eitaa logo
تبلیغ مجازی حجت الاسلام خلیلیان ۲
55 دنبال‌کننده
56.3هزار عکس
36هزار ویدیو
480 فایل
تبلیغ در فضای مجازی ماه مبارک رمضان 1442 (1400 ه.ش) حجت الاسلام خلیلیان آدرس کانال اول @khalilian_tabligh آدرس کانال @khalilian_tabligh2 ارتباط با ادمین: Eitaa.ir/Majid_khalilian
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 ✍ در شهری که موش آهن می‌خورد، کلاغ هم کودک می‌برد 🔹بازرگانی به قصد سفر و تجارت راهی شهر دیگری بود و تصمیم گرفت برای اینکه در این سفر ضرری متوجه او نشود، مقداری از سرمایه خود را در شهر باقی بگذارد. 🔸بنابراین با آن مقدار سرمایه مقداری آهن خرید و آن‌ها را نزد دوست خود به امانت گذاشت چون فکر می‌کرد آهن وزنش زیاد و قیمتش کم است و کسی به فکر دزدیدن آن نمی‌افتد. 🔹پس از آنکه بازرگان از سفر بازگشت، قیمت آهن زیاد شده بود و بازرگان فکر کرد بهتر است به سراغ دوستش برود و آهن‌ها را از او پس بگیرد. 🔸اما دوست قدیمی او که به فکر خیانت افتاده بود، آهن‌ها را در جای دیگری پنهان کرده بود و زمانی که بازرگان نزد او رفت و آهن‌ها را طلب کرد، با ناراحتی گفت: دوست عزیز، من واقعاً متاسفم اما من آهن‌های تو را در گوشه‌ای از انبار نگه می‌داشتم، تا اینکه روزی برای کار دیگری به انبار رفته بودم، متوجه شدم موشی در انبار بوده که تمام آهن‌ها را خورده است. 🔹مرد بازرگان فهمید که دوستش قصد دارد او را فریب دهد، اما اندیشید حرف حسابی زدن فایده ندارد و باید با حیله‌ای او را شرمنده سازد. 🔸بنابراین گفت: بله، من هم شنیده‌ام که موش آهن دوست دارد، تقصیر من است که فکر موش را نکرده بودم. 🔹دوست بازرگان با خود فکر کرد حالا که این مرد احمق حرف مرا باور کرده، بهتر است او را برای ناهار دعوت کنم تا دوستی خود را به او ثابت کرده و تردید را از او دور کنم.  🔸بازرگان نیز دعوت دوست خائن خود را پذیرفت. 🔹اما زمانی که از خانه او خارج می‌شد، فرزند کوچک دوستش را که نزدیک خانه در حال بازی بود، بغل کرد و به خانه برد. 🔸او به همسرش سفارش کرد تا فردا از کودک به خوبی مراقبت کند و فردای آن روز برای صرف ناهار به خانه دوستش رفت. 🔹دوست خائن که از گم شدن کودک بسیار نگران و ناراحت بود، گفت: دوست عزیز، من شرمنده شما هستم اما امروز مرا معذور بدارید، چون فرزند کوچکم از دیروز گم شده و بسیار نگران و پریشان هستم. 🔸بازرگان که منتظر این سخنان بود، گفت: اما من دیروز، زمانی که به خانه می‌رفتم، فرزند شما را دیدم که کلاغی او را به منقار گرفته بود و با خود می‌برد. 🔹دوست خائن او که پریشان‌تر شده بود، فریاد زد: آخر چطور امکان دارد کلاغی که وزنش نیم‌ من نیست، کودکی را که وزنش ده من است، بلند کند و بپرد؟ مرا مسخره کرده‌ای؟ 🔸بازرگان بلافاصله پاسخ داد: تعجبی ندارد. در شهری که موش می‌تواند آهن بخورد، کلاغ هم می‌تواند کودکی را ببرد. 🔹دوست او که پی به داستان برده بود با پریشانی گفت: حق با توست. فرزندم را بیاور و آهنت را بستان، من به تو دروغ گفتم. 🔸بازرگان که دیگر ناراحت نبود، در پاسخ گفت: بله، اما این را بدان که دروغ تو از دروغ من بدتر بود زیرا من برای پس گرفتن حق خود، مجبور به دروغگویی شدم، اما تو قصد خیانت به من را داشتی. کلیه و دمنه🌸🌸☘☘🌷🌷
✨﷽✨ ✨ ﻣﻬﺮﺑﺎن ﺑﻤﺎﻥ ﺣﺘﯽﺍﮔﺮﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻗﺪﺭﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍﻧﺪﺍﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﺫﺍﺕ ﻭﺳﺮﺷﺖ ﺗﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﻮﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺟﺒﺮﺍﻥ می کند.🌸☘☘🌷🌸
صلا آب بیاد یا نه؛ کم باشه یا زیاد؛ سرد باشه یا گرم؛ به تو مربوط میشه؛ تا کدوم شیر بچرخونی؛ تا کدوم طرف بچرخونی؛ کم بچرخونی یا زیاد؛ اصلا بچرخونی یا نه؛ همه به خودت ربط داره. میخوام بگم ماجرای "رزق و روزی" یک چنین ماجرایی است. رزق ما تو آسمونه؛ به همین خاطر قرآن میگه : "فی السماء رزقکم" ولی اینکه فرو بباره یا نه؛ ویا کم بباره ویا زیاد؛ به سعی و تلاش ما بستگی داره ...🍃🌺 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌿 [11/21،‏ 10:52] ‏‪+98 912 210 4222‬‏: ✅مادر شوهر بعد از اتمام ماه عسل با تبسم به عروسش گفت : تو توانستی در عرض سی روز پسرم را ملتزم به خواندن نمازهایش کنی؛ کاری که من طی سی سال در انجام آن تلاش کردم و موفق نشدم ! و اشک در چشمانش جمع شد ... عروس جواب داد : مادر داستان سنگ و گنج را شنیده ای ؟ می گویند سنگ بزرگی راه رفت و آمد مردم را سد کرده بود، مردی تصمیم گرفت آن را بشکند و از سر راه بردارد، با پتکی سنگین نود و نه ضربه به پیکر سنگ وارد کرد و خسته شد. مردی از راه رسید و گفت : تو خسته شده ای، بگذار من کمکت کنم ... 💫مرد دوم تنها صدمین ضربه را وارد کرد و سنگ بزرگ شکست، اما ناگهان چیزی که انتظارش را نداشتند توجه هر دو را جلب کرد. طلای زیادی زیر سنگ بود ! مرد دوم که فقط یک ضربه زده بود گفت : من پیدایش کردم، کار من بود، پس مال من است! مرد گفت : چه می گویی من نود و نه ضربه زدم دیگر چیزی نمانده بود که تو آمدی ! مشاجره بالا گرفت و بالاخره دعوای خویش را نزد قاضی بردند و ماجرا را برای قاضی تعریف کردند. مرد اول گفت : باید مقداری از طلا را به من بدهد ، زیرا که من نود و نه ضربه زدم و سپس خسته شدم. و دومی گفت : همه ی طلا مال من است، خودم ضربه زدم و سنگ را شکستم. 💫قاضی گفت : مرد اول نود و نه جزء آن طلا از آن اوست، و تو که یک ضربه زدی یک جزء آن از آن توست. اگر او نود ونه ضربه را نمیزد، ضربه صدم نمی توانست به تنهایی سنگ را بشکند.و تو مادر جان سی سال در گوش فرزند خواندی که نماز بخواند بدون خستگی ... و اکنون من فقط ضربه آخر را زدم ! چه عروس خوش بیان و خوبی ، که نگذاشت مادر در خود بشکند و حق را تمام و کمال به صاحب حق داد. و نگفت : بله مادر من چنینم و چنانم، تو نتوانستی و من توانستم ...این گونه مادر نیز خوشحال شد که تلاشش بی ثمر نبوده است . اخلاق اصیل و زیبا از انسان اصیل و با اخلاق سرچشمه می گیرد. جای بسی تفکر و تأمل دارد، کسانی که تلاش دیگران را حق خود می دانند کم نیستند اما خداوند از مثقال ذره ها سوال خواهد كرد. ✅پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "کامل ترین مؤمنان از نظر ایمان کسی است كه اخلاقش نیكوتر باشد و خوشرویی دوستی و محبت را پایدار می کند" 🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 🌷اللهم اجعل عواقب امورناخیرا🌷 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ [11/21،‏ 11:35] ‏‪+98 937 799 2477‬‏: *🌹بنام خدا و باسلام واحترام* یکشنبه تان بخیروسلامتی *🌹سلام بر محمد(ص) و اهل بیت پاکش* 🌹تلاوت یک صفحه از کلام الله مجید سوره مبارکه مومنون جزء۱۸ صفحه۳۴۳ *وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَى ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ ﴿۱۸﴾* و از آسمان آبى به اندازه [معين] فرود آورديم و آن را در زمين جاى داديم و ما براى از بين بردن آن مسلما تواناييم (۱۸) *فَأَنْشَأْنَا لَكُمْ بِهِ جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ لَكُمْ فِيهَا فَوَاكِهُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ ﴿۱۹﴾* پس براى شما به وسيله آن باغهايى از درختان خرما و انگور پديدار كرديم كه در آنها براى شما ميوه ‏هاى فراوان است و از آنها مى ‏خوريد (۱۹) *وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْنَاءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِلْآكِلِينَ ﴿۲۰﴾* و از طور سينا درختى برمى ‏آيد كه روغن و نان خورشى براى خورندگان است (۲۰) *وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهَا وَلَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ ﴿۲۱﴾* و البته براى شما در دامها[ى گله درس] عبرتى است از [شيرى] كه در شكم آنهاست به شما مى ‏نوشانيم و براى شما در آنها سودهاى فراوان است و از آنها مى ‏خوريد (۲۱) *وَعَلَيْهَا وَعَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ ﴿۲۲﴾* و بر آنها و بر كشتيها سوار مى ‏شويد (۲۲) *وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ ﴿۲۳﴾* و به يقين نوح را به سوى قومش فرستاديم پس [به آنان] گفت اى قوم من خدا را بپرستيد شما را جز او خدايى نيست مگر پروا نداريد (۲۳) *فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ
