[8/19، 23:29] +98 913 188 9397: #ارباب ...
◾️صدای قدمت می آید
🖤هنگامه اوج ماتمت می آید
▪️ما در تب داغ و غم تو میسوزیم
▪️یک روز دگر محرمت می آید...
#پیشاپیش_ایام_محرم_وعزاداری سروروسالارشهیدان تسلیت_باد 🏴
#لبیک یاحسین(ع)🌹
[8/20، 10:31] +98 991 375 7720: 💠 #حدیث
قالَ الصّادقُ عليهالسّلام:
🏴 مَنْ ذُكِرْنا عِنْدَهُ فَفاضَتْ عَيْناهُ حَرَّمَ اللّهُ وَجْهَهُ عَلَى النّارِ؛
🏴 نزد هر كس كه از ما (و مظلوميت ما) ياد شود و چشمانش پر از اشك گردد، خداوند چهره اش را بر آتش حرام مى كند.
📚 بحارالانوار: ج ۴۴، ص ٢٨۵
#وقتش_رسیده_حق_غمت_را_ادا_کنیم #محرم_الحرام #هر_خانه_یک_حسینیه #دوزخ #اشک #من_ماسک_میزنم
◼️◾️▫️◾️◼️
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
[8/20، 11:12] +98 913 188 9397: خیلی قشنگه با حوصله بخونید
👌👌👌
💥داستان حضرت حبیب بن مظاهر چیست؟ وچه شدکه به اومقام ثبت زیارت زائران امام حسین علیه السلام دادند؟
زمانی که امام حسین علیه السلام کودکی خردسال بودحبیب جوانی بیست ساله بود. اوعلاقه شدیدی به امام حسین علیه السلام داشت به طوری که هرجا امام حسین علیه السلام می رفت این عشق وعلاقه او را بدنبال محبوب خودمیکشید
پدرحبیب که متوجه حال پسر شد ازاو پرسیدکه چه شده که لحظه ای ازحسین علیه السلام جدانمی شوی ؟حبیب فرمود: پدرجان من شدیدا" به حسین علیه السلام علاقه دارم واین عشق وعلاقه مراتاجایی می کشاندکه درعشق خود فنا میشوم .
مظاهرپدرحبیب روبه پسر کرد وگفت حبیب جان آیا آرزویی داری؟حبیب فرمو.: بله پدرجان. پدر گفت :
چیست؟
حبیب عرض کرد اینکه حسین علیه السلام مهمان خانه ما شود.
پدر موضوع علاقه حبیب به امام حسین علیه السلام را با مولای خودعلی علیه السلام در میان گذاشت و از ایشان دعوت کرد که روزی مهمان آنها شوند.
امام علی علیه السلام مهمانی حبیب را باجان ودل قبول کردند. روز مهمانی
فرا رسید.حال و روزحبیب وصف نشدنی بود و برای دیدن حسین علیه السلام آرام وقرارنداشت بربالای بام خانه رفت و از دور؛ آمدن حسین علیه السلام را به نظاره نشست سرانجام لحظه دیدار سر رسید از دور
حسنین علیهم السلام را به همراه پدر دید .درحالی که
سراسیمه ازبالای پشت بام پایین می آمد پای حبیب منحرف شد وازپشت بام به پایین افتاد. پدر خود را به او رساند ولی حبیب جان در بدن نداشت پدرحبیب که نمی خواست مولایش را ناراحت ببیند بدن حبیب را درگوشه ای از منزل مخفی کرد و آرامش خود را نگه داشت.
امام علی علیه السلام از اینکه حبیب به استقبال آنها نیامده بود تعجب کرد
فرمودند : مظاهر با علاقه ای که ازحبیب نسبت به حسین علیه السلام دیدم درتعجبم که چرا اورا نمی بینم ؟!
پدر عذرخواهی نمود ،گفت او مشغول کاری است.
امام علیه السلام دوباره سراغ حبیب را گرفتند وحال او راجویا شدند.
اما این بار هم پدرحبیب همان جواب راداد. امام علیه السلام اصرارکردند که حبیب را صدا بزنند در این هنگام مظاهراز آنچه برای حبیب اتفاق افتاده بود راشرح داد
امام علیه السلام فرمودند: بدن حبیب رابرای من بیاورید. بدن بی جان
حبیب را مقابل امام علیه السلام گذاشتند تا چشم امام علیه السلام به بدن حبیب افتاد اشکهای مبارکشان سرازیرشد .رو به نور دیده خود حسین علیه السلام کردند و فرمودند : پسرم این جوان به خاطرعشقی که به شما داشت جان داد.
