🏴داغ سنگینی است...
و آخر اسماعیل هم به قربانگاه رفت،
فرقی نمیکند کجا باشد.
•اسماعیل هنیه فلسطینی باشی، تهران مشهد توست،
•قاسم سلیمانی ایرانی باشی، بغداد مشهد توست،
•شیخ صالح العاروری فلسطینی باشی، بیروت مشهد توست،
•عماد مغینه لبنانی باشی، دمشق مشهد توست،
•ابوحامد افغانستانی باشی ، سوریه مشهد توست،
•عزالدین قسام سوری باشی، جنین مشهد توست.
شهادت همه جا هست؛ همه زمان و همه مکان و چه جمعاند...
☫به جمع سربازان گمنام بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3617980416C11748e2114
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ گِلِهی امام حسین علیهالسلام در خواب از یک زائر اربعینی!
#کلیپ | #استاد_شجاعی
.
♨️بریم به پزشکیان رای بدیم جنگ نشه!
فردای تحلیف جنگ شد🤔
✍پزشکیان رای آورد مبارکِ همه ما مخصوصا ظریف و روحانی!
اما چقدر گفتیم این ادعاها دروغه و رییس جمهور مجری قانون و سیاست های کلان هست، نه قانونگذار!
اینترنت و فیلترینگ و شروع جنگ و این حرفها و ادعاهایی که آقایون مردمو باهاش میترسوندن و یا وعده میدادن، در یَد اختیار یک نفر، حتی رئیس جمهور نیست و پروژه قدیمی و نخ نمای اصلاحطلبا با امید و تکیه و بر حافظه ضعیف تاریخی مردم برای رای گرفتن هست!
میگفتن ساکت شو! تخریب نکن...🙂
📌 خبر فوری سراسری
@fori_sarasari
♨️رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین محمود عباس خائن که در صهیونیست بودنش نباید شک کرد، در مراسم تشییع شهید هنیه در قطر شرکت نکرد و نماینده فرستاد اما ۲۰۱۶ شخصا در مراسم شیمون پرز، رئیس سابق رژیم صهیونیستی نه تنها شرکت کرد که گریه هم کرد!
📌 خبر فوری سراسری
@fori_sarasari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3275096289Cce99d6ef61
عضویت درکانال امام رضاع 🌹🍃👆
8.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گمان نکنید در حکومت امیرالمومنین همه در حد سلمان و ابوذر بودند
آیا با وجود برخی مدیران و فرماندهان فاسد منصوب شده امیرالمومنین و امام حسن مجتبی حکومت ایشان اسلامی بود یا نبود؟
🎙 استاد عالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻خشم امام خامنه ای عزیز کاملا مشهود است...
مهمان عزیزش را کشته اند...
#خونخواهی_هنیه_عزیز 🚩
@akhbarsiasirooz
11.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻جشن اسرائیلیهای تلاویو در پی شهادت شهید اسماعیل هنیه
.
💠 #برخورد
🔹 امام صادق علیه السلام:
هر کس تو را گرامى داشت، تو نیز او را گرامى بدار و هر کس به تو بى احترامى کرد، خودت را در مرتبه او قرار مده.
📚 میزان الحکمه/ج11
✍🏼 در برخورد با دیگران حدود خود را بشناسیم. اگرکسی به ما بی احترامی کرد، به خاطر حفظ احترام و شخصیت و #آرامش خود، از بی احترامی به او بپرهیزیم.
.حاج آقای قرائتی فرمود:
پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ،
در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست
( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید )
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟
روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!!
وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد :
در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند
از قضا نامزدم سرویس زیبا و بسیار گرانی را انتخاب کرد ،
من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت :
حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد
من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !!
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد
گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته
آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت
وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد :
آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ،
من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است
حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ،
لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!
تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید
و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!!
وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم
همانگونه که در عزای امام حسین علیه السلام بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ،
همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ،
و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده
و یک حسینی حسینی راستین بوده است .....
اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره
اگر لذت بردید به اشتراک بگذاريد!🌷🌷🌷🌷🌷🌷با ذکر صلواتی هدیه به فاطمه زهرا سلام