د! 🔻امارات متحده 50 میلیارد دلار پول داده بود! 🔻کویت و قطر و بحرین هم همینطور! 🔻غول ترین سرویس های جاسوسی دنیا یعنی موساد از اسرائیل انگلیس با MI6 سیا از آمریکا مسئول تغذیه اطلاعاتی و امنیتی داعش بودند! 🔻اردن محل آموزش اینها بود! 🔻ژاپنِ با ته فرهنگ انسانیش، چند هزار تا تویوتا داده بود! 🔻فرانسه سلاح اتوماتیک میداد! 🔻ترکیه مسئول ترانسفر و نقل و انتقالات نیروی انسانی و ادوات بود! 🔻آمریکا، تجهیزات نظامی تسلیحاتی مستقیم می‌کرد، مخوف ترین تجهیزات نظامی از آسمان براشون هلی برد می‌شد! از کجاش بگم؟ 🔻جدیدترین نسل موشک های ضد زره تاو را میدادند، قیمت این موشک ها آنقدر بالاست، گاهی از قیمت اون تانکی که میزدند گرون تر در میومد! با ضد زره تاو، داعشی ها آدم میزدند! میدونید یعنی چی : آدم!؟ فرمانده میدان و خط شکن هاشون ریش قرمزهای چچنی بودند! بروید در یکی از این کنسرت ها، صدتا روشنفکر بیاورید به خط کنید یه ریش قرمز چچنی بگذارید جلوشون! از اون اولی تا اون آخری، صد تاشون شلوارهاشونو خیس میکنند! همینایی که فقط ادعا دارند و طلبکارند! 🔻در یک فقره جنایت اسپایکر عراق، 1700 نفر را در روز سلاخی کردند! داعش این بود! 🔻داعش یه شبه از تو لپ لپ در نیومده بود! 🔻ادوارد اسنودن پیمانکار nsa رسماً گفت : داعش محصول پروژه ای به اسم لانه زنبور در سرویس های اطلاعاتی غرب بود! هیلاری کلینتون در کتاب گزینه های دشوار، رسماً گفت داعش را ما ساختیم و برای رسمیت دادن به اون شخصا به 120 کشور سفر کردم! ترامپ رسماً گفت داعش را اوباما ایجاد کرد! 🔺️🔺️داعش این بود! کل دنیای کفر و الحاد و نفاق تمام ظرفیت شونو آوردند به میدان ، تا شیعه... یعنی تک تک مردم ایران رو از دم تیغ بگذرانند...!!! اما! 🔻اما فکر اینجاشو نکرده بودید آقای اتاق فکر سازمان سیا و اتاق عملیات پنتاگون! خوردید به سد محکم ایران!✊🏼 خوردید به تور شیر بچه های حیدر کرار دلاور مردان سپاه دلیران ارتش اسلام یلان فاطمیون افغانستان زینبیون پاکستان حیدریون عراق تنتون به تن ایرانی جماعت نخورده بود؟! 🔷️حالا ماییم و نابودی داعشیون. *حالا باید بیشتر بفهمی سردار سلیمانی و شهدای مدافع حرم چه کردند؟!* *باید بفهمی چرا دشمن عقده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ما را دارد هنوز؟!* یا چرا می‌گویند باید فشار بیاریم تا ایران نیروهاش را از سوریه بیاره بیرون. ولی کور خوندند! اولین قدم سوریه، دادن اختیار کامل بندر لاذقیه به ایران بود. یعنی ایران یک بندر داره تو مدیترانه از راه زمینی عراق و سوریه... یعنی تحریم دیگه کاملا دور زدنی میشه واسه ایران انقلابی! *⛔باید بفهمی کل ماجرا از اول تا آخرش زدن دوستان ایران در منطقه بوده تا بعدش نوبت ایران و ایرانی ها برسه.⛔* حالا باید بیشتر بفهمی هر چه پول در سوریه خرج کردیم ❌نفعش را صدها برابر بردیم ❌ *باید بفهمی تا فریب شایعات دروغ BBC انگلیس را نخوری.* باید به سیاست ایران عزیز اعتماد و به رهبرش افتخار کرد چون ما ایرانی هستیم... چون در حال حاضر یه امپراطوری در خاورمیانه درست کردیم که حافظ امنیت ایران و تمام مردم مظلوم در منطقه باشیم.🇮🇷 بخاطر خداوند حکیم نشر دهید بخاطر اسلام و امام و انقلاب و رهبر و شهدا و ملت بزرگ ایران نشر دهید تا آنها که غافلند یا فراموش کرده اند بدانند و یادآور شوند.🤔 روحت شاد با اولیاءالله محشور باشی سردارسپهبد شهید اسلام حاج قاسم سلیمانی عزیز [12/24،‏ 15:37] مجید خلیلیان: 🔆 🔹کاروانی عازم مکه بود که در میان کاروان پسر جوانی به نیابت از پدر مرحوم خود برای به جای آوردن اعمال حج به مکه می‌رفت. 🔸پسر جوان را عمویش به پیرمردی مؤمن در کاروان سپرده بود که مراقب او باشد تا پسر جوان حج و اعمال آن را کامل به جای آورد و در طول سفر هم عبادت خدا کند و هم این‌که عمر را به بطالت نگذراند. 🔹همراه کاروان مرد میانسالی بود که از اجنه آسیب دیده و اندکی شیرین عقل گشته بود و او را برای شفا به کعبه می‌بردند. 🔸در منزلی در کاروان‌سرایی، کاروان حجاج برای ساعاتی اتراق کردند و پیرمرد مؤمن قصد کرد تا زمان ظهر قدری بخوابد. 🔹چون از خواب برخاست، دید جمعی با مسخره کردن آن شیرین عقل با او مزاح می‌کنند و این پسر جوان هم چشم پیرمرد را از خود دور دیده بود و با آنان در گناه جمع شده بود. 🔸پسر چون پیرمرد را دید از جمع باطلان جدا شد و نزد او آمد. پسر جوان چون ناراحتی پیرمرد را دید به او گفت: زیاد سخت نگیر، در طول ۴۰ روزی که منزلمان مرکب حیوانات است و در سفریم من هیچ تفریحی نداشته‌ام. ما این همه رنج بر خود داده و عازم خانۀ خدا هستیم، خداوند از یک گناه ما می‌گذرد. نباید بر خود سخت بگیریم، مگر چه کردیم؟ یک مزاح و شوخی برای روحیه گرفتنمان برای ادامۀ پر شور سفر لازم است. 🔹پیرمرد در جواب پسر جوان به نشان نارضایتی فقط سکوت کرد. 🔸ساعتی
رد. سپس از کشاورزی که پیش او کار می‌کرد خواست یکی را انتخاب کند: کشاورز گفت زن من خیلی مریض است و نیاز به پول دارم تا او را معالجه کنم اگر مریضی او نبود قطعا قرآن را انتخاب می‌کردم ولی فعلا پول را انتخاب می‌کنم. سپس از آشپز پرسید که قرآن را انتخاب می‌کنید یا پول را؟ آشپز گفت من تلاوت قرآن را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته مشغول کار هستم ، وقتی برای قرائت قرآن ندارم بنابراین پول را بر می‌گزینم... نوبت رسید به پسری که مسئول حیوانات بود. این پسر خیلی فقیر بود. مرد ثروتمند گفت من یقین دارم که تو پول را انتخاب می‌کنی تا غذا بخری یا به جای این کفش پاره‌ی خود کفش جدیدی بخری پسر گفت: درست است که من نیاز دارم کفش نو بخرم یا اینکه مرغی بخرم و با مادرم میل کنم ؛ ولی من قرآن را انتخاب می‌کنم ، چرا که مادرم گفته است: *یک کلمه از جانب خداوند تبارک و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرین‌تر است* قرآن را برداشت ؛ بوسه‌ای بر آن زد و آن را گشود تا بخواند ؛ بین آن دو پاکت دید: در یکی از آن‌ها ده برابر آن مبلغی بود که بر میز غذا وجود داشت در دیگری وصیت‌نامه‌ای بود که ایشان را وارث تمام اموال و دارایی مرد ثروتمند قلمداد می‌کرد. مـــــــرد ثروتمند گفــــــت: *هر کسی گمانش نسبت به خداوند خوب باشد خدا او را ناامید نمی‌کند.* گمان شما نسبت به پروردگار جهانیان چگونه است؟!؟ آيه ۱۱۴ سوره مباركه «طه» رويگردانی و اعراض از ذكر و ياد خدا را عامل اصلی تنگ‌دستی و سختی در زندگی انسان معرفی می‌كند: *«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى»* پس تلاش کنیم از خدا و قرآن فاصله نگیریم. 🙏 *سعی کن یه جوری زندگی کنی* *که خدا یادت کنه نه بنده‌ی خدا اللهم عجل لولیک الفرج 🌹🌹🌹🌹 ✅توصیه به خوردن غذا به صورت جمعی ✍اسلام دینی است که علاقه به جمع شدن افراد جامعه در کنار یکدیگر دارد. در هنگام نماز، غذا خوردن، حج و دیگر کارها، افراد پولدار و فقیر باید همگی در کنار هم جمع شوند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: محبوب ترین غذا نزد خدا آن است که دست ها بر آن بسیار باشد. جمعی غذا بخورید و پراکنده نباشید چرا که برکت در اجتماع است. 📚 طب النبی، ص 21 هم چنین می فرمایند: بدترین مردان شما کسانی اند که تنها غذا می خورند. 📚 کافی، ج 2، ص 140 بنابراین حتی المقدور توصیه شده است که انسان با جمع غذا تناول نماید که یکی از مهم ترین برکات این امر، برکت پیدا کردن غذاست. ✍ آیت الله مجتهدی (ره) : عزیزان اول اذان کارهارا تعطیل کنید، اگر بازاری هستید نمی خواهید مغازه را ببندید داخل مغازه نماز بخوانید. 🔸 نمازت را اول وقت بخوانی خدا کارهایت را سامان میدهد. 📕 ❄ تقاضای حضرت موسی و کور شدن مرد کشاورز روزی حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد: دلم میخواهد یکی از بندگان خوبت را ببینم. خطاب آمد: در صحرا برو، آنجا مردی هست که در حال کشاورزی کردن است. او از خوبان درگاه ماست. حضرت آمد و دید مردی در حال بیل زدن و کار کردن است. حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند می فرماید از خوبان ماست. از جبرئیل پرسید. جبرئیل عرض کرد: الان خداوند بلایی بر او نازل میکند ببین او چه میکند. بلایی نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش را از دست داد. فورا نشست، بیلش را هم جلوی رویش قرار داد. گفت: مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم، حال که تو مرا کور می پسندی من کوری را بیش از بینایی دوست دارم. اشک در دیدگان حضرت حلقه زد، رو کرد به آن مرد و فرمود: ای مرد من پیغمبر خدا هستم و مستجاب الدعوه. میخواهی دعا کنم تا خداوند چشمانت را دوباره بینا کند ؟ مرد پاسخ داد: نه. حضرت فرمود: چرا ؟ گفت: آنچه پروردگارم برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچه را که خود برای خودم می خواهم. [1/6،‏ 5:24] مظاهری شاگردم: *خمس پول پیش* 💠 سؤال: آیا پولی که مستأجر ناچار است برای اجارهٔ خانه به موجر قرض (رهن) دهد، خمس دارد؟ ✅ جواب: اگر مستأجر توان پرداخت اجارهٔ کامل را ندارد یا موجر نمی پذیرد، به مقدار پولی که برای اجارهٔ مسکن مطابق شأن، باید طبق قرارداد اجاره به موجر قرض دهد، خمس تعلق نمی گیرد و احکام مئونه را دارد. _______________________________ دوستان خود را به یکی از کانال های 📚فقه و احکام شرعی امام خامنه‌ای 📚دعوت کنید https://chat.whatsapp.com/DzkA335AR4fEEO5ImEiiNk https://chat.whatsapp.com/H92kztSl51zHzl7AfH08Yl _______________________________ جهت ترویج احکام شرعی لطفا در یک گروه که عضو هستید ارسال نمایید. تشکر 🌹 [1/6،‏ 6:04] ‏‪+98 913 643 8856‬‏: 🔰 زیارت نیابتی | مورخ ۱۵ دی ماه ۱۴۰۰ | مدینه منوره | در جوار خانه ی
[2/8،‏ 6:16] ‏‪+98 913 803 5056‬‏: *┄┅═✧﷽✧═┅* *✍️اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت مقدس و نورانی قطب عالم امکان، حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواحنا فداه"* *السَّلامُ علیکَ یا مولا یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی ادرکنی -اللهم عجل لولیک الفرج* ✅ *دعایی که بر طبق روایت امام صادق علیه السلام در زمان غیبت امام زمان علیه السلام بایستی خوانده شود* *اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ، لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ، لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ، ضَلَلْتُ عَنْ دينى* *(خدایا خود را به من بشناسان، زیرا اگر خود را به من نشناسانی فرستاده‌ات را نشناخته‌ام، خدایا فرستاده‌ات را به من بشناسان، زیرا اگر فرستاده‌ات را به من نشناسانی حجّتت را نشناخته‌ام، خدایا حجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه می‌شوم)* ✅ *امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: به همین زودی به شما شبهه‌ای می‌رسد، پس می‌مانید بدون نشانه و راهنما و پیشوای هدایت‌گر ، و در آن شبهه نجات نمی‌یابد مگر کسی‌که دعای غریق را بخواند، گفتم: دعای غریق چگونه است؟ فرمود: می‌گویی* *{يَا اللّٰهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ، يَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَىٰ دِينِكَ}* *{ای خدا، ای بخشنده، ای مهربان، ای زیر و روکننده‌ی دل‌ها، دلم را بر دینت پا برجا کن}* ⬇️ [2/8،‏ 22:43] مجید خلیلیان: ! عباسقلی خان فرد ثروتمند و در عین حال خیّری بود که در مشهد بازار معروفی داشت. مسجد- مدرسه- آب انبار- پل و دارالایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است. به او خبر داده بودند در حوزه علمیه‌ای که با پول او ساخته شده، طلبه‌ای شراب می‌خورد! ناگهان همهمه‌ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می‌زدند حاج عباسقلی است که به مدرسه وارد شده. در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است! عباسقلی خان یکسره به حجره‌ی من آمد و بقیه همراهان هم دنبالش. داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من کرد و گفت: لطفاً بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟ گفتم: شاهنامه فردوسی. دلم در سینه بدجوری می‌زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می‌لرزید. اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتاب‌های دیگر دراز کرد… ببخشید، نام این کتاب چیست؟ بحارالانوار. عجب…! این یکی چطور؟ گلستان سعدی. چه خوب…! این یکی چیست؟ مکاسب و این یکی؟! … لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت: این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟ معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود. برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشم‌هایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم… خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی‌دیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟ بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟ چرا آقا; الآن میگم. داشتم آب می‌شدم. خدایا! دستم به دامنت. در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه بر زبان راندم: یا ستارالعیوب، و گفتم: نام این کتاب، «ستارالعیوب» است آقا! فاصله سؤال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماس‌آمیز من چند لحظه بیشتر نبود. شاید اصلاً انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش. شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم‌هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابه‌لای پلک‌هایش چکید. ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یکباره کتاب ستارالعیوب (!) را سر جایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آن‌ها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و عباسقلی خان هم هیچ‌گاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است... اما آن محصلِ آن مدرسه، همان‌دم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت. سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگی‌اش را برای شاگردانش تعر
🔴نصیحت امام حسین (علیه السلام) مردى آمد خدمت امام حسين عليه السلام و گفت مردى گناهكارم و نمى توانم از گناه خودارى كنم مرا موعظه كن. 🌹امام عليه السلام در پاسخ فرمود: پنج كار انجام بده بعد هر چه خواستى گناه كن: ۱ـ روزى خدا را نخور هر چه مى خواهى گناه كن؛ ۲ـ از حكومت و سرپرستى خدا خارج شو، هر چه دلت مى خواهد انجام ده؛ ۳ـ جايى را انتخـاب كن كه خـدا تـو را نبيند بعـد هر چه مى خواهى گناه مرتكب شو؛ ۴ ـ زمانى كه عزرائيل آمد روح ترا از بدنت بگيرد او را از خودت دور كن هر چه خواستى انجام بده؛ ۵ ـ وقتى كه مالك جهنم خواست تو را وارد آتش كند وارد نشو بعد هرگناهى كه مى خواهى انجام ده . 📚موسوعة كلمات الامام الحسين (ع)،ح 55 کمی تا بهجت🌷 @behjat135 🌹 آیت الله بهجت (ره): ما دعای غیر مستجاب نــداریم؛ یا دعا دیرتر مستجاب می شود، یا یک بلایی از انسان دور می شود. یا بهتر از آن را به او می دهند. و یا روز قیامت او را می آورند، می گویند: این همه ثواب برای تو. می گوید: من که کاری نکردم که لایق این همه ثواب باشم!! می گویند: ️این ثواب ها برای این است که دعا کردی و به صلاحت نبود مستجاب بشود، بجایش الآن جبران می کنیم. می گوید: ای کاش هیچ کدام از دعاهایم در دنیا برآورده نمی شد. کمی تا بهجت🌷 @behjat135 حداقل اثر نماز حداقل اثر نماز جدا شدن از دنیاست و حداکثر اثر آن اتصال به خداست. اثر حداقلی را خودش به ما می‌دهد مانند کودکی که او را به زور از اسباب‌بازی‌هایش جدا کنند، ولی حداکثر اثر آن به خود ما بستگی دارد که چقدر از آن اسباب‌بازی‌ها دل بکنیم. اگر تجربه اتصال به خدا را پیدا کنی، عاشق نماز می شوی. استاد کمی تا بهجت🌷 @behjat135 ☘امام علی(ع)☘ 💎سیاست و برنامه ریزی نادرست، کلید فقر است. غررالحکم،ح5572 💎پایداری یک کشور، تنها به سیاست و برنامه ریزی صحیح است. وقعه الصفین،ص14 کمی تا بهجت🌷 @behjat135 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ❣ ❣ کی‌ به‌ پایان‌ میرسد‌ این‌ انتظار... به دست خالی خود زُل زدم میان قنوت چقدر روزی ما انتظار شد؟ کافی‌ست... 