ان شاءالله تا فردا صبح به ۵۰۰۰ برسد.🍃✨

آقای امام حسین ! امید زندگیم ... امشب کوتاه میکنم کلام را و از فرط غم فقط در سکوت با قطرات اشک عرض ارادت و محبت میکنم ... قبول؟؟؟ ... دیگر توانی نمانده ... انگاری جانی نمانده باشد برای نفس نفس زدن ... محبوبم ! اصلا من را نطلب ... قبول ! ولی حکمت اینهمه فراق چیست ... حکمت اینهمه غربت ؟ حداقل بگو چرا ؟؟؟ از فرط بی لیاقتی من اگر هست از کَرَمت بیا و کربلا رو ببخش بهم ... جان مادرت ! بسه دوریم ... رحمی ... 💔💔💔 #حرف_دل✨

حال من خوب است خوب اما شما باور نکن 💔🥀 #اربابم

یک خیابان گشته تنها جلوه گاه عالمین یک طرف قبر ابالفضل، یک طرف قبر حسین کاش در بین دو شاهد عمر پایان میگرفت کاش جانم را اجل در آن خیابان میگرفت💔 #شاعرانه

می بُرَم یک روز از اصلیتم آخر از عشقت عراقی می‌شوم .........💚

آقای امام حسین ! محبت ، واقعا عجیب و غریب و مقدس است ... می‌دانی؟ به نظرم زمینی نیست ... اصلا جنسِ محبت ، آسمانی‌ست ... آنوقت تصور کن این محبت به امامی آسمانی در دل شیعه اش شعله ور شود چگونه روی زمین بند باشد؟.. این بند نبودن میشود همان بیقراری ... همانی که اوج میگیرد و میرسد به جنون ...

خیلی که عاشق شویم بهمان می‌گویند : مجنون ... مجنون در لغت یعنی دیوانه ....

با افتخار میخواهم مجنونِ شما باشم ... راستش من هم بند زمین نیستم آقا جان .... 💔 میدانی؟ چندوقتیست بیقرارم ... اصلا دیوانه را با قرار چه کار ؟

در کلاسِ درس عشق ، استاد گفت : عاشق مدام میخواهد از معشوقش بگوید ... به هرکس میرسد دوست دارد از معشوقش برای او تعریف کند ‌... ! استاد گفت: اصلا از نقل زبان هرکس میتوان فهمید عاشق شده! ...

و من جزوه نوشتم ... :) دانشجو سر کلاس باید بنویسد دیگر مگر نه؟! من هم نوشتم ... آنقدر نوشتم که جملات جزوه روی قلبم حک شد ...

حالا به هرکس میرسم میخواهم از کربلا برایش بگویم ... اینکه تورو خدا دعا کنید محبوب اذنِ ورود دهد که دیگر جانی نمانده ... بین خودمان بماند ! بقیه هم فهمیده اند چقدر دیوانه وار پریشان کربلایتان هستم ...؟!🤫

آخر شب ها همه دلخوشی ام این است ؛ دو سه خط با تو سخن‌ گفتن و آرام شدن ...