eitaa logo
تبلیغ مجازی حجت الاسلام خلیلیان
82 دنبال‌کننده
57.1هزار عکس
37.1هزار ویدیو
494 فایل
تبلیغ در فضای مجازی ماه مبارک رمضان 1342 1400 ه.ش) حجت الاسلام خلیلیان آدرس کانال: @khalilian_tabligh ارتباط با ادمین: Eitaa.ir/Majid_khalilian
مشاهده در ایتا
دانلود
یک نگاه، یا یک جمله، سِره را از ناسِره تشخیص دهم، اما نتوانستم بین حضرت آقا و یک خادم فرق بگذارم. تمام نماز مغرب و مقداری از نماز عشا را در این افکار غرق بودم که روایتی از سیرۀ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به یادم آمد: «در میان اصحاب ، چنان بود که هیچ غریبه‌ای نمی‌توانست تشخیص دهد کدام رسول‌الله (صلی الله علیه و آله) است.» 📚 این بهشت ، آن بهشت ، ص۴٢-۴۴ کمی تا بهجت🌷 @behjat135 ✍ آیت الله علوی بروجردی در نقل تکان دهنده‌ای از علامه طباطبایی که خود شاهد آن بوده است، بیان می‌کند که مرحوم علامه در مجلس روضه‌ای وقتی روضه خوان شعری خاص از ایرج میراز را قرائت می‌کرده است از او می‌خواهد بیتی را تکرار کند و به شدت اشک می‌ریخته است که تا چهار بار این تکرار انجام می‌شود و سپس فرموده است:‌ ای کاش ایرج میرزا آن شعر خاص یا یک بیت آن شعر خود را که در وصف داغ حضرت علی اکبر (علیه السلام) سروده است، به من می‌داد و من المیزان را به او می‌دادم. بیت منظور نظر علامه طباطبایی این بیت بوده است: بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد آتش زدند لانۀ‌ی مرغ پریده را..! آیت الله علوی بروجردی ادامه می‌دهد: من به مرحوم علامه طباطبایی اشکال کردم که آیا ایرج میرزا را می‌شناسید؟ او هجو سرا است. علامه می‌فرماید بله می‌شناسم و کتاب شعر او را هم دارم. سپس علامه می‌فرماید مع ذلک،‌ای کاش ایرج میرزا این بیت شعرش را به من می‌داد و من المیزان را به او می‌دادم و ادامه می‌دهد: من گمان ندارم کسی که چنین بیتی را راجع به حضرت علی اکبر امام حسین (علیه السلام) سروده است، در روز قیامت حضرت سید الشهدا (علیه السلام) نسبت به این فرد بی تفاوت باشد. متن کامل شعر ایرج میرزا از این قرار است: رسمست هرکه داغ جوان دید دوستان رأفت برند حالت آن داغ دیده را یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا وان یک ز. چهره پاک کند اشک دیده را آن دیگری بر او بفشاند گلاب شهد تا تقویت شود دل محنت کشیده را یکچند دعوتش بگل و بوستان کنند تا برکنندش از دل، خار خلیده را القصه، هرکس به طریقی ز. روی مهر تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را آیا که داد تسلیت خاطر حسین. چون دید نعش ا. کبر در خون تپیده را آیا که غم گساری و اندوه بری نمود لیلای داغدیده‌ی محنت کشیده را بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد آتش زدند لانۀ‌ی مرغ پریده را..! کمی تا بهجت🌷 @behjat135 🌱 علامه طباطبایی از قول استادش آقای قاضی : 🍂 «تمام فیوضات به دست امام حسین (عليه‌السلام) می‌باشد و پیشکارش(حضرت) ابوالفضل(عليه‌السلام) است» . کمی تا بهجت🌷 @behjat135 👇👇👇 روحانی مسئول مشاوره به زندانیان محکوم ‌به اعدام در زندان رجایی شهر خاطره جالبی دارد: 🔸حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در یک کبابی مشغول کار می‌شود، ‌شبی پس از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع می‌کند و می‌رود در بالکن مغازه تا استراحت کند. درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه می‌کند و در جریان سرقت پول‌ها، صاحب مغازه به قتل می‌رسد. او متواری می‌شود؛ اما مدتی بعد، دستگیرش می‌کنند و به اینجا منتقل می‌شود. 🔸حکم قصاص جوان صادر می شود، اما اجرای آن حدود ۱۸-۱۷ سال به طول می‌انجامد؛ می‌گویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به‌ قول‌ معروف پوست‌ انداخته و اصلاح‌ شده بود. آن‌قدر تغییر کرده بود که همه زندانی‌ها قلبا دوستش داشتند. 🔸پس از این ۱۸-۱۷ سال، خانواده مقتول که آذری‌ بودند، برای اجرای حکم می‌آیند؛ همسر مقتول و سه دختر و ۷ پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمه‌چینی و شرح احوالات فعلی قاتل، از اولیای دم خواستم که از قصاص صرف‌نظر کنند. همسر مقتول گفت: " من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کرده‌ام" و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچک‌ترین برادرمان واگذار شده است. به‌هرحال برادر کوچک‌تر هم زیر بار نرفت و گفت :"اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمی‌گذرم؛ زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سال‌ها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم." 🔸به‌هرحال روی اجرای حکم مصر بود. با خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آن‌ها روبه‌رو شود، چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید، بنابراین گفتم زندانی را بیاورند. یادم هست هوا به‌شدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود؛ وقتی آمد رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو؛. او هم آرام رو به من کرد و گفت:"درخواستی ندارم." 🔸وقت کم بود و چاره دیگری نبود. مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ برادر و خواهر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند. جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آن‌ها گفت که اگر از قصاص صرف‌نظر کنند شیرش را حلالشان نمی‌کند. به‌هرحال شاگر