🤲اَللّٰهُمَّ عَجِّلِ لْوَلیِّکَ الْفَرَجْ🤲 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 کمی تا بهجت🌷 @behjat135 ✨﷽✨ ✨ از دو چیز نترس که به دست خداست "روزی و مرگ" و به یک چیز هیچ وقت خیانت نکن "رفاقت" تا وقتی نگاه خدا به سوی توست از روی گرداندن دیگران غمگین مباش کمی تا بهجت🌷 @behjat135 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 آیت الله ره: کعبه من نجف است ، قبله من نجف است ، هر وقت مشکلی پیدا می کردم به صحن امیر المومنین می رفتم و نادعلی می خواندم و مشکلم برطرف می شد ... کمی تا بهجت🌷 @behjat135 ‎‎‌‌‎‎‌ الاغی که شیخی گریاند از شخصیت بزرگی شنیدم كه روزی آیة‏الله‏ شیخ جعفر شوشتری(ره) با جمعی از تجار و مؤمنین، در كاروانسرایی نشسته بودند. مردم مسائل مذهبی را از ایشان می‏پرسیدند و شیخ پاسخ می‏داد. ناگاه دیدند به یك باره حال شیخ دگرگون شده، شروع به گریستن كرد. همه حاضران تعجب كردند كه گریه ایشان برای چیست. سرانجام یك نفر پرسید: آقا گریه شما برای چیست؟ ایشان با دست به گوشه‏ ای اشاره كرد كه در آنجا الاغی بود و تازه بار آن را به زمین گذاشته بود. سپس گفت: این الاغ را ببینید! من او را نگاه می‏كردم؛ دیدم پس از بارگیری به من نگاه می‏كند و با نگاه خود به می‏گوید: ای شیخ! ای عالم و ای انسان! دیدی من چگونه بارم را به سلامت به منزل رساندم، آیا تو هم بار خویش را، یعنی بار امانت را سالم به منزل رسانیدی؟ گریه‏ ام برای این است كه یك حیوان چگونه می‏تواند با سربلندی بارش را به منزل برساند؛ اما من كه انسان هستم، نتوانم و در نتیجه، پیش مولایم سرشكسته هستم. 📙برگرفته از کتاب اخلاق اسلامی، امینیان . کمی تا بهجت🌷 @behjat135 سه چیز اسـت که هر کس آن را مراعات کند،پشمیان نگردد 1 - اجتناب ازعجله، 2 - مشورت کردن، 3 - و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری کمی تا بهجت🌷 @behjat135 ✅کنترل قدرت شهوت و غضب ✍️حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید: خدای سبحان به ملائکه فقط عقل داد و آنان را از شهوت و غضب بی‌نصیب ساخت؛ به حیوانات شهوت و غضب داد و آن‌ها را از عقل بی‌بهره ساخت؛ اما انسان را از همه این امور بهره‌مند گردانید. پس انسان اگر شهوت و غضب را مطیع و مُنقاد عقل گرداند، برتر از ملائکه خواهد بود، زیرا با وجود منازع و مزاحم به این موفقیت نائل شده است و اگر مطیع شهوت و غضب شود، پست‌تر از حیوانات خواهد بود، چرا که با وجود یاوری چون عقل - که حیوانات از آن محروم‌اند - خود را در اختیار شهوت و غضب قرار داده است. 📚نردبان سعادت، ص47 (تلخیص و تحریر کتاب معراج‌السعادة) کمی تا بهجت🌷 @behjat13
تشکر 🌹 [5/25،‏ 22:52] مجید خلیلیان: ✨﷽✨ ✅سختی‌های توأمان با لذت ✍️صبر کردن این‌قدر کار سختیه که خدا چند تا پیغمبر فرستاد تا فقط صبر کردن رو به مردم یاد بده. ایوب: صبر در بیماری. یعقوب: صبر در فراق. نوح: صبر بر اولاد بد. لوط: صبر بر همسر بد. موسی: صبر بر مردم نفهم. عیسی: صبر بر عالمان بدون عمل و... ولی لذتش اینجاست که خود خدا می‌گه: 🕋 إنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (انفال:۴۶) ✨ همانا خداوند با صابران است! خدا با ماست، به شرط اینکه صبری جمیل داشته باشیم. 🕋 فاصْبِر،ْ صَبْراً جَمیلا (معارج:۵) ✨پس صبر كن، صبرى نيكو. ✅ صبرِ جمیل، یعنی پیش خدا تسلیم باشیم و در راه اطاعت از خدا صبر کنیم. 🔻ناامیدى نداشته باشیم و بی‌تابى و آه و ناله هم نکنیم ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
داز میشوم.* [6/2،‏ 9:23] کتول جواد خسروی مدیر ۹۵: 🔆 ✍ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي 🔹روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از راهب خواست که به او درسی به‌یادماندنی دهد. 🔸راهب از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه‌پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. 🔹شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی. 🔸استاد پرسید: مزه‌اش چطور بود؟ 🔹شاگرد پاسخ داد: خیلی شور و تند است، اصلاً نمی‌شود آن را خورد. 🔸پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. 🔹استاد از او خواست تا نمک‌ها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. 🔸شاگرد به‌راحتی تمام آب داخل لیوان را سر کشید. استاد این بار هم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. 🔹شاگرد پاسخ داد: کاملا معمولی بود. 🔸پیر هندو گفت: رنج‌ها و سختی‌هایی که انسان در طول زندگی با آن‌ها روبه‌رو می‌شود همچون مشتی نمک است. 🔹اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هرچه بزرگ‌تر و وسیع‌تر می‌شود، می‌تواند بار آن همه رنج و اندوه را به‌راحتی تحمل کند. 🔸بنابراین سعی کن یک دریا باشی، نه یک لیوان آب. 🆔 @Masaf [6/2،‏ 12:39] جانباز - قم ۷۷: ❤️شهید «مرتضی جاویدی» معروف به «اشلو» تنها فرماندهی که امام خمینی پیشانی‌اش را بوسید، شهید «مرتضی جاویدی» متولد : 1337 محل تولد : روستای جلیان شهرستان فسا استان فارس سال ازدواج : 1360 تعداد فرزندان : دو دختر آخرین عملیات : کربلای 5 محل شهادت :شلمچه65/11/8 «مرتضی جاویدی» بین عراقی‌ها معروف شده بود به اشلو! از بس که خودش را به سنگرهایشان می‌رسانده و به عربی باهاشان صحبت می‌کرده و می‌گفته: «اشلونک؟» یعنی حالت چطوره؟! داخل کیفش یک دست لباس نظامی عراقی بود. پر از جای ترکش و خون خشک! «این به چه درد تو می خورد، نجس است.» گفت: «من با این لباس، کارهای بزرگ انجام می‌دهم.» عکسی را نشان داد که با لباس و کلاه عراقی در یک جیپ غنیمتی نشسته بود. تعریف می کرد: «من با همین لباس چند بار به داخل عراقی‌ها رفتم و با آنها نان و ماست خوردم! با این جیپ هم با بچه‌ها در منطقه گشت می‌زنیم. این جیپ را هم از خودشان گرفتم!» بعد که می‌رفته، می‌فهمیده‌اند از نیروهای ایرانی بوده و خودش را عراقی جا زده که از آن‌ها اطلاعات منطقه را بگیرد. از طرف ستاد فرماندهی جنگ عراق برای سرش جایزه گذاشته بودند. آنها هر چند وقت یکبار در رادیوشان بلوف می‌زدند که «اشلو» را کشته‌ایم. اشلو مخفف «ان شی لونک» بود، به معنی حال و روزت چطور است؟ 400 نفر بودند که تپه «بردزرد» را فتح کردند. کار سختی نبود، اسیر هم گرفتند اما سختی کار تازه بعد از مستقر شدن گردان فجر روی تپه شروع شد. عراق نمی‌خواست تپه را از دست بدهد، اما بچه‌های گردان فجر مقاومت کردند، آن هم بدون آب و غذا. چهار الی پنج روز مقاومت کردند تا نیروی کمکی رسید و تپه حفظ شد. اما دیگر خبری از گردان فجر نبود؛ گردان شده بود گروهان و کم‌کم گروهان هم شده بود دسته؛ آخر از 400 نفر فقط 18نفر مانده بودند آنقدر شهید زیاد شده بود، که می‌گفتند تعداد اسرای عراقی از تعداد رزمنده‌های ایرانی بیشتر شده است! گردان رفته بود و دسته برگشته بود، بله باورش سخته اما مرتضی جاویدی درعملیاتی سخت و طاقت فرسا به نام والفجر2، در منطقه عملیاتی حاج عمران، به همراه نیروهایش در محاصره‌ی دشمن مقاومت جانانه‌ای کرد. در حالی که 4 شب و 3 روز در 40 کیلومتری خاک عراق با دشمن درگیر بودند، وقتی فرمانده وقت سپاه به او اجازه عقب عقب نشینی می‌دهد، او پشت بیسیم می‌گوید که قصه احد در تاریخ برای بار دیگر تکرار نخواهد شد و ما تنگه را ترک نمی‌کنیم، به همین علت او را به عنوان سردار احد هم می شناسند. بعد از عملیات والفجر ۲ فرماندهان جنگ به محضر امام خمینی می‌روند. محسن رضایی و صیادشیرازی گزارشی از عملیات می‌دهند و به رشادت‌ و قابلیت مرتضی جاویدی و نیروهایش اشاره می‌کنند. امام خمینی با شنیدن سخنان صیاد از جا برمی‌خیزد و تمام قد می‌ایستد و شهید جاویدی را در بغل می‌گیرد. همه‌ نگاه‌ها به امام بود و لب‌هایی که بر پیشانی مرتضی می‌نشیند و مرتضی در حالی که اشک می‌ریخته است، شروع به بوسیدن دست و بازو و صورت امام می‌کند. در یک عملیات شهید مرتضی، شهید حاج قاسم سلیمانی و نیروهایش که در محاصره نیروی عراقی بودند نجات می دهد از فرماندهی کل دستور می رسد که گردان حاج قاسم سلیمانی در حال اسارت و محاصره شدید نیروهای عراقی هستند و دستور می رسد نیروی زبده و شجاع گردان فجر به فرماندهی جوان فسایی شهید مرتضی جاویدی عملیات نجات را انجام دهد که در ناباوری گردان فجر حاج قاسم و نیروهایش را از اسارت و م
