم در فرانسه برای مرگ امیر ارجمند منافق پیام تسلیت صادر کرد و کنار برادر فتنه گر او بر علیه جمهوری اسلامی بیانیه صادر کرد.
ولی حرمت شیخ را نظام حفظ کرد ، با توصیه شاگردان و مریدان انقلابی شیخ و برخی از اعضا بیتش سعی شدمحمد هاشمی و محمد را از شیخ دور کنندولی محمد اورا رها نمی کرد به مالزی و فرانسه که رفت اوضاع بدتر شد اندک دسترسی های شاگردان دیروز و دلسوزان امروز او هم قطع شد وهر چند مدت یکبار پیامی از شیخ صادر می شد که مایه افسوس بیشتر می شد ولی واقعا مظلوم تر این انقلاب نداریم در همان ایام فتنه،او همچنان از عواید امام زاده بهرمند بود ، و وقتی همسر ایشان درسا