حال خودچه کاری درمقابل این عشق انجام می دهی؟اشکهای نازنین امام حسین علیه السلام جاری شد دستهای مبارکشان را بالا بردند و از خداوند تقاضا فرمودند به احترام حسین علیه السلام ومحبت حسین علیه السلام حبیب را بار دیگر زنده کند.
دراین هنگام دعای حسین علیه السلام مستجاب شد و حبیب دوباره زنده شد.
امام علی علیه السلام روبه حبیب کردوگفت ای حبیب به خاطرعشقی که به حسین علیه السلام دارید خداوند به شما کرامت نموده و این مقام رفیع رابه شما داد که هرکس پسرم حسین را زیارت کند نام او را در دفتر زائران حسین علیه السلام ثبت خواهی کرد.
به همین جهت در زیارت حبیب این چنین گفته شده
سلام برکسی که دو بار زنده شد و دوبار از دنیا رفت.
(ای حبیب تورا به عشق حسین علیه السلام قسم میدهم که هرکس این داستان را نشردهد نام او را در دفتر زائران حسین علیه السلام ثبت کن.) اگر حال دلتان منقلب شد برای ظهور حضرت حجت عجل الله❤️ و شفای همه بیماران کرونایی وعاقبت بخیری دعا کنید .🌹
📚منابع:
#دانشنامه امام حسین(علیه السلام ) نوشته آیت الله محمدی ری شهری
#منتخب طریحی
📷 #گهواره
.
▪️رفقا سالهاست که حس کردم باید این نسل طلایی را همچون گنجی در قالب هنر استخراج کرد و برای آیندگانمان به یادگار گذاشت ...هشت سال مشغول عکاسی
از والدین شهدای لشکر ویژه ۲۵ کربلام ... از شرق استان گلوگاه ، تا غرب استان #رامسر.
در این سالها از مادران و پدران شهدای زیادی عکاسی کردم.#دلتنگی ها ، #یادگاری ها ، #اشک ها و #لبخندهای زیادی را لنز دوربینم در خودش گنجاند...
.
▪️دیروز در یکی از روستاهای #مازندران ( روستای برگه)، خدمت مادری رسیدم که
هنوز گهوارهی #شهیدش را بعد ۴۴ سال تاب میداد و برایش لالایی میخواند و اشک میریخت.خیلی برام ثبت این لحظه سخت بود..میگفت پسرم ۱۶ روز تازه رفته بود جبهه که تو فاو شهیدش کردن.۱۶ ساله هم بیشتر سن نداشت ، تو جبهه هم امدادگر بود.گفتم حاج خانم چرا بهتون میگن ام المصائب ؟
.
▪️گفت یه روزی ۴ تا مرد تو خونه م بود.شوهرم تو سانحه تصادف از دست دادم ، یک پسرم دوران کرونا ، یک پسر دیگه م تازه از سربازی برگشته بود اونم تو تصادف ، پسر اولم که رحمت بود تو منطقه شهید شد و من شدم تنهای تنها....گفتم مادر آرزوت چیه ؟ گفت به والله هیچ آرزوی توی دنیا ندارم ، جز دیدار رهبر ( سید علی خامنه ای) من فقط یک بار ببینمش ، بعدش سرم و میزارم میمیرم.
(📷📝 احمدی اتویی_
📆یکشنبه_۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ )
.
#عکاسی
#شهدای_امدادگر
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
💠 @hafttapeh
✅آیت الله حائری شیرازی
اشک و لبخند
گاهی گناه انسان با #اشک آمرزیده میشود، گاهی هم با #لبخند. بعضیها میتوانند با یک تبسّم، خودشان را پاک کنند؛ امّا از کجسلیقگی این کار را نمیکنند! نمیدانند خالق گریه، خالق خنده هم هست! «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكَىٰ». گاهی خدا یک لبخند را، به قیمت اشک میخرد. مثلاً برادر خود را در آغوش بگیر و لبخندی بزن تا گناهانت پاک شوند! مردم هم نگاه میکنند و میگویند دین اینها، دین نشاط هم هست.