[8/4،‏ 18:09] کتول جواد خسروی مدیر ۹۵: 🔆 ✍ گاهی با یک... 🔹گاهی با یک قطره، لیوانی لبریز می‌شود. 🔸گاهی با یک کلام، قلبی آسوده و آرام می‌شود. 🔹گاهی با یک کلمه، انسانی نابود می‌شود. 🔸گاهی با یک بی‌مهری، دلی می‌شکند. 🔹مراقب این یک‌ها باشیم. در حالی که ناچیزند ولی خیلی اثرگذارند. 🆔 @Masaf [8/4،‏ 18:48] نائین حسن پور رضائی کاوه ۸۸: ✅ مغازه دار‌ محل، هر روز، صبح زود ماشین سمندش را در پیاده رو پارک میکند، مردم مجبورند از گوشه خیابان رد شوند. سوپرمارکتی، نصف بیشتر اجناس مغازه اش را بیرون چیده، راه برای رفت و آمد سخت است. کارمند اداره، وسط ساعت کاری یا صبحانه میل میکند، یا به ناهار و نماز میرود و یا همزمان با مراجعه ارباب رجوع کانالهای تلگرام و اینستاگرامش را چک میکند. بساز بفروش، تا چشم صاحبان آپارتمان را دور میبیند، لوله ها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب میزند در حالی که پولش را پیشتر گرفته است. کارمند بانک، از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره میزند تا فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش راه بیوفتد! استاد دانشگاه، هر جلسه بیست دقیقه دیر میاد و قبل از اتمام ساعت، کلاس را تمام میکند جالبتر اینکه مقالات پژوهشی دانشجویان را بنام خودش چاپ میکند. دانشجو پول میدهد، تحقیق و پایان نامه را کپی شده میخرد و تحویل دانشگاه میدهد تا صاحب مدرک شود. پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمیکند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند و یا به همکار دیگر خود پاس میدهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود. همه اینها شب وقتی به خانه می آیند، هنگامی که تلگرام را باز میکنند از فساد، رانت، بی عدالتی، تبعیض و گرانی سخن میگویند و در اینستاگرام پستهای روشنفکری را لایک میکنند. همه هم در ستایش از نظم و قانونمداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند اما وقتی نوبت خودشان میرسد، آن میکنند که میخواهند. ❣️سلام وقت بخیر جامعه با من و تو، ما میشود، قبل از دیگران به خودمان برسیم. پنج شنبه است برای شادی ارواح طیبه شهدا وامام شهدا و پدران ومادران اسمانی ووابستگان نسبی وسببی وباوارثان وبی وارثان وبد وارثان فاتحه مع الصلوات ۰۰۰۰ [8/4،‏ 22:42] شرکت دوست حوزه ۶۱: yon.ir/Kavov ⚫️ بازخوانی بیانات عتاب آمیز رهبر معظم انقلاب نسبت به شبهه افکنان عزاداری سید الشهداء علیه السلام؛ باید گریه و زاری کرد/ از موضع روشنفکری نگویند اینها دیگر لازم نیست! نه، اینها تا آخر لازم است ♦️امام خامنه ای:بعضی حالا ممکن است بگویند شما میخواهید نهضت امام حسین را بیان بکنید، خیلی خب، بروید بیان کنید، دیگر روضه‌خوانی و گریه و زاری و اینها چیست؟ بروید بنشینید بیان کنید که حضرت این کار را کردند، این کار را کردند، هدفشان هم این بود. این، خیلی فکر خطائی است، نگاه غلطی است. این عاطفه‌ی نسبت به اولیاء خدا، اولیاء دین، این پیوند عاطفی، پشتوانه‌ی بسیار ارزشمند پیوند فکری و پیوند عملی است. بدون این پشتوانه، خیلی سخت میشود در این راه حرکت کرد. ♦️در قرآن نسبت به اولیاء الهی سه تعبیر وجود دارد: یک تعبیر، تعبیر ولایت است؛ «انّما ولیکم اللَّه و رسوله و الّذین امنوا الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکوة و هم راکعون»؛ بحث ولایت. معلوم است که پیوند، ارتباط، معرفت، اینها داخل در زیرمجموعه‌ی ولایت است. یک بحث، بحث اطاعت است؛ «اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرّسول و اولی الامر منکم»؛ اطاعت رسول و اطاعت اولی‌الامر. این، در عمل است. در میدان عمل باید اطاعت کرد، پیروی کرد. اما یک بحث سومی وجود دارد و آن، بحث مودت است. «قل لا اسئلکم علیه اجرا الّا المودّة فی القربی». این مودت چیست دیگر؟ ولایتِ اینها را داشته باشید، اطاعت هم از اینها بکنید؛ مودت برای چیست؟ این مودت، پشتوانه است. اگر این مودت نباشد، همان بلائی بر سر امت اسلامی خواهد آمد که در دورانهای اول بر سر یک عده‌ای آمد که همین مودت را کنار گذاشتند، بتدریج اطاعت و ولایت هم کنار گذاشته شد. ♦️بحث مودت خیلی مهم است. این مودت، با این ارتباطات عاطفی حاصل میشود؛ ماجرای مصیبتهای اینها را گفتن، یک جور ایجاد ارتباط عاطفی است؛ ماجرای مناقب اینها و فضائل اینها را گفتن، یک جور دیگر پیوند عاطفی است. بنابراین، این عزاداری‌هائی که انجام میگیرد، این گریه و زاری‌ای که میشود، این تشریح حوادث عاشورا که میشود، اینها چیزهای لازمی است. یک عده از موضع روشنفکری نیایند بگویند آقا، اینها دیگر لازم نیست. نه، اینها لازم است؛ اینها تا آخر لازم است؛ همین کارهائی که مردم میکنند. [8/5،‏ 7:22] نجفی همکار فرهنگی صارمیه: مرز میان مصلحت اندیشی و رعایت اصول !!!! در نقل های معتبر تاریخ اسلام امده است که بعد از سوء قصد به خلیفه دوم , خلیفه دوم بر ان شد با تشکیل شورایی شش نفره خلیفه بعد از خود را تعیین کند سه نفر از اعضای شورا هر کدام به نفع یک نفر کنار رفت
💠 💠 🌹 امام رضا علیه السلام فرمودند: 🍃 حضرت مهدی علیه السلام داناترین، حکیم ترین، پرهیزکارترین، بردبارترین، بخشنده ترین و عابد ترین مردمان است، دیدگانش در خواب فرو میرود ولی دلش همیشه بیدار است و فرشتگان با او سخن می گویند دعایش همواره به اجابت میرسد ...۱ 🍃 مهدی ارواحناله فداه دو نشانه بارز دارد که با آنها شناخته میشود. یکی دانشِ بیکران و دیگری استجابت دعا ۲ 📚۱- الزام الناصب صفحه ۹ 📚۲- عیون اخبارالرضا ج۱ ص۱۷۰ 🌺اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺 🌿 برای سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و تعجیل در فرج آن عزیز، دل های عاشق 5 صلوات مهدوی: 🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 کمی تا بهجت🌷 @behjat135 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ✍امیرالمومنین علیعلیه‌السّلام می‌فرمایند: اى مردم! همانا آغاز آشوب‌ها و فتنه‌ها، پيروى از هوس‌ها و بدعت‌‌گذاریِ احکامی است که در آن‌ها، با کتاب خدا مخالفت می‌شود. 📚 نهج‌البلاغه، ص ۸۸ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @behjat135 ✍امام حسن‌ مجتبی علیه‌السلام: به‌خداقسم،اگرمردم به حرف خدا و رسولش گوش میدادند و(با پدرم بیعت میکردند) حتی دونفر هم دراین امّت به اختلاف نمیخوردند و همه تا قیامت خوش و خرّم زندگی میکردند. 📚الامالےشیخ‌طوسے_ص۵۶۶ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @behjat135 ✍امیرالمومنین عليه السلام ـ در نكوهش دنيا ـ فرمودند: در هيچ يك از توشه هاى دنيا خيرى نيست مگر در تقوا. 📖نهج البلاغة ،خطبة۱۱۱ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @behjat135 ✍یکی از ارادتمندان شیخ میگوید: شبی خوابی مهیج و شهوانی دیدم که در روز هم ذهنم را به خود مشغول کرده بود،صبح خدمت شیخ رسیدم، تا مرا دید سرش را پایین انداخت. فهمیدم خبری هست مدتی نشستم. شیخ سرش پایین بود و به کار خیاطی مشغول. آنگاه عرض کردم: مطلبی هست؟ فرمود :((چه کار کردی که قیافه ات قیافه زن شده)) عرض کردم :زن زیبایی را در خواب دیدم و داستانش در ذهن من مانده. 🔆فرمود: همان است، استغفار کن. 📚کتاب کیمیای محبت ص163 داستان خلاصه شد. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @behjat135 ✍امیرالمؤمنین عليه السلام: لا تُخبِر بِما لَم تُحِط بِهِ عِلما در مورد آنچه به آن احاطه ی علمی نداری، سخن مگو 📚غررالحكم حدیث10179 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @behjat135 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 امام زمـــــــــــانم 🍃🌸اَمَنْ یُجیبْ...بخوان برایم حالِ دلم اضطراری است! 🌸🍃در این دنیای شلوغ و هزار رنگ دل خوشم به بودنت..داشتنت.. 🍃🌸کاش می دانستم این ندیدنٺ کی به پایان می رسد؟ 🌸اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ✨صبحت بخیر مولای غریبم 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 کمی تا بهجت🌷 @behjat135 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ✍ امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند : پاکیزه نگاه داشتن لباس ، حزن و اندوه را از بین می برد و آن برای نماز پاک است . 📚 جامع السعادات ، ج ۲ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @behjat135 ✍استاد فاطمی نیا: جوانان عزيز ،روزانه زمانی را به كسب معارف دينی اختصاص دهيد. با نهج‌البلاغه انس بگيريد؛ ادعيه‌‌ی صحيفه‌ سجاديه را با تأمل مطالعه بفرماييد! اين‌ها مملوء از معارف عميق است. حيف است كه يك شيعه با معارف اهل بيت (عليهم‌السلام) مأنوس نباشد. خسران محض است! ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @behjat135 ✨﷽✨ 🔴اسیر پیش‌فرض‌های خود نباشیم ✍رﻭﺯﯼ ﭘﺴﺮﯼ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺪﺭ ﺧﻮﺩ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺎشینی ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ‌ﺍﯼ ﭘﺮﭘﯿﭻ ﻭ ﺧﻢ در حال ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﭘﺪﺭ ﺧﺎﺭﺝ می‌شود و ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﺳﺨﺖ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﻪ ﺩﺭﻩ ﺳﻘﻮﻁ می‌کند. ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﺟﺎ ﻓﻮﺕ می‌کند ﺍﻣﺎ ﭘﺴﺮ ﺗﻮﺳﻂ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺍﻣﺪﺍﺩﯼ ﻧﺠﺎﺕ می‌یابد ﻭ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ منتقل می‌شود. ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺭئیس ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺟﺴﻤﺎﻧﯽ ﮐﻮﺩﮎ ﺑﻪ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺍﻭ می‌رود، ﺑﻪ یک‌باره ﻭ ﺑﺎ ﺷﮕﻔﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ‌می‌شود ﮐﻪ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮎ، ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ! ﺳﻮﺍﻝ: ﺍﮔﺮ ﭘﺪﺭ ﮐﻮﺩﮎ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺭئیس ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ!؟ چند ثانیه فکر کنید سپس بخوانید. ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ‌ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭﯼ ﭼﻨﮓ می‌زند ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﻧﺪﺍﺭد. ﺁﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺑﺎﺷﺪ!؟ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺳﯿﺮ ﺗﻔﮑﺮﺍﺕ ﻗﺎﻟﺒﯽ ﺧﻮﺩ ﻫﺴﺘﯿﻢ که به ما جرئت قضاوت کردن بدون چیدن پازل‌های اتف
*♦️در روزهایی که هوا آلوده است چه بخوریم؟* دکتر سیما جعفری‌راد، متخصص تغذیه، با اشاره به ویژگی‌های رژیم غذایی مناسب در مواجهه با آلاینده‌ها گفت: 🔹️بهتر است افراد کالری دریافتی خود را با نوع فعالیت بدنی‌شان متعادل کنند؛ مصرف فیبر، ماهی، میوه و سبزیجات را افزایش دهند و مصرف نمک، قندهای اضافی و چربی‌های اشباع شده را در رژیم غذایی خود محدود کنند. 🔹️به طور کلی در زمان مواجهه با آلاینده‌ها استفاده از یک رژیم غذایی غنی از میوه‌ها، سبزی‌ها، افزایش مصرف آب و مایعات و همچنین افزایش مصرف لبنیات کم‌چرب توصیه می‌شود. این ترکیبات در کنار هم می‌توانند زمانی که آلودگی در میزان حداکثری خود قرار دارد بدن را در برابر آلاینده‌ها محافظت کنند. بهداشت نیوز 🔆 ✍ تو یک زندگی تکراری نساز 🔹دو برادر بودند كه يكی از آن‌ها معتاد و ديگری مردی متشخص و موفق بود. 🔸برای همه معما بود كه چرا اين دو برادر كه هر دو در يک خانواده و با يک شرایط بزرگ شده‌اند، سرنوشتی متفاوت داشته‌اند؟ 🔹از برادرِ معتاد علت را پرسيدند، پاسخ داد: علت اصلی شكست من پدرم بوده است. او هم یک معتاد بود، خانواده‌اش را كتک می‌زد و زندگی بدی داشت، چه توقعی از من داريد؟ من هم مانند او شده‌ام. 🔸از برادر موفق دليل موفقيتش را پرسيدند، در كمال ناباوری او گفت: علت موفقيت من پدرم است. من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگی‌اش را می‌ديدم و سعی كردم كه از آن رفتارها درس بگيرم و كارهای شايسته‌ای جايگزين آن‌ها كنم. 🔹طرز نگاه هرکس به زندگی دنیای او را می‌سازد. منبع: مصاف
🔆 ✍ زندگی همچون کوهستان است 🔹جوانی با دوچرخه‌اش به پیرزنی برخورد کرد. 🔸به‌جای عذرخواهی و کمک‌کردن به پیرزن شروع کرد به خندیدن و مسخره‌کردن. سپس راهش را ادامه داد و رفت. 🔹پیرزن صدایش زد و گفت: چیزی از تو افتاده است. 🔸جوان به سرعت برگشت و شروع به جست‌وجو کرد. 🔹پیرزن به او گفت: مروت و مردانگی‌ات به زمین افتاد. هرگز آن را نخواهی یافت! 🔸زندگی اگر خالی از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هیچ ارزشی ندارد. 🔹زندگی حکایت قدیمی کوهستان است! صدا می‌کنی و می‌شنوی. پس به نیکی صدا کن، تا به نیکی به تو پاسخ دهد. 🆔 @Masaf
🔅 ✍ انسانیت سخت نیست 🔹مرد جوانی پدر پیری داشت که در بستر بیماری افتاد. چون وضع بیماری پیرمرد شدت گرفت او را در گوشه جاده‌ای رها کرد و از آنجا دور شد. 🔸پیرمرد ساعت‌ها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفس‌های آخرش را می‌کشید. 🔹رهگذران از ترس واگیر داشتن بیماری و فرار از دردسر، روی خود را به‌سمت دیگری می‌چرخاندند و بی‌اعتنا به پیرمرد نالان، راه خود را می‌رفتند. 🔸شخصی از آن جاده عبور می‌کرد. به محض اینکه پیرمرد را دید، او را بر دوش گرفت تا به بیمارستان ببرد و درمانش کند. 🔹یکی از رهگذران به طعنه به او گفت: این پیرمرد فقیر و بیمار است و مرگش نیز نزدیک، نه از او سودی به تو می‌رسد و نه کمک تو باعث تغییری در اوضاع این پیرمرد می‌شود. حتی پسرش هم او را در اینجا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چه به او کمک می‌کنی؟ 🔸آن شخص به رهگذر گفت: من به او کمک نمی‌کنم، من دارم به خودم کمک می‌کنم. اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم، چگونه روی به آسمان برگردانم و در محضر خالق هستی حاضر شوم؟ من دارم به خودم کمک می‌کنم. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
🔆 ✍ به خدا که بسپاری، حل می‌شود 🔹خودم دیدم؛ وقتی که از همه بریده بودم، بی‌هیچ چشم‌‌داشتی هوایم را داشت. در سکوت و آرامش، کار خودش را می‌کرد و نتیجه را نشانم می‌داد، که یعنی ببین! تو تنها نیستی. 🔸خودم دیدم؛ وقتی همه می‌گفتند این آخر خط است، با اشاره حالی‌ام می‌کرد که به دلت بد راه نده، تا من نخواهم هیچ‌ آخری، آخر نیست و هیچ آغازی بدون اذن من سر نمی‌گیرد! 🔹خودم دیدم؛ وقتی همه سعی بر زمین‌زدنم داشتند، دستان مرا محکم می‌گرفت و مرا بالاتر می‌کشید تا از گزندشان در امان باشم. 🔸هرکجا آدم‌ها دوستم نداشتند، او دوستم داشت و خلأ احساس مرا یک‌تنه پر می‌کرد. 🔹اوست از پدر، پناه‌دهنده‌تر و از مادر، مهربان‌تر. اوست از هرکسی تواناتر. 🔸من کارم را به خدا سپرده‌ام و او هرگز بنده‌اش را ناامید نمی‌کند. 🔰 أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ؟! چرا، کافی‌ست، خدا همه‌‌جوره برای بنده‌اش کافی‌ست. ┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄ •---✾دوستی با خدا 👇 @Bakhoda_313 ┄┅═✧❁🌟💠🌟❁✧═┅┄
🔅 ✍ انسانیت سخت نیست 🔹مرد جوانی پدر پیری داشت که در بستر بیماری افتاد. چون وضع بیماری پیرمرد شدت گرفت او را در گوشه جاده‌ای رها کرد و از آنجا دور شد. 🔸پیرمرد ساعت‌ها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفس‌های آخرش را می‌کشید. 🔹رهگذران از ترس واگیر داشتن بیماری و فرار از دردسر، روی خود را به‌سمت دیگری می‌چرخاندند و بی‌اعتنا به پیرمرد نالان، راه خود را می‌رفتند. 🔸شخصی از آن جاده عبور می‌کرد. به محض اینکه پیرمرد را دید، او را بر دوش گرفت تا به بیمارستان ببرد و درمانش کند. 🔹یکی از رهگذران به طعنه به او گفت: این پیرمرد فقیر و بیمار است و مرگش نیز نزدیک، نه از او سودی به تو می‌رسد و نه کمک تو باعث تغییری در اوضاع این پیرمرد می‌شود. حتی پسرش هم او را در اینجا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چه به او کمک می‌کنی؟ 🔸آن شخص به رهگذر گفت: من به او کمک نمی‌کنم، من دارم به خودم کمک می‌کنم. اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم، چگونه روی به آسمان برگردانم و در محضر خالق هستی حاضر شوم؟ من دارم به خودم کمک می‌کنم. ┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄ •---✾دوستی با خدا 👇 @Bakhoda_313 ┄┅═✧❁🌟💠🌟❁✧═┅┄
✍ ببخش و بگذر 🔹کشاورزی يک مزرعه بزرگ گندم داشت. زمين حاصلخيزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود. 🔸شبی از شب‌ها هنگام برداشت محصول، روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد. 🔹پيرمرد کينه روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. 🔸مقداری پوشال را به روغن آغشته کرد و به دم روباه بست و آتش زد. 🔹روباه شعله‌ور در مزرعه به اين‌طرف وآن‌طرف می‌دويد و کشاورز بخت‌برگشته هم به دنبالش. 🔸در اين تعقيب و گريز گندمزار به خاکستر تبديل شد. 🔹وقتی کينه به دل گرفته و در پی انتقام هستيم، بايد بدانيم آتش اين انتقام دامن خودمان را هم خواهد گرفت. 🔸بهتر است ببخشيم و بگذريم. 💫 @khabarkhoor
🔆 🌷امام علی(علیه السلام) فرموند: ☝🏻اگر سه چیز را در زندگیتان اصلاح کنید ...🙂 💖خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح میکند...⤵️ ❶باطنت را اصلاح کن🌱 💖 خداوند ظاهرت را اصلاح میکند و خوبی ات را سر زبانها می اندازد 😍✔️ ❷رابطه ات را با خدا اصلاح کن❤️ 💖خداوند رابطه ات را با مردم اصلاح میکند و باعث احترام خلق به تو میشود🙂🤝🏻 ❸آخرتت را اصلاح کن 😇 💖 خداوند امر دنیای تو را اصلاح میکند😊🍃 📚خصال شیخ صدوق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 أبابیل تنها پرنده ای که در ماه رمضان موقع خوردن آب صورتش را میپوشاند. 👌فتبارک الله احسن الخالقین (سوره مؤمنون۱۴) 🎥 @pandaaneh
🔅 ✍ او به حال شما آگاه‌تر است حدود ۷۰ سال پیش، جوان ساده و جاهلی در مسجد حاجی‌بابا در بازار شهر خوی به مکتب علوم دینی می‌رفت. او هنگام اذان ظهر به وسط بازار می‌آمد و با صدای بلند اذان می‌گفت و نماز می‌خواند. این کار او باعث شده بود در وسط بازار ایجاد سدمعبر کرده و مردم را معذب کند. پیرمردی که در بازار مغازه داشت، روزی به وی اعتراض کرد که این کار او درست نیست و باعث مزاحمت برای مردم و نفرت آن‌ها از نماز می‌شود، ولی جوان اصرار داشت که این کار او تبلیغ و یادآوری نماز و خدا برای مردم است. روزها گذشت تا بعد از مدتی آن جوان ازدواج کرد و با نامزدش به بازار آمد. پیرمرد چون آن جوان را با نامزدش در بازار دید، از دور او را به اسم صدا کرد و گفت: ای جوان! نامزدی‌ات مبارک! به مغازه‌ من بیا، می‌خواهم هدیه‌ای به شما بدهم. اهل بازار سرهایشان به‌سوی آن جوان و همسر جوانش برگشت و جوان وقتی نگاه مردم را روی خود و نامزد جوان خویش دید، نامزد خود را گفت تا از گذر بازار، به خانه برود. جوان نزد پیرمرد با حالت طلب‌کار و عصبانیت آمد و گفت: ای پیرمرد وسط بازار چرا داد می‌زنی و آبروی مرا می‌بری؟ به نزد من بیا و در خلوت بگو. پیرمرد گفت: می‌خواستم در وسط بازار یادت کنم تا همه ببینند چقدر دوستت دارم! ای جوان! یادکردنِ بلند من، تو را در وسط بازار باعث شد همسر خویش، از خود دور کنی. پس بدان! یادکردنِ تو هم، خدا را در وسط بازار، جز دورکردن مردم از خدا، هیچ ثمری ندارد. هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ ۖ فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ ۖ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَی؛ او به حال شما آگاه‌تر است آن‌گاه که شما را از خاکِ زمین آفرید و هنگامی که در رحم مادرها جنین بودید، پس خودستایی مکنید، او به حال هر که متّقی (و در خور ستایش) است، از شما داناتر است.(نجم:۳۲) ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
📝 پاسخ کوتاه: زکات فطره باعث قبولی و تمامیت روزه می‌شود. ✳️ پاسخ تکمیلی: ✅ در روایتی از امام صادق (ع) این‌گونه آمده است: «همانا دادن زکات فطره از جمله عوامل تمام‌کننده و کمال‌بخش روزه است؛ چراکه هرکس روزه بگیرد ولی زکات فطره را عمداً ترک کند و ادا نکند، مانند آن است که روزه‌ای نگرفته است. 🍃🌸عید سعید فطر بر همه عاشقان کوی بندگی و عبودیت مبارک🌸🍃 🆔 @goftemandinimedu 🍃﷽🍃 ✍ هیچ گناهی را کوچک نشمارید. 👥به بهلول گفتند: تقوا را توصیف کن؟ 👤گفت: اگر در زمینی که پر از خار و خاشاک بود، مجبور به گذر شوید، چه می‌کنید؟ 👥 گفتند: پیوسته مواظب هستیم و با احتیاط راه می‌رویم تا خود را حفظ کنیم. ✅ بهلول گفت: در دنیا نیز چنین کنید، تقوا همین است. از گناهان کوچک و بزرگ پرهیز کنید و هیچ گناهی را کوچک مشمارید؛ کوه‌ها با آن عظمت و بزرگی از سنگ‌های کوچک درست شده‌اند. 🆔 @goftemandinimedu 🍃﷽🍃 📚 حکم رفتن به مهمانی که میزبانش حجاب رعایت نمی‌کند. ❓❓پرسش: رفتن به یک مهمانی که میزبان حجابش را خوب رعایت نمی کند و احتمال افتادن به گناه زیاد است باوجود این که از طرفی ممکن است با نرفتن به مهمانی، خانواده ی میزبان ناراحت شوند و ارتباطات خانوادگی سست شود، چه حکمی دارد؟ ✅ پاسخ: رفتن به این گونه مهمانی ها جایز نیست، هرچند باعث قطع ارتباط گردد. در صورتی که از «ارحام» هستند، می‌توانید با تماس تلفنی یا مانند آن، از قطع صله رحم جلوگیری کنید. 🏷️ پی‌نوشت: استفتائات مقام معظم رهبری 🆔 @goftemandinimedu 🍃﷽🍃 🔹️قال رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله:  «مَن مَنَعَ مالَهُ مِن الأخيارِ اختِيارا صَرَفَ اللّه ُ مالَهُ إلَى الأشرارِ اضطِرارا». 🔹پيامبر خدا (ص): 🍃«هر كه مال خود را به اختيار از نيكان دريغ كند، خداوند مالش را به اجبار نصيب بدان گرداند». 📚ميزان الحكمه، جلد۱۲: صفحه ۳۸۵. 🆔 @goftemandinimedu 🍃﷽🍃 ❓❓ پرسش: 🔰اگه موقع خواندن یا نوشتن، دستم روی آيه‌ی قرآن و يا حديث باشه، اشکال داره؟ ✍️پاسخ: ✅ اگر بدون وضو باشد و نام خدا يا قرآن در آن باشد، حرام است. 📚مقام معظم رهبری 🆔 @goftemandinimedu 🍃﷽🍃 به خدا گفتم: چرا مرا از خاک آفریدی؟ چرا از آتش نيستم!؟ تا هرکه قصد داشت بامن بازی کند، او را بسوزانم! خدا گفت: تو را از خاک آفريدم تا بسازی! نه بسوزانی! از خاک آفریدم تا اگر آتشت زنند، باز هم زندگی کنی و پخته تر شوی تو را از خاک آفریدم تا در قلبت دانه ی عشق بکاری! و رشد دهی و از ميوه ی شيرينش زندگی را دگرگون سازی! 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 🆔 @goftemandinimedu 🍃﷽🍃 💠 قال علی علیه السلام: 📝 «احذَرِ الكِبرَ؛ فإنّهُ رأسُ الطُّغيانِ و مَعصيَةُ الرَّحمانِ». 💠 امام علی (ع) فرمودند: 📝«از تكبّر حذر كن؛ كه آن ريشه طغيان و نافرمانى خداى مهربان است. هر كس كه خودش را بى ارزش مى شمارد، به او اميد خير نداشته باش». 📚غررالحكم، حدیث ۲۶۰۹ 🆔 @goftemandinimedu 🍃﷽🍃 ⭐ صبحی دیگر.......‏ ‏————————————— ذکر روز : 🦋یا حیُّ یا قَیوم 🦋 ای زنده! ای پاینده! ‏————————————— 🗓 چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ 🆔 @goftemandinimedu 🍃﷽🍃 ‏‏‏ 📝 امام_حسین علیه السلام فرمودند: «أوْصَانِي أَبِي عَلَیهِ السَّلامُ بِحِفْظِهِ وَ تَعْظِيمِهِ وَ أَنْ أَكْتُبَهُ عَلَى كَفَنِهِ وَ أَنْ أُعَلِّمَهُ أَهْلِي وَ أَحُثَّهُمْ عَلَيْهِ». «پدرم حضرت علی علیه السلام به من وصیت کرد که دعای جوشن کبیر را حفظ کنم و آن را بزرگ بشمارم و بر روی کفنش بنویسم و آن را به خانواده ام یاد بدهم و به آن تشویق نمایم». 📚 بحارالانوار، صفحه ۳۸۴: حدیث ۹۱ 🆔 @goftemandinimedu
❣ 🔅السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلايَةِ...✋ 🌱سلام بر تو ای مولایم، سلام بر تو از سوی قلبی، که جز تو در آن راه ندارد! 🌱بپذیر سلام کسی را که قلبش، خانه محبت توست و چشمهایش مشتاق دیدار تو... 🤲 💚 @rafigheshahidam ✨﷽✨ 🌼خوابی که سرنوشت شهید را نشان داد ✍️همسرم، فضل الله رحمانی با کمپرسی‌اش به جبهه رفته بود. بعد از پذیرش قطعنامه خبر آوردند، مفقود شده است. خیلی نگران بودم. دو بچه کوچک و یک بچه در راه، نگرانی و سردرگمی‌ام را چند برابر کرده بود. یک شب او به خوابم آمد. بیابان بود و همه جا پر از برف و درختان بی‌برگ که سفیدی، شاخه‌های برهنه‌اش را پوشانده بود. من همان سرگردانی عالم بیداری را آنجا هم داشتم. دیدم کبوتر بزرگی به سویم می‌آید. کبوتری که نیمی از بیابان را فراگرفته است و در آن شب تمام بیابان را روشن کرده است. وقتی کبوتر صورتش را به طرف من برگرداند، دیدم شوهرم، فضل‌الله است. او از من پرسید: «چرا نگرانی؟» گفتم: «خیلی جاها دنبالت گشته‌ام؛ جهاد، بنیاد و.. اما پیدات نکردم.» گفت: «من اینجا هستم.» پرسیدیم: «اینجا کجاست؟» یک‌باره دیدم هزاران کبوتر در آسمان پیدا شد. پرسیدم: «این کبوترها کی هستند؟» جواب داد: «این‌ها دوستان من هستند. اول اندازه من بودند ولی حالا کوچک شده‌اند.» پرسیدم: «این‌ها از کجا می‌آیند؟» جواب داد: «همان جایی که به خاطرش جنگیده‌اند.» پرسیدم: «مثلاً کجا؟» جواب داد: «آن را دیگر باید خودت بدانی.» پرسیدم: «یعنی تو دیگر به خانه برنمی‌گردی؟» گفت: «نه! فقط مواظب خودت و بچه‌هایم باش. در ضمن بچه‌‌ای که به همراه داری دختر است و اسمش هم فاطمه! تو و بچه‌هایت هیچ مشکلی ندارید، با خدا باشید و مطمئن باشید خداوند پشتیبان شماست.» وقتی از خواب بیدار شدم، مطمئن بودم که او شهید شده است. فردای همان ‌روز خبر آوردند که کمپرسی منهدم شده او را پیدا کرده‌اند، اما هیچ اثری از خود او نیست. آنان نام همسرم را به عنوان شهید مفقود‌الجسد ثبت کردند. با همه این احوال دلم رضا نمی‌داد که بی‌تفاوت بنشینم و زندگی‌ام را بکنم. باز به دنبال او می‌گشتم. تا اینکه شبی دیگر خواب دیدم چهار پاسدار سرِ تختی را گرفته‌اند و به منزل ما می‌آورند. کسی روی تخت خوابیده و ملحفه‌ای رویش کشیده شده است. پرسیدم: «او کیست؟» جواب دادند: «همانی که تو به دنبالش می‌گردی.» ملحفه را از یک طرف کنار زدم، دیدم یک پایش قطع شده است. از طرف صورتش هم کنار زدم دیدم همسرم است. چمشانش را باز کرد و گفت: «فقط آمده‌ام به تو بگویم این قدر دنبال من نگرد. همان طور که تو ناراحت من هستی،‌ من هم ناراحت تو هستم. زندگی‌ات را بکن. من دیگر برنمی‌گردم.» گفتم: «آخر جنازه‌ای، قبری…» گفت: «بعضی‌ها این‌طور پیش خدا می‌روند. وقتی از خواب بیدار شدی به خودت تلقین نکن که این خواب دروغ بوده است، مطمئن باش درست است. تو دیگر مرا پیدا نمی‌کنی، پس مواظب بچه‌ها باش.» وقتی از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم وصیت او را همان‌طور که در خواب به من توصیه کرده بود، عملی کنم. 📚خاطره‌ای به یاد شهید معزز فضل الله رحمانی •••┈✾~🇮🇷♥️🇮🇷~✾┈••• @rafigheshahidam •••┈✾~🇮🇷♥️🇮🇷~✾┈••• ✨﷽✨ 🔴خساست یا سخاوت؟ قضاوت نکنیم! ✍انسان سرمایه‌داری در شهری زندگی می‌کرد، اما به هیچ‌کس ریالی کمک نمی‌کرد. او فرزندی هم نداشت و با همسرش تنها زندگی می‌کرد. در عوض قصابی در آن شهر به نیازمندان گوشت رایگان می‌داد. روز به روز نفرت مردم از این شخص سرمایه‌دار بیشتر می‌شد. مردم او را نصیحت می‌کردند که این سرمایه را برای چه کسی می‌خواهی؟ در جواب می‌گفت: نیاز شما ربطی به من ندارد، بروید از قصاب بگیرید. تا اینکه او مریض شد. احدی به عیادتش نرفت. این شخص در نهایتِ تنهایی جان داد. هیچ‌کس حاضر نشد به تشییع جنازه‌اش برود و همسرش به تنهایی او را دفن کرد. اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد. دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد. او گفت: کسی که پول گوشت را می‌داد، دیروز از دنیا رفت!قضاوت نکنیم. •••┈✾~🇮🇷♥️🇮🇷~✾┈••• @rafigheshahidam •••┈✾~🇮🇷♥️🇮🇷~✾┈••• ✨﷽✨ 🌼خود یا خدا ✍از فرماندهی لشکر آمده بودند. ابلاغیه را دادند و رفتند. حکم فرماندهی تیپ بود. حاجی شده بود فرمانده تیپ یک. سریع با فرمانده لشکر تماس گرفت و گفت: «من باید فکر کنم. همین طوری که نمی شود!» فردا دوباره آمدند تا جواب قطعی را از حاجی بگیرند. جواب مثبت داد و قبول کرد. من که از این قضیه تعجب کرده بودم، به حاجی گفتم: «چرا همان دیروز جواب مثبت ندادید؟» ایشان گفت: «دیروز در آن حالت نمی‌توانستم فکر کنم و تصمیم بگیرم. راستش رفتم و با خودم فکر کردم امروز که مرا به فرماندهی تیپ منصوب کردند، اگر چند روز دیگر بخواهند این مسئولیت را از من بگیرند و بگویند از این پس باید به عنوان یک رزمنده ساده در
🔅 جامعه خوب مجازی 🔹کارمند اداره، وسط ساعت کاری یا صبحانه میل می‌کند، یا به ناهار و نماز می‌رود و یا همزمان با مراجعه ارباب رجوع کانال‌های تلگرام و اینستاگرامش را چک می‌کند. 🔸بساز بفروش، تا چشم صاحبان آپارتمان را دور می‌بیند، لوله‌ها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب می‌زند در حالی که پولش را بیشتر گرفته است. 🔹کارمند بانک، از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره می‌زند تا فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش راه بیوفتد! 🔸پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمی‌کند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند و یا به همکار دیگر خود پاس می‌دهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود. 🔹همه اینها شب وقتی به خانه می‌آیند، هنگامی که تلگرام را باز می‌کنند از فساد، رانت، بی عدالتی، تبعیض و گرانی سخن می‌گویند و در اینستاگرام پست‌های روشنفکری را لایک می‌کنند. 💢 جامعه با من و تو، ما می‌شود، قبل از دیگران به خودمان برسیم. 🆔 @Masaf
🔅 ✍️ از ثروت عظیمی که خدا بهت داده، درست استفاده کن 🔹از مردی که صاحب گسترده‌ترين فروشگاه‌های زنجيره‌ای در جهان است، پرسيدند: راز موفقيت شما چیست؟ 🔸او در پاسخ گفت: من در خانواده‌ فقیری به دنيا آمدم و چون خود را به‌معنای واقعی فقير می‌ديدم، هيچ راهی جز گدایی‌کردن نمی‌شناختم. 🔹روزی به‌طرف يک مرد متشخص رفتم و مثل هميشه قيافه‌ای مظلوم و رقت‌بار به خود گرفتم و از او درخواست پول کردم. 🔸وی نگاهی به سر تا پای من انداخت و گفت: به‌جای گدايی‌کردن بيا باهم معامله‌ای کنيم. 🔹پرسيدم: چه معامله‌ای؟ 🔸گفت: ساده‌ است. يک بند انگشت تو را به ۱۰ پوند می‌خرم! 🔹گفتم: عجب حرفی می‌زنيد آقا. يک بند انگشتم را به ۱۰ پوند بفروشم؟ 🔸گفت: ۲۰ پوند چطور است؟ 🔹با ناراحتی گفتم: شوخی می‌کنيد؟! 🔸مصمم گفت: برعکس، کاملا جدی می‌گويم. 🔹گفتم: جناب من گدا هستم، اما احمق نيستم. 🔸او همچنان قيمت را بالا می‌برد تا به ۱۰۰٠ پوند رسيد. 🔹گفتم: اگر ۱٠هزار پوند هم بدهيد، من به اين معامله‌ احمقانه راضی نخواهم شد. 🔸گفت: اگر يک بند انگشت تو بيش از ۱۰هزار پوند می‌ارزد، پس قيمت قلب تو چقدر است؟ درمورد قيمت چشم، گوش، مغز و پای خود چه می‌گويی؟ 🔹لابد همه‌ وجودت را به چندميليارد پوند هم نخواهی فروخت!؟ 🔸گفتم: بله، درست فهميده‌ايد. 🔹گفت: عجيب است که تو يک ثروتمند حسابی هستی، اما داری گدايی می‌کنی! از خودت خجالت نمی‌کشی!؟ 🔸گفته‌ او همچون پتکی بود که بر ذهن خواب‌آلود من فرود آمد. 🔹ناگهان بيدار شدم و گويی از نو به دنيا آمده‌ام، اما اين‌بار مرد ثروتمندی بودم که ثروت خود را از معجزه‌ تولد به‌دست آورده بود. 🔸از همان لحظه، گدايی‌کردن را کنار گذاشتم و تصميم گرفتم زندگی تازه‌ای را آغاز کنم و رسیدم به این جایی که الان هستم. 🆔 @Masaf
تاکنون به قوانین معکوس فکر کردی؟ ✅ در دستگاه خدا برخی چیزها، معکوس عمل می‌کند! 💥۱-صدقه دادن، ظاهراً پول را کم می‌کند، اما در واقع معکوس عمل می‌کند و ما را از فقر نجات می‌دهد. امام معصوم می‌فرمایند: اگر فقیر شدی، بیشتر صدقه بده! 💥۲-خمس و زکات هم معکوس عمل کرده و ما را غنی‌تر می‌کند. 💥۳-دنبال قدرت ندویدن، معکوس عمل می‌کند و قدرت به دنبال تو می‌دود. 💥۴- فکر آباد کردن آخرت، معکوس عمل می‌کند و دنیایمان را آباد می‌کند. 💥۵- وقتی وقت‌مان را صرف نماز، عبادت و بندگی کردیم، معکوس عمل کرده و برکت به وقتمان می‌دهد. 💥۶-وقتی به خودمان در راه خدا سخت می‌گیریم، معکوسش این است که سختی‌های دنیا که برای همه هست، برای ما آسان می‌شود و گاهی آسان‌تر. 💥۷-معکوس کمتر خوردن، سلامتی‌ است. 💥۸-وقتی یاد مرگ کنیم، معکوس عمل می‌کند و دلمان زنده و شاداب می‌شود. 💥۹-وقتی چشم‌هایمان را از حرام ببندیم، بیشتر از بقیه می‌بینیم و می‌فهمیم و از دیدنی ها لذت می بریم! 💥۱۰-وقتی سکوت اختیار کنیم، بیشتر از کسی که زیاد حرف می‌زند جلوه می‌کنیم. 💥۱۱-حجاب و پوشاندن از نامحرم، به ظاهر محدودیت است، اما "وقار" و بزرگی زن را بیشتر می‌کند، قرآن نیز بر این موضوع تاکید دارد. 💥۱۲-وقتی جانت را در راه خدا می‌دهی و شهید می‌شوی، معکوس عمل کرده و خداوند تو را زنده می‌کند: هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏ اند، مرده مپندارید بلكه زنده‏‌اند و نزد پروردگارشان روزى می خورند. 💥۱۳-وقتی نیرنگ می‌زنیم و چاهی برای کسی می‌کنیم، معکوس عمل کرده و خودمان دچار نیرنگ می‌شویم و در چاه می‌افتیم! 💥۱۴-وقتی مهمان‌دار می‌شویم، به ظاهر هزینه می کنیم، اما برکت به سفره‌مان می‌آید. 💥۱۵-وقتی بچه‌دار می‌شوی، قانون معکوس‌های دنیا اِعمال می‌شود و به جای هزینه بیشتر، برکت و رزق ما زیاد می‌شود! 💥۱۶-برای نشاط و شادی خود باید به فکر رفع مشکلات دیگران باشیم و دل دیگران را شاد کنیم تا دل خودمان شاد شود. ✅ و این گونه است که خدا از مردم می‌خواهد اندکی در کار دنیا و قانون حاکم بر آن (معکوس عمل کردن) تأمل کنند. بلکه به بیراهه‌ای که شیطان به دروغ جلوی آن‌ها تزئین می‌کند، پا نگذارند. ✅و بد نیست یاد کنیم از قانونی که شهید ابراهیم هادی به آن عمل کرد، اگر به دنبال دیده نشدن و کار برای خدا باشی، معکوس عمل می شود، خداوند کاری می کند که مشهور آسمان و زمین بشوی.    ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔❤️𖣔༅═┅─